میتواند قدمی چید گل از نشتر خار
که زهر آبله اش دیده ی بینایی هست
صائب تبریزی
میتواند قدمی چید گل از نشتر خار
که زهر آبله اش دیده ی بینایی هست
صائب تبریزی
تشویش وقت پیر مُغان میدهند باز
این سالکان نگر که چه با پیر میکنند
صد ملک دل به نیم نظر میتوان خرید
خوبان در این معامله تقصیر میکنند
قومی به جِد و جهد نهادند وصل ِ دوست
قومی دگر حواله به تقدیر میکنند
فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دَهر
کاین کارخانهای ست که تغییر میکنند
مِی خور که شیخ و حافظ و مُفتی و مُحتَسَب
چون نیک بنگری همه تزویر میکنند
در ره خود بس گل پژمرده را دیدم
چشمهاشان چشمه ی خشک کویر غم
تشنه ی یک قطره ی شبنم
من به آنها سخت خندیدم
مي خواستم که سِقط کنم هر چه شعر را
نوزاد های زنده بدنيا نياورم
امّا نشد عفونت اين چند ساله را
در خود فرو بريزم و بالا نياورم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
من و هميشه فصلي كه سرد مي گذرد
من و هميشه اشكي كه گرم مي ريزم
به نام ِ روشن ِ فانوس هاي چشم به راه
مباد با شبح ِ سايه ها بياميزم
اگر چه مبهم و بي آفتاب مي گذرم
اگر چه چلچله اي در نگاه پاييزم...
مرا امید وصال تو زنده می دارد
وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک
رود به خواب دو چشم از خیال تو هیهات
بود صبور دل اندر فراق تو؟ حاشاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویت
زمان زمان چوگل از غم کنم گریبان چاک
کوکب بخت مرا هیچ منجم نشناخت یاراب
از مادر گیتی به چه طالع زادم
من روزی-ازل ده سئومیشم بیر شاهی
آللاه دئیر اونا علی آللاهی
هر کیم اونا آللاه دئسه،کافردیر
شککاک دیر اول نباتی تک واللاهی
حکیم نباتی
معنی:(من روز ازل عاشق یک شاه شده ام
الله خود ،او را علی اللهی خواند
هر که او را خدا داند کافر است
به خدا قسم که او نیز همچون نباتی شکّاک است )
به خاطر پیچیده بودن شعر مجبور شدم تفسیر آن را نیز بیاورم.
تفسیر:(نباتی عشق خود و هر عاشق اهل بیت را به آنان ازلی میداند
علی اللهی ها ،حضرت علی را خدا میخوانند از این رو برای خدا شریک قائلند و کافرند
خداوند خود نیز در معرفت علی(ع) او را فراتر از انسان میداند
اما هر که او را خدا خواند کافر است
در این که علی اللاهی ها همچون نباتی در این موضوع شک دارند،شکّی نیست.
نه این که نباتی نیز علی(ع) را خدا می داند بلکه در درک عظمت علی(ع) درمانده شده است و از این رو در شعر به این اندازه اغراق کرده است.و البته کوته نظران به خاطر عدم درک این شعر، او را علی اللهی خوانده اند که باعث تأسف است.)
ی
یک لحظه بی اشاره و یک لحظه بی سخن
با هم گریستیم
یک لحظه در کنار هم و بی خبر ز هم
ماندیم و زیستیم
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)