نغمه هایی را که ما هرگز نمی خوانیم
نغمه هایی را که ما با خشم
در سکوت سینه می رانیم
زیر لب با شوق می خوانند
شرمنده این دیر پست شد/ نادیده بگیرید
نغمه هایی را که ما هرگز نمی خوانیم
نغمه هایی را که ما با خشم
در سکوت سینه می رانیم
زیر لب با شوق می خوانند
شرمنده این دیر پست شد/ نادیده بگیرید
Last edited by DreaMaryam; 29-01-2009 at 00:10. دليل: غفلت
برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد
آفتاب دیدگانم سرد می شد
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آن که جز تو پاک نیست
سلام بر دوستان
خصوصا دل تنگم عزیز
سلام دوست گرامی
شرمنده می کنید
تيرگی هست و چراغی مرده
می کنم تنها از جاده عبور
دور ماندند زمن آدمها
سايه ای از سر ديوار گذشت
غمی افزود مرا بر غمها
فکر تاريکی و اين ويرانی
بی خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز کند پنهانی
یادم آمد که چو طفلی شیطان
مادر خسته ی خود را آزرد
دیو شب از دل تاریکی ها
بی خبر آمد و طفلک را برد
![]()
در خاک بیلقان برسیدم به زاهدی
گفتم مرا به تربیت از جهل پا کن
گفتا برو چو خاک تحمل کن ای فقیه
یا هر چه خواندهای همه در زیر خاک کن
شب همه دوستان خوش
از واقعه ای تو را خبر خواهم كرد
وان را به دو حرف مختصر خواهم كرد
با عشق تو در خاك نهان خواهم شد
با مهر تو سر ز خاك بر خواهم كرد
Last edited by sise; 29-01-2009 at 00:30.
دنیا رو بـا همـه ی خوب و بــدش
با همــــــه زنـدونیـــای ابــدش
پشت سـر گذاشتن و رها شــدن
رفتن و سـَری تــوی سـَرها شــدن
نابرده رنج گنج میسر نمی شود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
درون سینه ام دردی ست خونبار
که هم چون گریه می گیرد گلویم
غمی آشفته، دردی گریه آلود
نمی دانم، چه می خواهم بگویم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)