ای بهترین یاور!
صدای گام های مرا
در کنارت می شنویی؟
آیا جایی برایم
در معبر اندیشه هایت هست؟
ای بهترین یاور!
صدای گام های مرا
در کنارت می شنویی؟
آیا جایی برایم
در معبر اندیشه هایت هست؟
برای تو و خویش
چشمانی آرزو میکنم
که چراغ ها و نشانه ها را
در ظلمت مان ببیند
گوشی
که صداها و شناسه ها را
در بیهوشی مان بشنود
برای تو و خویش
روحی
که این همه را
دربر گیرد و بپذیرد
و زبانی
که در صداقت خود
ما را از خاموشی خویش
بیرون کشد
و بگذارد
از آن چیزها که در
بندمان کشیده است
سخن بگوئیم...
- مارگوت بیکل (۱۹۵۸)
آري! ...گلم ...دلم ...حرمت نگه دار
که اين اشك ها خون بهاي عمر رفته من است
سر گذشت كسي كه هيچ كس نبود و
هميشه گريه مي كرد
بي مجال انديشه به بغض هاي خود
.
.
.
تا كي مرا گريه كند؟
تا كي؟
و بكدام مرام بميرد؟
... آري گلم دلم
ورق بزن مرا
و به آفتاب فردا بيانديش كه
براي تو طلوع ميكند
دیگر نمیتوانم متن های طولانی را
تا آخرش بخوانم
تقصیر خودت بود
آمدی
رفتی ...
به هر چه کوتاه
عادتم دادی ...
می خواهی باور کن ،
می خواهی نه.
اما
دوست نداشتن ِ تو
از دوست داشتن ات
خیلی سخت تر است!
مچاله کن , بشکن , بند بزن , خط بزن ، حقیر کن , خلاصه راحت باش .
ارث پدرت نيست
دل تنهاي من است ..
Last edited by .mehdi; 25-07-2011 at 15:49.
من اکنون احساس کسی را دارم
که درد جان سپردن را تحمل میکند!
و می داند
که پس از آن
آرامش است
ونجات!
چه میشد دستانم به دستانت گره می شد
چه میشد آغوشم در آغوش خوش تو جا میشد
چه میشد اشک هایم با لبخندت یکی میشد
چه میشد بوسه هایم بر گونه های سرخت جاری میشد
چه میشد گل هایی را که هدیه دادم
دل قلب تو سید سید عشق میشد
من تا حالا شعر نگفتم ، اولین باره ، ببخشید :
بعد از آن بوحبوحه یک ساله
آنِ آن است که تا در بکنیم چند ماهه
آن خستگی های شبان امتحان
آن مصیبت های بی نام و نشان
سدی است که کنکور است آن
شکستم سد را به بازو توان
مث گنجیشکی که زیر برفا مونده
همه ی دلتنگیم پیش تو جا مونده ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)