دو گنجشک
که بر سبزه ها می پريم و
جيک جيک....
دو کبوتر
که سر بر بال هم می ساييم و
بق بقو....
تا عاشقيم
قار و قار از ما دور
دو گنجشک
که بر سبزه ها می پريم و
جيک جيک....
دو کبوتر
که سر بر بال هم می ساييم و
بق بقو....
تا عاشقيم
قار و قار از ما دور
نام شعر: مسافر
شاعر: سهراب سپهری
- ...
- چرا گرفته دلت، مثل آنكه تنهايي.
- چقدر هم تنها!
- خيال مي كنم
دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستي.
- دچار يعني
- عاشق.
- و فكر كن كه چه تنهاست
اگر ماهي كوچك ، دچار آبي درياي بيكران باشد.
- چه فكر نازك غمناكي !
- ...
[ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
خواهم که در این غمکده آرام بمیرم
گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم
خواهم ز خدایم که بدلخواه بمیرم
یعنی که تو را ببینم و آنگاه بمیرم
تو با من چه ها نکردی
منو کشتی دلمو رها نکردی
همون خونی که خشکیده رو دستات
همش خون دلی بود که می خوردم واسه غمهات
شعر از : رهگذر تنها
البته این شعر حجمش زیاده که من فقط یه قسمتش رو گذاشتم اگه عمری باقی باشه بقیه ش رو هم تقدیم دوستان می کنم .
Last edited by rahgozare tanha; 21-11-2008 at 12:51.
راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
یک قطره آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
از زندگی بی تو گریزانم و بیزار
آنقدر که بگذار بمیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد ، چه جای نگرانی ست ؟
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
تو در جان منی من غم ندارم
تو ایمان منی من کم ندارم
اگر درمان تویی دردم فزون باد
اگر عشقی تو سهم من جنون باد
تویی تنها تویی تو علت من تو
تو بخشاینده بی منت من
صدایم کن صدای تو ترانه است
کلامت آیه هایی عاشقانه است
تو را من سجده سجده میپرستم
که سر بر خاک بر زانو نشستم
مولانا
پرده برگیر که من یار توام
عاشقم ، عاشق رخسار توام
عشوه کن، ناز نما، لب بگشا
جان من، عاشق گفتار توام
بر سر بستر من پا بگذار
منِ دل سوخته بیمارِ توام
با وصالت ز دلم عقده گشا
جلوه ای کن که گرفتار توام
عاشقی سر به گریبانم من
مستم و مرده دیدار توام
گرکشی یا بنوازی ای دوست
عاشقم، یار وفادار توام
هر که بینیم خریدار تواست
من خریدارِ خریدار توام
گفتمش در عشق پا برجاست دل
گر گشایی چشم دل، زیباست دل
گر تو ذورحمان شوی دریاست دل
بی تو شام بی فرداست دل
دل زعشق روی تو حیران شده
در پی عشق تو سرگردان شده
گفت در عشقت وفادارم بدان
من تو را بس دوست میدارم بدان
شوق وصلت را بسر دارم بدان
چون تویی مخمور خمارم بدان
با تو شادی می شود غم های من
با تو زیبا می شود فردای من
گفتمش عشقت به دل افزون شده
دل زجادوی رخت افزون شده
جز تو هر یادی به دل مدفون شده
عالم از زیبایی ات مجنون شده
بر لبم بگذاشت لب یعنی خموش
طعمه بوسه از سرم برد عقل و هوش
در سرم جز عشق او سودا نبود
بهر کس جز او در این دل جا نبود
دیده جز بر روی او بینا نبود
همچو عشق من هیچ گل زیبا نبود
خوبی او شهره آفاق بود
در نجابت در نکوهی طاق بود
روزگار اما وفا با ما نداشت
طاقت خوشبختی ما را نداشت
پیش پای عشق ما سنگی گذاشت
بی گمان از مرگ ما پروا نداشت
آخر این قصه هجران بود و بس
حسرت و رنج فراوان بود و بس
یار ما را از جدایی غم نبود
در غمش مجنون عاشق کم نبود
بر سر پیمان خود محکم نبود
سهم من از عشق جز ماتم نبود
با من دیوانه پیمان ساده بست
ساده هم آن عهد و پیمان را شکست
بی خبر پیمان یاری را گسست
این خبر ناگاه پشتم را شکست
آن کبوتر عاقبت از بند رست
رفت و با دلدار دیگر عهد بست
با که گویم او که هم خون من است
خصم جان و تشنه خون من است
بخت بد بین وصل او قسمت نشد
این گدا مشمول آن رحمت نشد
آن طلا حاصل به این قیمت نشد
عاشقان را خوش دلی تقدیر نیست
با چنین تقدیر بد تدبیر نیست
از غمش با دود و دم همدم شدم
باده نوش غصه او من شدم
مست و مخمور و خراب از غم شدم
ذره ذره آب گشتم کم شدم
آخر آتش زد دل دیوانه را
سوخت بی پروا پر پروانه را
عشق من از من گذشتی خوش گذر
بعد از این حتی تو اسمم را نبر
خاطراتم را تو بیرون کن زسر
دیشب از کف رفت فردا را نگر
آخر این یک بار از من بشنو پند
بر منو بر روزگارم دل مبند
عاشقی را دیر فهمیدی چه سود
عشق دیرین گسسته تار و پود
گرچه آب رفته باز آید به رود
ماهی بیچاره اما مرده بود
بعد از این هم آشیانت هر کس است
باش با او یاد تو ما را بس است
منبع:
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
عشق فراموش شدهتو که میدونی عشق منی دوست دارمواسه چی پس تو میگی میخوام برم دیگه دوست ندارمیادته اون روزا که دستت تو دسته منحالا تو میخوای بری منو نمیخوای دلبر منمیدونی من بی کسم تو بودی همه کسمزندیگم تو بودیو حالا من خارو خسمچرا تو لج میکنیابروهاتو کج میکنیزندگیم تموم شدش برای توعمر من حروم شدش به پای توواسه تو حاضر بودم ستاره هارو بشمورمشهرو آتیش بزنم بیام بگم دوست دارم
پيشم بمونچشماي تو براي من عالم زندگانيه
رنگ چشات براي من اميد زندگانيه
من ميميرم اگه تو پيشم نموني
رنگ دلم آبي شده ميشه تو پيشم بموني
چشماي من منتظرن منتظر رسيدنت
بيا ديگه تنهام نزار فرشته ها ندزدنت ؟
اين قلب من ميتپه براي تو همينو بس
دق ميكنم اگه نياي من ميميرم گوشه قفس
واي رسيدي عزيز من دلم برات تنگ شده بود
عزيز من ميدونستي ديشب هيچ ستاره اي غايب نبود
من بودمو تو بوديو ستاره ها مهمونمون
پيشم بمون پيشم بمون پيشم بمون
منبع:
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)