تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 271 از 312 اولاول ... 171221261267268269270271272273274275281 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,701 به 2,710 از 3117

نام تاپيک: اسرار ماوراء

  1. #2701
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Hoaxes's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض تایگر


    تایگر


    کلیات

    توده اي از كوارتز قهوه اي طلا يياست كه به شكل راه راه با رسوبات رشته هاي آهن خرمايي رنگ است و در برابر اسيد ها بسيار حساس است .مهمترين اين توده ها در كشور هاي بيرماني هندوستان آفريقاي جنوبي ايالات متحده آمريكا و غرب استراليا يافت مي شود .




    تاثر بر بدن

    اين سنگ فعال كننده مراكز حركتي در بدن از جمله استخوان ها و مفاصل مي باشد و باعث تقويت آنها مي شود . رنگ قهوه اي طلايي آن باعث گرم نگه داشتن بدن و بيش از هر چيز مجراهاي تنفسي ميشود . همچنين اين سنگ داراي اثر تسكين دهندگي در تنگي نفس و آسم است . همسطح متابوليسم بدن اعصاب را آرام مي كند . چشم ببر اين امكان را به افراد عصبي ميدهد تا تمايل به از بين بردن دلايل و بي توجهي بر تمركز فكر و انديشه ها يشان را داشته باشند . اين يك سنگ باارزش براي تعليم دهي بچه ها به طور منظم است . چشم ببر با ارتعاشات تعيين شده اي باعث تحريك افراد ضعيف بي اراده و ترسو ميشود . همچنانكه باعث استواري و تقويت كبد ميشود و عمل باكتريها را مهار مي كند .اين سنگ بخصوص براي افراد مضطرب در نظر گرفته شده است و شبكه خورشيدي را تقويت ميكند .





    اثر بر روح و روان

    چشم ببر ايجاد گرما و آرامش ميكند وافكار ما را براي مداواي ذات درونمان تحريك ميكند . اين سنگ به كساني كه داراي مشكلات امور مالي هشتند كمك با ارزشي ميكند .




    نشان طالع بيني

    چشم ببر مختص نشانهاي جوزا سنبله و شير است .




    خصوصيات

    براي تقويت تمركز توصيه مي شود در طي كارهاي شخصي اين سنگ را با خود داشته باشيد و براي امتحانات لازم است اين سنگ رادر مقابل خود قرار دهيد .




    فروش ونگهداري

    چشم ببر در بازار تجارت به صورت هاي نتراشيده صيغلي جواهري داخل زنجير جواهر و بعضي اوقات هم بصورت شئ تزئيني ديده ميشود . نگهداري : بهتر است اين سنگ را 2تا 3 بار در ماه زير آب بشوييد و حدودا 2الي 3 ساعت در برابر تابش نور خورشيد قرار دهيد تا دوباره شارژ مي شود .

  2. #2702
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Hoaxes's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    من یه چند تا سنگ رو این جا گذاشتم ، هر کی هر سنگی خواست بگه که همون سنگ رو بذارم .

    چون نمیدونم به خواص چه سنگایی نیاز دارید ...

  3. #2703
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    سلام بچه ها حالتون خوبه
    چه خبر
    گفتم بذار این بجربه که خیلی به من حال داد را برای شما هم بگم البته نمی دونم چرا هر وقت از تجربیاتم برای بقیه تعریف می کنم دیگه اتفاق نمیوفته و مدتی دوباره دچار تاخیر می شم حالا بگذریم
    امروز ساعت 4 صبح بلند شدم رفتم یه ابی به صورتم زدم خوابم میومد سعی کردم اول بدنم را به خواب ببرم و اگاهیم را حفظ کنم خیلی هم موفق شدم ولی بازم اونقدری نبود که بتونم خارج بشم اما شاید مشکلم بخاطر بلد نبودن خارج شدن باشه چون واقعا بدنم به خواب رفته بود خلاصه حدود 1 ساعت توی این وضعیت بودم که خسته شدم و خواب سنگینی گرفتم خوابیدم توی خواب داشتم غذا می خوردم انگار دراز کشیدم یکدفعه از پشت سرم یه صدای ترسناکی اومد از اونجایی که بعد از تمرین خوابم برده بود تموم مدت فکر می کردم بیدارم و این صدای ترسناک منا یاد جنهایی انداخت که بعد از برونفکنی باهاشون روبرو می شیم خلاصه منم از این ترس استفاده کردم با خودم گفتم بذار یکدفعه پشت سرم را نگاه کنم تا از بدنم جدا بشم و همینطور هم شد به حالت مایل روی بدنم قرار گرفتم ولی باز م کنده نشدم تصمیم گرفتم راه برم و با زور زیادی که توی راه رفتن خرج کردم اخرش کنده شدم سعی کردم به بدنم نگاه کنم دیدم صورتم کلا دفرمه شد مثل شمع آب شد داشتم می ترسیدم گفتم بی خیال برم دنبال کارای دیگه تازه نمی دونستم این تجربه جدیدی هست چون توی خواب برونفکنی کرده بود اینبار اگاهی تو خواب نبود و همین که فکر می کردم برونفکنی هست دیگه نمی ذاشت دچار هیجان در بازگشت بشم و راحت شروع به پرواز توی حیات کردم سعی کردم گلها را حس کنم بوشون کنم خیلی لذت بخش بود اما دوباره حس فوضولیم غلبه کرد رفتم یه دوری خونه بقیه بزنم از روی دیوار رفتم بالا یکدفعه دیدم همه دارند جمع می شند از تعجب داشتم شاخ در میووردم ازشون می پرسیدم مگه می تونید منا ببینید و جواب مثبت بود من ترسیده بود می گفتم من با بدن فیزیکیم نیستم اخه فکر می کردند من دزدم باشم خلاصه مدام خودمان شگون می گرفتم ببینم نکنه بدنم فیزیکمی باشه و همش واقعیت باشه ولی می دیدم نه اخرش برای اثبات حرفام به اونا می خواستم بپرم تو هوا از روی ساختمان ولی بچه خیلی جالبه با اینکه می دونستم این بدن ضد ضربست بازم ترس همه وجودم را گرفت ولی با توجه به تجربه های قبلیم پریدم و صحنه را ترک کردم خواستم از توی شیشه رد بشم که مثل لاستیک توش گیر کردم و هی کش میومد در حال زور ورزی بود که دوباره موبایلم زنگ زد ولی اینبار رکود دفعات قبل را هم شکستم خیلی با حال بود راستی می خواستم یه سری هم به winter girls و darkstreet بزنم ولی از اونجایی که فکر می کردم برونفکنی توی عالم واقعی کردم با خودم گفتم باید عکسشون روبروم باشه تا مستقیم بهشون نگاه کنم و پیششون ظاهر بشم برای همین دیگه بی خیالش شدم.

    می دونم زیادی حرف زدم ولی خودم خیلی دلم می خواد تجربه های بقیه را بخونم مو به مو و انگیزه زیادی بهم می ده گفتم شاید بقیه هم بدشون نیاد . ممنون که تحملم کردید بابای

  4. #2704
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    واقعا که
    براتون متاسفم با این خرافاتتون
    همش بلوفه.
    معلوم شد همه تا حدودی خرافی هستند که این تاپیک تا 270 صفحه پیش رفته.

    جالبه 270 صفحه خزافاتی توی این تاپیک اومدند ولی یه غیر خرافاتی مثل شما اومده به ما اضهار تاسف می کنه
    بعضیا برای اینکه مورد توجه قرار بگیرند هرچی میرسند میگند
    یکی میاد می گه من تجربه کردم فلان کار را اونوقت.......

  5. #2705
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    به نظر من واقعا چرته که با متافیزیک بخوایم به خدا نزدیک بشیم . شما از سطح زمین میای رو هوا که به خدا نزدیک شی؟

    شاید ما منظور تورو اشتباه گرفتیم ، منظورت از خرافات چیه؟ اگه همزاده ، من بات صد در صد موافقم
    هی طوطی چطوری
    بازم می گی چرته . راهای رسیدن به خدا به اندازه تعداد ادماست

    طوطی تو بی خیال همزاد نمیشی ول کن دیگه
    Last edited by ensan_noor; 07-05-2008 at 14:58.

  6. #2706
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    Birjand
    پست ها
    475

    پيش فرض

    دوستان سلام

    انسان نور عزیز ما ممنون میشیم شما خاطرات خودتون رو بذارید ولی یادتون باشه هنوز به خواب من و مونا خانوم نیومدید!


    من دیشب تجربیات جالبی داشتم که براتون می گم
    خیلی عصبانی بودم و ساعت 12 رفتم بخوابم تقریبا خون جلوی چشمام رو گرفته بود گفتم امشب در تاریکی مطلق برون فکنی می کنم و اگه جنی هم جلوم اومد میرم و صلاخیش می کنم خلاصه رفتم و جای خواب رو اماده کردم
    من عادت دارم با یک پتو و بالشت بدون لباس و زیر انداز روی زمین بخوابم
    کشیدن پتو روی صورت باعث تحریک بدن به برون فکنی میشه برای همین پتو رو هم روی صورتم کشیدم و تصور کردم دارم از داخل پتو رد میشم و ارتفاع میگیرم
    حدود یک ساعت و نیم داشتم این تمرکز رو ادامه می دادم چند بار هم اماده خارج شدن بودم ولی چون روی فرش خوابیده بودم باعث میشد تمرکزم بهم بخوره و نتونم خودم رو بالای بدنم تصور کنم
    یه مدت که تلقین کردم در حالت اماده باش برای برون فکنی قرار گرفتم و 20 دقیقه توی همین حالت موندم که گاهی شدت می گرفت و گاهی هم کم میشد چند بار هم خیلی سریع خارج شدم و مجددا با سرعت برگشتم که باعث شد شک های شدیدی به من وارد بشه ولی خیلی مصمم بودم که خارج بشم
    جالبترین تجربه این بود که پتو رو از روی صورت کشیدم کنار و وقتی مجدد تمرکز کردم و بعد از تمرکز چشمام رو باز کردم همه جا رو روشن دیدم!!! برای چند ثانیه ارتباطم با بدنم قطع شده بود و داشتم از چشم های کالبد اختریم نگاه می کردم در همین حال بودم که مجددا همه جا تاریک شد و به بدنم برگشتم در تمام طول تمرین حتی یک متر هم بالا نیومدم!!! بدنم شروع بع ارتعاش و لغزش کرده بود ولی نمی دونستم چکار کنم که خارج بشم
    مشکل اینجا بود که وقتی می خواستم بخوابم و تمرین رو تمام کنم نمی تونستم مدام خارج می شدم و بر می گشتم و دچار شک می شدم
    این شک رو کسایی که وسط برون فکنی خوابشون می بره تجربه کردن وقتی از خواب بیدار میشن برای یک لحظه احساس می کنن می تونن خارج بشن ولی این احساس خیلی طول نمیکشه و تمام میشه


    از امشب جنگ من با برون فکنی شروع میشه کاری می کنم که هیچ ترسی به من نفوذ نکنه

  7. #2707
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    Darkstreet جان ممنون تجربت جالب بود منم وقتی به خلسه نسبتا خوبی می رسم نمی دونم چطوری خارج بشم احساس می کنم تموم شرایط مساعد هست ولی چون 100 بدن اماده نیست یکم هم تلاش از جانب ما نیاز هست ولی اون تلاشه مهم هست باید بفهمم اون موقع باید چیکار کرد که جبران چند درصد بقیه خلسه را انجام بده البته یه جا نوشته بود که احساس ارتعاش برای بالا بردن ارتعاش در اون لحظه مفید هست ولی مهم بوجود اوردن این احساس هست
    کتابی که به اسم با شما تا ابدیت معرفی کردید کتاب جالبی هست مخصوصا من با قسمت رویا و برونفکنیش حال می کنم دوستان هم اگه بخرند بد نیست . ممنون بابت کتابتون راستی darkstreet جان یبار دیگه ایمیلتون را بذارید.
    من که دیگه هیجان زیادم باعث شده از ترسهام صرفنظر کنم دیگه با ترس کاری ندارم و از تجربه ای که براتون نوشتم فهمیدم که دیگه ترس ار کنار گذاشتم.

  8. #2708
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Hoaxes's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    پست ها
    403

    پيش فرض

    هی طوطی چطوری
    بازم می گی چرته . راهای رسیدن به خدا به اندازه تعداد ادماست

    طوطی تو بی خیال همزاد نمیشی ول کن دیگه
    هی انسان نور خوبم

    راه رسیدن به خدا فقط یه راهه ، اونم راهی که پیامبرای خدا برای مردم اوردن .

  9. #2709
    داره خودمونی میشه ensan_noor's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    94

    پيش فرض

    هی انسان نور خوبم

    راه رسیدن به خدا فقط یه راهه ، اونم راهی که پیامبرای خدا برای مردم اوردن .
    خیلی با حالی
    ببین هرکی با یه ماشینی وارد جاده اصلی میشه نقطه سر خط.

  10. #2710
    داره خودمونی میشه eng.mehrdad's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2008
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    100

    پيش فرض

    دوستان من بعضی اوقات ناخود آگاه یدنم میلرزه و بعد بیحال میشم انگار کامیون از روم رد شده ، بعد ترس عجیبی بهم غلبه میکنه انگار احساس میکنم کلی آدم دارن نگام میکنن با کنجکاوی! کسی میدونه چرا؟

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •