نگاه بود، نگاهی شبيهِ درد دلی
نگاهِ مرثيه واری که عين ِ ماتم بود
در اين هوای غم آلوده، اين هوای کثيف
چه خوب بود اگر وقتِ زندگی کم بود
چه خوب بود اگر روی اين زمين ِ بزرگ
به قدر ِ باغچه ای، جا، برای ما هم بود
نگاه بود، نگاهی شبيهِ درد دلی
نگاهِ مرثيه واری که عين ِ ماتم بود
در اين هوای غم آلوده، اين هوای کثيف
چه خوب بود اگر وقتِ زندگی کم بود
چه خوب بود اگر روی اين زمين ِ بزرگ
به قدر ِ باغچه ای، جا، برای ما هم بود
دلم به پاکی دامان غنچه می لرزد
که بلبلان همه مستند و باغبان تنها
از كفر ِ من تا دين ِ تو راهي به جز ترديد نيست
دل خوش به فانوسم نكن! اين جا مگر خورشيد نيست
با حس ِ ويراني بيا، تا بشكند ديوار ِ من
چيزي نگفتن بهتر از تكرار ِ طوطي وار ِ من
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
نزاع بر سر دنیای دون مکن درویش
شام هاي تيره را با چشم ِتو
روشن هم چون ماه و اختر مي کنم
با من از رفتن مگو، اي مهربان
رفتنت را روز ِ محشر مي کنم
اي بهانه هاي من در بي کَسي
با تو تنهايي رو پر پر مي کنم
من به کدام دلخوشی می خورم و طرب کنم
کز پس و پیش ِ خاطرم لشگر غم کشیده صف
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگدل
یاد پدر نمی کنند این پسران نا خلف
فی-فنا دارینده هر کیم بولماز اولورسا نجات
فیکری فاسد دیر کیم،عؤمرونو قیلدی هبا
عمادالدین نسیمی
از كج سليقگي است نشستن كنار رود
تا مي توان نشست لبِ چشم هاي تو
من لا ابالي ام، ز چه رو هم سخن شوم،
با مردمانِ با ادبِ چشم هاي تو؟
.... ولی چه زود گذشتند لحظه های قشنگ
و روزهای پر از بوی خوب سوسن و یاس
.آن نگاه که سرشار مهربانی بود
چقدر ساده چنین گشت خالی از احساس
سَر ِ آن ندارد امشب که بَرآید آفتابی؟
تو خود آفتابِ خود باش و طلسم ِ کار بشکن
بسُرای تا که هستی که سُرودن است بودن
به ترنُّمی دژ ِ وحشتِ این دیار بشکن
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)