بگذارید یکبار دیگه از یکسری منابع مشخص تعاریف رو بازبینی کنیم :
تمایل : تمایل به صورت های مختلف برای نشان دادن شروع فعالیت عمدی، حالت ذهنی همراه با میل به عمل و گرایش آگاهانه به عمل، مورد استفاده قرار می گیرد. تمایل هنوز در مفهومی عام و نادقیق بکار برده می شود تا بر عوامل «درونی» تعیین کنندهی عمل، همراه با ویژگی های تبعی انگیزهها تاکید شود
انگیزش : انگیزش علت رفتارها است. انگیزش به عوامل موجود در یک فرد اشاره دارد که رفتار را در جهت یک هدف فعال میسازند. پژوهشهای انجام شده در زمینهٔ انگیزش در صدد پاسخ دادن به پرسشهایی دربارهٔ رفتار انسانها هستند که با کلمههای سوالیِ "چراً و "به چه عللی" آغاز میشود.
انگیزه: عاملی (مالی یا غیر مالی) در علم اقتصاد و جامعهشناسی میباشد، که منجر به انجام کارها یا محاسبههایی میشود، که نتیجهٔ آن ترجیح یک انتخاب به اننخابی دیگر است.
این تعاریف هم از ویکی پدیا گرفته شده. اگر هر مشکلی با اینا وجود داره اول پست بعدیتون بگید.این تعاریف خیلی به هم نزدیک هستن شاید بشه ساعت ها روی همین ها بحث کرد. در اقتصاد ما همیشه میگیم انگیزه کسب سود [یا مطلوبیت] هست. اما در هر تصمیم خاص با توجه به شرایط مختلف رفتارها در تطابق با اون شرایط و وضعیت بروز پیدا میکنن که من فکر میکنم میشه بهش گفت تمایل به بروز اون رفتارها رو نشون میده. این وسط توانایی جایگاه گنگی داره. توانایی چه جایگاه داره؟ به نظر من جایگاهش در تعامل هست نه انگیزه. یعنی اگر شما توانایی انجام کاری رو نداشته باشید انگیزهی شما سر جاش هست ولی تمایل به انجامش از بین میره[اگر به تعاریف دقت کنید تمایل خیلی ارتباط نزدیکتری با انجام آگاهانه عمل داره ولی انگیزه تاکید میشه که یه عامل درونی در جهت انجام رفتاره]. فرض کنید قیمت یک کالا در بازا x تومان هست. شما همیشه انگیزه دارید مطلوبیت خودتون رو با خرید کالا حداکثر کنید و این میشه انگزهی شما. ولی وقتی قیمت کالا x تومنه و سطح درآمد شما هم به اندازهای هست که خرید اون رو به صرفه بدونید، تمایل به خرید پیدا میکنید و عمل خریدن رو انجام میدید. [علت اینکه این مثال اقتصادی رو زدم اینه که بحث ما در اینجا به گفتهی داوکینز اقتصادی-زیستی هست.]
بسیار خب، حالا من دوباره سعی میکنم تفسیرم رو از متن کتاب داوکینز + قسمتی که از مستند ایشون گذاشتم رو دوباره خیلی خلاصهتر بگم. با توجه به اینکه پستهای قبلی من شاید خیلی با همچین دقتی روی کلمات نوشته نشده، دنبال تناقضنماها نباشیم!. من کاملا سعی میکنم تو گفتگو انعطاف لازم برای رسیدن به یه نتیجه مشخص رو داشته باشم.
متن کتاب: دوجنس سود مساوی از تعدد رابطه با جنس مخالف میبرن. [در واقع داشتن تعداد فرزند بیشتر انگیزه هست که دو جنس رو ترغیب میکنه تعدد رابطه جنسی رو مطلوب بدونن]
تفسیر من: به تعاریف بالا نگاهی بندازید، به عاملی که منجر به انجام یک کار میشه گفتیم انگیزه. بنابراین جملهی بالا یعنی با وجود سود یکسان برای طرفین، انگیزهی برابری برای دو جنس در این رفتار وجود داره.
ولی در نهایت اینکه این انگیزه تا چه حد به بروز رفتار میشه، به تمایل طرفین با توجه به شرایط بستگی داره.مثلا اینکه جنس ماده بچه رو در درون خودش رشد میده عاملی میشه برای اینکه تمایل کمتری برای رها کردن جفت داشته باشه و بجاش جنس نر رو ترغیب کنه بهش وفادار بمونه یا موقع جفت گیری جنس نر رو آزمون کنه یا به هر ترتیبی باعث بشه سرمایهگذاری جنس نر در این رابطه اونقدر بالا بشه که تمایل اون به ترک هم کم بشه.
این چیزیه که من با این تعاریف و نوشتهی کتاب و فیلم برداشت کردم و برام منطقی هست.
من هیچوقت نمیگم که هرجور دلم بخواد از مطالب برداشت میکنم[قطعا این خارج از رعایت اخلاق یه بحثه]. من سعی کردم جوری تفسیر کنم و تکه های پازل رو کنار هم بذارم که بتونم این پدیده رو به شکلی توضیح بده. گاهی اوقات ما از حرفامون منظوری داریم که تغییر کلمات فقط برداشت طرف مقابل از حرف مارو عوض میکنه نه اصل حرفی که میخوایم بزنیم. من سعی کردم انعطاف تو بیانم رو بر این مبنا رعایت کنم. بخاطر همین هم گفتم اگر بگیم انگیزه، تمایل یا توانایی در نهایت منظور اصلی من چندان تغییر نمیکنه چون هدفم این بود که بروز این پدیده به شکل گسترده در جوامع مختلف رو به نوعی توضیح بدم. چون فکر میکنم تنها دلیلش ذهنیت پستانگارانه نسبت به زنان در ادیان یا جوامع اولیه نبوده. اینجا دلایل زیستی رو سعی کردم بیان کنم که با هم واکاویش کنیم، ولی باز هم تحلیلهای دیگهای وجود داره. مثلا از نظر اقتصادی فکر کنم پژوهشهایی شده که عوامل موثری برای این پدیده که مردا بیشتر به تعدد روابط جنسی روی میارن رو شرح بده.