یاد کتاب پله پله تا ملاقات خدا از عبدالحسین زرین کوب افتادم !!! (البته اینی که در پایین میگم تفسیر از خودمه)
هرآنچه را نیاز مبرم خودت حس کنی، همان خدایت میشود و در راه رسیدن به آن خدا، پله پله ها را پشت سر میگذاری تا بالاخره جایی از نفس بیوفتی.
یکی نیاز مبرمش گرما هست، خدایش میشود آتش و هر پله ای را برای رسیدن به آن پشت سر میگذارد.
یکی نباز مبرمش جاودانگیست، از پله های ارادت به امید سعادت بالا میرود.
یکی نباز مبرمش کشف مجهولات است، خدایش میشود علم.
در تقایل خدای من بیننده با خدای این انسان خسته امیدوار به آتش، حق با کدام خداست؟!!
Last edited by B.Russell; 11-04-2014 at 10:47.
وجود مشکلات در زندگی انسان مانع پیشرفت خواهد شد.
این انسان برای گرم شدن پله ها را بریده تا نیازش بر طرف شود
در حقیقت آن پله، پله های ترقی میباشد که وجود یک مشکل آنهارا نابود کرده .
با ارزش های زندگی روزی بی ارزش خواهند شد,
زمانی که به بی ارزش های زندگی نیاز داشته باشی.
ارزش اهمیت ندارد نیاز را در خود احساس خواهی کرد در بیابانی از طلا تو را هیچ ثمر نرسد ... اما آب ...
عکس پست ۲۶۵ :
دو تفسیر از این عکس وجود داره،:
۱) صداقت در اوج نیازمندی.
۲) دلسوزی کردن برای افرادجامعه به نفع خود ( احتمالا مرد ثروتمند پس از برداشتن پول آنرا به گدا خواهد داد و این عمل گدا به نفع او خوهد بود.)
خوشبختی جلوی روی توست اما تنها آنرا خوهی دید.
از دست زدن به آن محرومی. تو مجبوری بشنوی و توجه نکنی و ببینی و اعتنا نکنی ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)