تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 27 از 39 اولاول ... 1723242526272829303137 ... آخرآخر
نمايش نتايج 261 به 270 از 389

نام تاپيک: .: صندلی داغ انجمن ورزش :. >> با حضور kasra_khan2003 ناظر انجمن فوتبال خارجی

  1. #261
    آخر فروم باز گرافيكار's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,276

    پيش فرض

    پاسخ به The shining ( حاج امیر)


    سلام علیرضا جان

    سلام امیر جان

    بعد از دوری چندین و چند روزه از صندلی داغ دوباره با قدرت برگشتم

    خوش اومدی قدرتت کاملا احساس میشه


    1_چیزی به دربی نمونده,نظرت در مورد حساسیتهایی که شاید بی خودی ایجاد میشه چیه?حتی این کل کل ها قبل از دربی به مدیرعاملهای دو باشگاه هم کشیده شده.....فکر نمیکنم شکی توی این موضوع باشه که شعار بر علیه رویانیان و فتح الله زاده خودجوش نیست.....و یا صحبتهای شیرینی در مورد قلعه نویی.....این حساسیتها روی هوادارا تاثیر منفی نمیذاره?

    دربی ایران همیشه از یکی دو هفته قبل توی رسانه ها و تمرینات هر دو تیم شروع میشه
    متاسفانه حدود 15 سالی میشه که واقعا احساس میکنم دربی بیشتر از قبل به مسائل غیر فوتبالی و غیر اخلاقی چنگ میزنه
    قبلا واقعا دو تیم توی فضای خیلی بهتری بازی میکردن خیلی راحت تر شکست رو میپذیرفتن و فضای ورزشگاه هم خیلی بهتر بود
    نه اینکه فحش نباشه اما قدرت تحمل هر دو طرف بالاتر بود
    اما وقتی نسل اول و دوم بعد از انقلاب مثل درخشان قلعه نویی مظلومی پنجعلی و... وارد دنیای مربیگری شدن فضای دربیها تحت تاثیر جوانی این مربیها همیشه پر تنش بوده
    دربی جنجالی محرمی و قلعه نویی دقیقا از جایی شروع شد که درخشان به محرمی گفت بازی رو خراب کن
    یه رفتار کاملا غیر فوتبالی که درخشان مرتکب شد
    ممکنه به عنوان یه استقلالی از این حرف ناراحت بشی اما من ناچارم صادقانه نظرم رو بگم
    با اومدن قلعه نویی این فضا بدتر هم شد امیر عملا دربی رو یکی دو هفته قبل شروع میکرد
    داستان توره برای من واقعا ثابت شدس هر کسی که در بازی با ملوان شکل اخطار گرفتن اون بازیکن رو دید متوجه این مسئله شد که توره عمدا کاری کرد که کارت بگیره
    یا اینکه هیچ وقت سابقه نداشته یه مربی مثل مظلومی اینقدر به لقبهاش و حواشی دربی تکیه کنه

    این رفتارها رو مقایسه کن با دوران عمو نصی و حجازی در استقلال یا دوران پروین و استانکو در پرسپولیس
    کاملا مشخصه که مربیان جدید خیلی تحت تاثیر رسانه ها عمل میکنن و به نوعی با رفتاری پوپولیسمی سعی میکنن سکوها رو به نفع خودشون هدایت کنن


    2_پرسپولیس چرا با اینکه افتخاراتی که اخیرا به دست اورده همشون با مربیه ایرانی بوده باز هم میره دنبال مربیهای خارجی?

    به نظر من بعد از انقلاب به جز اون سالی که پروین تونست با پرسپولیس 16 برد پیاپی بیاره در سایر سالها دو مربی خارجی یعنی استانکو و دنیزلی بهترین فوتبال رو با پرسپولیس به نمایش گذاشتن
    به همین خاطره که طرفدارای پرسپولیس هنوز دنبال فوتبال زیبا هستن و فکر میکنن یه مربی ایرانی با فوتبال نتیجه گراش نمیتونه این خواسته رو عملی کنه


    3_گل محمدی مثل قلعه نویی موفق میشه و یا به سرنوشت استیلی دچار میشه?نظرت در مورد عملکرد یحیی چیه?از لحاظ فنی در سطح خیلی بالایی قرار داره که تیمو تا اینجای کار اینگونه متحول کرده و یا فکر میکنی این تحولی که ایجاد شده صرفا فقط برای شوکیه که وارد شده و کم کم اثرش از بین میره?


    گل محمدی وارد دنیایی شده که به نظ من با شخصیتش چندان جور نیست
    فوتبال ایران قطعا دچار یک مافیاست و برای موفق شدن باید همرنگ اونا بشی یحیی یا معجزه میکنه و خلاف آب شنا میکنه
    یا اینکه خیلی زود میپذیره که برای موفقیت باید با این فضا کنار بیاد
    یا اینکه خسته میشه و مثل خیلیهای دیگه کنار میره


    4_پرویز مظلومی یک فصلی میشه که خونه نشینه, کارنامه بدی هم نداشته , 4 برد پیاپی در دربی , دو فصل قهرمانیو با اختلاف یک امتیاز از دست داد , قهرمان جام حذفی شد , مسو اسیایی کرد و با ابومسلم بهترین تیم شهرستانی شد , به نظرت چی باعث میشه همچین مربی بیکار و خونه,نشین بمونه?


    مظلومی اگر میتونست حواشی اطراف خودش رو کنترل کنه واقعا مربی فوق العاده ای بود
    به نظر من تنها کسی بود که میشد گفت کلاسش بالاتر از ابراهیم زادس
    چون یه فوتبال کاملتر از ابراهیم زاده اجرا میکرد به ویژه در مس
    اما شما به عنوان استقلالیها باید قبول کنید که از طرف سایر مربیهای آبی فشار زیادی بهش اومد و خیلی براش حاشیه ساختن
    وگرنه اصلا بعید نبود که مظلومی دو تا قهرمانی با استقلال بیاره
    هر چند من واقعا استقلال رو در اون دوسال قهرمان میدونم چون با فضایی که امثال قلعه نویی برای مظلومی به وجود آوردن با اون حاشیه های کمر شکن و مقایسش با فضای آرام سپاهان متوجه میشیم که مظلومی تا جای ممکن مبارزه کرده و خوب نتیجه گرفته
    ببین فرمول این سالهای استقلال کاملا ساده و روشنه
    هر وقت کسی به جز قلعه نویی مربی استقلاله این تیم سرشار از حواشی مختلف میشه
    اما وقتی امیر سرمربی میشه فضا خیلی آرومتر از سابق میشه
    درکش خیلی پیچیده نیست
    مظلومی هم دقیقا مثل مرفاوی مربی خوبی بود اما سکوها با وجود بردهای خوب همیشه بر علیه اونها بودن


    5_چرا در ایران اصلا روی تیمهای پایه سرمایه گزاری نمیشه؟استقلال و پرسپولیس باید خیلی بیشتر روی بازیکنای پایه حساب باز کنند ولی اصلا اینطور نیست...مثلا ارش افشین و یعقوب کریمی در تیمهای پایه استقلال رشد کردند ولی حتی یه فرصت کوچک هم بهشون در این تیم داده نشد,به نظرت چرا نه تنها روی تیمهای پایه کار نمیشه,بلکه حتی به توانایی های بازیکنایی که در تیمهای پایه هستنو خوب کار میکنند توجه هم نمیشه?


    فوتبال ایرن واقعا دچار یک فساد فراگیر به ویژه در رده پایه هست
    به راحتی هر چه تمام تر کس تستها رو رد میکنه و وارد تیم میشه که پول بیشتری بده
    من در خوزستان هر روز شاهد چنین داستانی هستم
    شاید باور نکنی اما در بازیهای محلات این استان ده ها تاکید میکنم ده ها کریمی و مجدیدی وجود داره اما فقر حاکم بر 70 درصد خانواده های اینجا بهشون اجازه پیشرفت نمیده
    اگر بر اساس استعداد به بازیکن میدون میدادن فوتبال ایران قطعا با تمام بی مسئولیتیها همیشه جزء دو تیم اول آسیا بود حتی با وجود پیشرفت وحشتناک ژاپن و کره
    فوتبال ایران دیگه چیزی به اسم پایه نداره فقط 10 درصد استعدادها وارد تیمهای درجه یک و دو میشن و از این ده درصد تنها یک دهمشون وارد لیگ برتر میشن
    یک نخبه کشی و قتل عام استعداد در سطحی بسیار وسیع

    یه خاطره
    من روز جمعه ای رفته بودم به یکی از محلات شوش برای دیدن بازیهای تیمها با هم
    جایی داشتن به اسم زمینهای شهید دانش کنار تپه های باستانی که توی اون چند زمین خاکی در کنار هم درست کرده بودن و در یک زمان حدود 6 تیم با هم بازی میکردن
    پر از استعداد و سرشار از انرژی
    رفتم کنار یه زمین ایستادم و مشغول دیدن بازی شدم
    یه بازیکن توی تیم سفید بود که دائم توپ رو از دفاع آخر میگرفت به شکل کاملا مستقیم با انواع دریبلها توپ رو جلو میبرد و وارد دروازه میکرد
    توی حدود 20 دقیقه چهار گل به این شکل زد
    یه هو کاپیتان تیم زرد سر داور داد زد که تموم نشد؟ دیدم داور بازی رو متوقف کرد و به همون بازیکن تیم سفید گفت 20 دقیقت تمام شد برو بیرون
    به این بازیکن اجازه نمیدادن بیشتر از 20 دقیقه بازی کنه چون به نظر اونا به بازی شکل کاملا ناعادلانه و یکنواختی میداد و بازی رو یکطرفه میکرد
    اون بازیکن هم خیلی مظلومانه و بدون حرف پذیرفت و اومد بیرون نشست
    رفتم پیشش و بهش گفتم اگر برات توی فولاد فرصت تست بگیرم میری اونجا(من با دایی سرپرست اون موقع فولاد یه آشنایی مختصری داشتم) سرش رو انداخت پایی گفت نه
    گفتم چرا تو که به این خوبی بازی میکنی خیلی راحت پیشرفت میکنی
    جورابش رو کشید پایین دیدم پشت پاش یه خط بزرگ بخیه هست
    گفت دو سال پیش پام همینجا شکست پلاتین گذاشتم بعد درش آوردم اما حالا هر بار میرم تست میدم میگن نمیتونی به خاطر پات بازی کنی
    گفتم مگه خوب نشدی؟ گفت چرا هر روز اینجا سرجمع دو تا 90 دقیقه بازی میکنم
    گفتم اینبار با من بیا شاید قبول کردن
    رفت تست داد و فقط با یه تمرین بهش گفتن پات خرابه و نمیتونی بازی کنی
    بردمش دکتر گفت استخونش خیلی خوب جوش خورده چون سنش کم بوده حالا هم مشکلی نداره
    بعدها شاهد رفتن بازیکنی به فولاد بودم(نمیخوام اسمش رو بیارم) که توی همین زمینا به زور التماس و خواهش ده دقیقه بهش بازی میدادن
    بازیکنی که حتی توان 45 دقیقه بازی رو هم نداشت


    6_به احتمال زیاد صحبتهای نویدکیارو در برنامه نود شنیدی,نظرت در مورد حرفاش چیه?ایا سپاهان از ابروی ایران دفاع میکرد?

    باید قبول کنیم که سپاهان واقعا در این سالها خوب نتیجه گرفته و تونسته نظم تیمی و مدیریتیش رو حفظ کنه
    اما من واقعا نمیتونم حمایت همه جانبه از سپاهان رو نبینم
    استقلال و پرسپولیس هر سال گرفتار حواشی مختلف هستن و شرایط رقابت در این سالها واقعا نابرابر بوده
    شاید بگی خب سپاهان مدیریت بهتری داشته جوابم اینه که فکر میکنی ثبات مدیریت در اسقلال پرسپولیس اینقدر سخته؟
    واقعا نمیشه یه مدیر رو برای چهار سال بالا سر این تیمها گذاشت؟
    چرا به سادگی میشه اما فوتبال ایران به ویژه همین دو تیم باید تعمدا همیشه گرفتار حاشیه و جنجال باشه


    7_به نظرت دلیل اصلی اتفاقاتی که در اصفهان برای پرسپولیس افتاد چی بود?

    نمیدونم والا
    تنها چیزی که میدونم اینه که اون بازیکنا به ویژه نقی زاده کاملا گیج بود و اصلا هم بازی نمیکرد
    به نظر من از دو حالت خارج نیست یا سپاهانیا چیز خورشون کرده بودن یا خود پرسپولیسیا
    یکی از دلایلی که فوتبال ما گرفتار انواع بیماریهاست

    8_بعد از اون جرایانات ابهای اصفهان یه حرفی زدی که تا همین الان روی مخم داره راه میره و حتی خداوکیلی خوابشم دیدم که یکی داره همین جملرو بهم میگه
    همون جمله ای که گفتی نصف بیشتر زمینو سیاهی گرفته)یه همچین چیزایی بود(میشه در موردش بیشتر توضیح بدی?

    منظورم این بود که اگه نمیتونیم برای بعضی چیزا توضیحی پیدا کنیم اونا رو انکارم نکنیم
    وقتی بخش زیادی از کره زمین هنوز ناشناختس و در تاریکی جهل به سر میبره نمیشه همه چیز رو به شکل قطعی پذیرفت یا رد کرد
    شاید جمبل و جادو وجود داشته باشه به جای انکارش بهتره با عوامل این کارها برخورد بشه



    9_چقدر به جن و روح و سحر و جادو و ...... اعتقاد داری?تا حالا شده از طرف جنیان مورد ازارو اذیت قرار بگیری?

    من واقعا نمیتونم انکارشون کنم و البته هیچ شناختی از ماهیتشون هم ندارم
    ترجیح میدم سرم به کار خودم باشه و در این بین اگر به جوابی هم رسیدم مشتاقانه استقبال میکنم
    نه تا حالا نشده کاری که سروش کردن با منم بکنن


    10_ترسناکترین ماجرایی که برات اتفاق افتادرو واسمون تعریف کن

    چیز خاصی یادم نمیاد واقعا
    شاید همون ماجرایی که در سوالاتم از سروش گفتم
    جریان اون جناب سید


    11_تا حالا شده روایتی از عالم ارواح بشنوی که موهای تنت سیخ بشه ?اگه بوده میشه برامون تعریف کنی?

    تو سن 15 تا 20 واقعا با این جور داستانا یا به قول تو روایتا حال میکردم یعنی عاشق این بودم که بیشتر بترسم
    ولی الان بیشتر دنبال دلایل وجود یا عدم وجودشونم با کسی هم تعارف ندارم و اصلا هم ژست روشنفکری نمیگیرم
    یکی از دغدغه های من و سوالات من از دنیا همین مسائله


    12_چقدر اهل هییت هستی?

    اجازه بده به این سوال جواب ندم

    به کدوم مداح علاقه بیشتری داری?نظرتو در مورد مداحان زیر بگو

    حاج عبدالرضا هلالی
    جواد مقدم
    حسین سیب سرخی
    محمود کریمی


    نوحه و کلا ریتمش رو دوست دارم
    و وقتی احساس کنم دارم لذت میبرم اصلا جلوش رو نمیگیرم
    من از شنیدن قرآن لذت میبرم مثلا اکثر کارای شحات یا شاکرنژاد رو گوش میدم
    از موسیقی کلاسیک اروپا و سنتی خودمونم لذت میبرم
    نوحه هم چون سر و کرم با شعره مثل ترانه شنیدنش رو گاهی دوست دارم
    بعضی کارای کریمی واقعا قشنگ بودن به ویژه سوگ سروده های محاوره ایش


    ادامه داستان را در برنامه بعد خواهید دید

    منتظر شروع قسمت بعدی این سریال جذاب هستیم

  2. 8 کاربر از گرافيكار بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #262
    آخر فروم باز گرافيكار's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,276

    پيش فرض

    پاسخ به formol1 عزیز



    سلام آقای گرافیکار عزیز (علیرضا)
    سلام دوست من
    و عذرخواهی به خاطر این تاخیر


    یه چندتا سوال ورزشی وغیر ورزشی که اگه قابل بدونی یه دنگی بزاری روشون (دنگ = صدا دراین جا به معنی جواب = واژه لریه)

    در خدمتم و در حد خودم از دنگ دریغ نمیکنم


    بسم الله

    بسم الله


    1-نظرت درمورد فرمول 1 چیه.

    چند بار تصمیم گرفتم بشینم و مستقیم ببینمش اما واقعا حوصلم سر میره
    بر عکس فوتبال باید یه گونی تخمه بخری و چنتا چیپس و پفک خانواده تا در طول مسابقه تامین باشی
    ولی در کل هیجان انگیزه به ویژه وقتی یه ماشین از یکی دیگه سبقت میگیره
    در کنار اینها دیدن پیشرفتهای صنعت خودرو و رقابت غولهای خودروساز با همدیگه واقعا دیدنیه


    2- نظرت درمورد گهر دورود.

    به نظر من که کاملا قابل تقدیرن
    اومدن به لیگ برتر از جایی که کمتر کسی فکرش رو میکنه نشون میده انرژی زیادی گذاشتن
    من دوست دارم توی لیگ برتر بمونن


    3- اختراع یا اکتشاف؟ چرا؟ (کدوم رو بیشتر می پسندی )

    اختراع برای من ارزش بیشتری داره
    چون مستقیما سر و کارش با ذهن و خلاقیت انسانهاست
    هر چند بعضی کشفها هم برای دیده شدن نیاز به چشمهای بینا و ذهنهای باز دارن


    4- عمو یا دایی ؟ خاله یا عمه؟چرا؟

    با داییام راحت ترم
    اما بین عمه ها و خاله هام تفاوت چندانی نیست
    بیشتر به خاطر رفتارها و شخصیت افراده که ما به سمت یک فرد گرایش بیشتری پیدا میکنیم
    من همیشه از این نظر احساس نزدیکی بیشتری با داییام داشتم


    5- من الان به شما که طرفدار پرسپولیس هستی مثل خودم باید چی بگم (هم طرفداری یا هم ...)

    بگو چطوری هم تیمی زاید خوبه


    6-بهترین فوتبالیست تاریخ ایران وجهان؟

    کریمی میتونست بهترین بازیکن تاریخ ایران باشه اما هیچ وقت نتونست خودش و انگیزش رو کنترل کنه
    به نظر من هر چقدر هم نخوایم قبول کنیم فایده نداره و باید بگم دایی رو بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران میدونم

    برای بازیکن خارجی به نظر من دیگه نمیتونیم بگیم مارادونا و فعلا باید صبر کنیم ببینیم مسی در سالهای آینده چه میکنه


    7-مارپله یا شطرنج؟

    مارپله حالش خیلی بیشتره


    8- اگه یه زمانی چند نفر خانواده اول( پدرومادرو...) و خانواده دومت ( همسر ودخترو...) رو گروگان بگیرن وبهت بگن که باید بین اونا یکی رو انتخاب کنی کدوم رو انتخاب می کنی ؟


    آخه اون گروگان گیرا چرا باید چنین تقسیم بندیی انجام بدن؟
    کلا میگم یا همه رو آزاد کنید یا بیاید منم بگیرید


    9-حالا اگه به سوال بالا گزینه (کلیه ی آشنایان وفامیل های دور ونزدیک )رو اضافه کنن چی؟

    بازم همون جواب قبلی
    ولی در کل گروگان گیرا خیلی باید قوی باشن که همه فایمل و آشنایان رو گرو بگیرن ها


    10- اگه کل مردم جهان روهم اضافه کنن چی ؟

    اوه
    چه گروگانگیرای قدرتمندی
    یه هو بگو گروگان گیرا آدم فضایی هستن همه رو خلاص کن
    حالا کی قراره بیان
    با تشکر ببخشید اگه زیادی فضولی کردم.

    خواهش میکنم عزیزم
    Last edited by گرافيكار; 20-01-2013 at 17:20.

  4. 5 کاربر از گرافيكار بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #263
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    خب یکم گیر بدیم به مسائل اساسی تر و اینها


    از جواب هایی قبلا دادی و سوالاتی که از من پرسیدی به نظر میاد خیلی با قضیه تکامل موجودات زنده در گذشت زمان راحت نباشی، دلیل اصلیش هم ناتوانی فعلی علم در پاسخ دادن به منشاء حیات. خب به این سوال ها فعلا جواب بده

    1. چقدر مطالعه علمی درباره تکامل داشتی که قبلا هم گفتی قطعا منشاء حیات یک نقطه مبهم هست و بدون اون به هیچ وجه من الوجود تکامل رو نمیشه قطعی دونست. آیا اینکه یک تک سلول که توسط نور تحریک می شده به یک مکانیزم پیچیده مثل چشم تبدیل شده بدون دونستن منشا اولین Self replicating مولکول قابل تایید نیست؟

    2. من از حرف هات به این نتیجه رسیدم، نمی دونم درسته یا نه ولی ببین درسته یا خیر:

    شکی نیست که تکامل شکل گرفته (یعنی ما از هیچ پدید نیومدیم و از موجودات قدیمی تر تکامل پیدا کردیم)، ولی تا دقیقا متوجه نشیم منشاء حیات چیست نمی تونیم بفهمیم این تکامل دقیقا چطور پدید اومده و آیا Natural Selection (یعنی تغییرات رندوم در ژنتیک و حفظ و قوی کردن تغییراتی که به بقا کمک می کنند با فلسفه Survival of the fittest) واقعا فلسفه پشت این تکامل بوده یا خیر.


    درسته؟


    3. رابطه علم و فلسفه رو چطور می بینی؟ کدوم اولویت بیشتری داره؟ اگه روزی علم چیزی رو مشاهده کنه که با فلسفه ات سازگار نباشه، به کدوم اولویت میدی؟ در فلسفه شک می کنی یا علم رو زیر سوال می بری؟

    4. آیا اول باید اساسی ترین سوالات علمی رو حل و فصل کرد و بعد سراغ بقیه مسائل جزئی تر رفت یا باید مسائل جزئی رو حل و فصل کرد تا کم کم مسائل اساسی هم حل و فصل بشن؟

    5. در کل چقدر علم (منظورم Science هست مثل فیزیک و شیمی و ...) در زندگیت مهمه؟ دنبال می کنی؟ آیا فرزندت رو تشویق می کنی به اهمیت علم؟ یا فکر می کنی علم مال دانشمنداست و ما زندگیمون رو می کنیم

    6. به نظر میاد به روانشناسی علاقه داشته باشی. بگذار چند تا سوال بپرسیم اول توضیح بده چقدر آشنایی داری، تحصیلات داشتی یا علاقه بوده، و چه جور روانشناسی ای؟ چقدر علمی به این قضیه نگاه می کنی؟

    7. نظرت درباره نظریه ازدواج برابر (منظورم ازدواج همجنس گرا ها نیست، منظورم حقوق و مسئولیت های مساوی زن و مرد در ازدواجه) که الان در دنیا مطرحه چیه؟ یکم توضیح بده.

    8. نظرت درباره سایت های Dating و دوست یابی و همسریابی چیه؟ آیا به نظرت روانشناسی و Psychometric فعلی دنیا به حدی قوی هست که بتونه اون فاکتورهای Latent ای که در شکل گیری و موفقیت یک رابطه مهم هستند شناسایی و ارزیابی بشه؟ اگه آشنا هستی، روش Match.com رو می پسندی یا روش eHarmony ؟

    9. آیا دست آوردهای روانشناسی روز رو دنبال می کنی؟ مثلا ژورنال هایی مثل Psych Science و JPSP رو نگاه می کنی؟

    10. نظرت درباره Personality چیه؟ آیا سیستم OCEAN (بیگ فایو) به نظرت بهترین روش برای اینکاره که اینقدر روش مانور داده میشه؟

    11. نظرت درباره فیسبوک به عنوان یک پدیده روانشناسی چیه؟ چه چیزهایی (از دید روانشناسی) رو از فیسبوک مردم میشه فهمید؟


    خب درباره خدا قبلا گفتی:

    به نظر من دلایل برای وجود خدا خیلی بیشتر از دلایلی هستن که به عدم وجودش اعتقاد دارن
    مثلا نظمی که در کره زمین و روزها و فصلهاش وجود داره در کهکشان ما که دارای میلیونها منظومه هست بینظیره و حتی گردش قمر یا ماهش که به شکل مرموزی با کم و زیاد شدن ظاهرش برای انسانهای حتی عصر حاضر یک وسیله برای محاسبه روزها و فصلها شده
    بحثش واقعا طولانی میشه و اون وقت تو باز هم نمیخونیش پس همین مقدار فکر کنم کافی باشه
    من می خونم

    12. از نظمی که در دنیا هست به عنوان دلیلی برای وجود خدا صحبت کردی. یعنی میگی این نظم بسیار بالاست به طوری که نمی تونسته بدون یک طراح یا خالق آگاه پدید اومده باشه. درسته؟ این رابطه منطقیه که خالق یک چیز آگاهانه از خود اون چیز پیچیده تره، یعنی خدا می بایست از این دنیا پیچیده تر باشه تا بتونه این دنیا رو خلق کنه. حالا سوالی که پیش میاد اینه که اون خالق خودش چطور پدید اومده؟ اگه فرض کنیم خودش خلق نشده، پس قبول کردیم چیزی بسیار منظم تر و پیچیده تر از این دنیا می تونسته بدون خالق وجود داشته باشه پس صحبت اولیه ما درباره توسل به نظم دنیا برای توجیه لزوم وجود خالق نقض میشه، اگه بگیم خالق هم باز خودش خالق داشته که دوباره همین سوال برای خود اون خالق پیش میاد و به یک تسلسل می رسیم.

    توضیح بده تو که نظم دنیا رو نشونه ای برای وجود خالق می دونی، این قضیه رو چطور می بینی؟

    13. به فرض اینکه خالق وجود داره، نظرت درباره خود خالق چیه؟ صحبت من اصلا دینی نیست و بیشتر از دید مسائل اخلاقیه. این واضحه که اکثریت موجوداتی که روی زمین زندگی کردند (انسان و غیره) کاملا بر خلاف میل خودشون زندگی بسیار سختی داشتند و نعایتا در درد و عذاب مردند. آیا خالق که دنیا رو خلق کرده (و قاعدتا تواناست) و می تونسته این رنج و سختی و عذاب این موجودات رو کم کنه یا از بین ببره، ولی نکرده، لایق این هست که درباره این قضیه قضاوت بشه؟ یادمون باشه ما اگه انسانی رو ببینیم که در درد و رنجه و سایرینی که می تونستن ولی بهش کمک نمی کنند، با دید بدی به اون سایرین نگاه می کنیم. آیا خاقی که بسیار بزرگ تر و عظیم تر از انسان هاست، و قاعتدا می بایست استاندارد های اخلاقی بسیار بالاتری نسبت به انسان ها داشته باشه همونطور که ما استاندارد های بالاتری نسبت به حیوانات داریم، هم می باید درباره این قضیه نقد بشه؟

    سم هریس و چند نفر دیگه در این باره میگن:

    1. خالق یا نمی تونسته این وضعیت رو تغییر بده، در نتیجه ناتوان ـــه.
    2. خالق یا نمی خواسته این وضعیت رو تغییر بده چون اهمیتی به درد و رنج این موجودات زنده نمی داده، در نتیجه شیطان صفت ــه.
    3. یا نقشه ای داشته (مثلا آزمایش مخلوقاتش) که نیازمند اینه که این همه موجودات برخلاف میل خودشون این همه درد و رنج و سختی بکشن تا اون خالق به خواسته اش برسه، که در نتیجه هم ناتوانه و هم شیطان صفت. ناتوان به این دلیل که نمی تونسته نقشه ای بکشه که این همه درد و سختی رو برای موجودات به همراه نداشته باشه و شیطان صفت برای اینکه حاضر شده چنین نقشه ای رو پیاده کنه.


    نظرت درباره این قضیه چیه؟ آیا خالق می تونه کاملا آگاه و توانا باشه، مبرا از هر گونه اشکال اخلاقی باشه و در عین حال، چنین دنیایی رو آگاهانه طراحی کرده باشه که در اون این همه موجود در رنج و سختی باشند و هیچ کاری هم برای تغییرش نکنه؟


    14. نظرت درباره Simulation Hypothesis که در لینک زیر توضیح دادم چیه؟

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    قربونت

  6. 14 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #264
    آخر فروم باز گرافيكار's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,276

    پيش فرض

    پاسخ به بردیای عزیز مخوف ترین کاربر انجمن جام جهانی 2010


    سلام علیرضا جان

    سلام بردیا جان

    با تاخیر میرسم خدمتت

    خدمت از ماست
    منم بابت تاخیر در جواب عذرخواهی میکنم


    یه بخشی از سوالا و جوابا رو خوندم ولی خب نه همشو پس ببخش اگه بعضیاش تکراریه،بیشتر هم کوتاه میپرسم که زیاد اذیت نشی

    مرسی که به فکر من هستی


    1-ماشین مورد علاقت چیه؟

    کادیلاک واقعا احساس خیلی خوبی بهم میده دیدنش
    عموم یه دونه قدیمیشو داشت فضای داخلش شاید بیشتر و راحت تر از هال خونمون بود
    مدلای جدیدش رو هم دیدم واقعا کف کردم



    خیلی نازه


    ای کاش اوضاع خودرو توی ایران هم جوری بود که مثلا با پولی که ما میدیم به جای مگان یه کادیلاک بخریم



    2-بوفون یا کان؟

    واقعا سخته انتخاب اما بوفون تیمش رو قهرمان جهان کرد
    هر دوشون واقعا کاریزمای بینظیری داشتن و دارن


    3-تافارل یا دیدا؟

    دیدا به نظر من جدای از اینکه گاهی یه اشتباهاتی داشت ولی انعطاف و سرعت خوبی داشت



    4-داویدز یا سیدورف؟

    سیدورف به خاطر دوام بیشترش در سطح اول فوتبال


    5-فکر میکنی اگه مورینیو سرمربی بارسلونا هم شده بود همین کارا و جنجالا رو علیه رئال مادرید راه مینداخت یا نه؟

    به نظر من مورینیو تا وقتی که تیمش برندس و بالاتره زیاد دست به جنگهای روانی نمیزنه
    شاید اگر در بارسا بود من هم از این کاراش دفاع میکردم



    6-تلخ ترین لحظه فوتبالیت کی بوده؟

    مثبت اعلام کردن دوپینگ مارادونا در جام 94
    خیلی بد بود


    7-بازی پرسپولیس سپاهان دقیقه 96،اون لحظه کجا بودی؟

    از همون لحظه ای که داور خطا رو گرفت میگفتم این گله این گله
    و تا دقایقی بعد از گل فریاد گل گل مون با فریاد همسایه هامون قاطی شده بود و نمیدونستیم کی به کیه


    کلا ما توی یه محله پرسپولیسی زندگی میکردیم
    خلاصه بعد از حدود نیم ساعت تصمیم گرفتیم که از روی هوا پیاده بشیم و برگردیم روی زمین

    چه روزی بود خداییش
    تیم قطبی باید قهرمان میشد



    8-آلمان دهه 70،فرانسه اواخر قرن 20،یا اسپانیای قرن 21،کدوم رو بیشتر میپسندی؟

    از آلمان دهه 70 فقط چنتا فیلم دیدم
    ولی بین فرانسه و اسپانیا قطعا اسپانیای فعلی رو قویتر میدونم



    9-چرا اسپانیا ده ها سال تو رده ملی یه ناکام مطلق بود و یوهو تبدیل شد به قدرت برتر فوتبال؟

    بدور از تعصب باید بگم لاماسیای بارسا واقعا به ثبات اسپانیا خیلی خیلی کمک کرد
    در واقع همزمانی اقتدار بارسا به شکل اتفاقی با اقتدار اسپانیا همزمان نشده
    اگر اسپانیای آراگونس یک پدیده بود اما لاماسیا تضمین کننده ادامه اون اسپانیا در جامهای بعدی بود
    جدای از این مسئله یه نکته رو قطعا میدونی
    اینکه اسپانیا چندین سال پیش از قهرمانیش در اروپا تیمهای پایه خیلی قدرتمندی داشت که ادامه طبیعی اونها به قهرمانی در رده بزرگسالان ختم شد


    10-اسم مربیایی که با 2تیم پیاپی قهرمان اروپا شدن رو بگو

    نمیدونم والا
    مربیایی که دو بار یا بیشتر با دو تیم مختلف قهرمان لیگ قهرمانان شدن مشخصن
    اما چون گفتی پیاپی واقعا چیزی به خاطر ندارم
    گفتم سرچ نکنم تا خودت جواب رو بدی



    11-تنها بازیکن تو تاریخ فوتبال که هم به عنوان کاپیتان و هم به عنوان سرمربی قهرمان جام جهانی شده رو هم بگو

    خیلی دوست داری بگم بکن بائر نمیگم، ژرمنی نژاد پرست



    یاد مسابقه هفتگی انجمن ورزشی هم بخیر

    یادش گرامی و روحش شاد

  8. 11 کاربر از گرافيكار بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #265
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم charlize's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    هر جا که هوا هست...
    پست ها
    3,800

    پيش فرض

    یه خسته نباشید ویژه به علیرضای عزیز..
    دوستان علیرضا جان تا اخر همین هفته مهمان صندلی داغ ما هستن...(فکر میکنم کاملا از خجالتشون در اومدید..جای من خالی)
    سعی میکنم تا جمعه مهمان بعدی رو معرفی کنم...
    (شایدم طبق پیشنهاد سروش، علیرضا جان مهمان بعدی رو معرفی کردن..حالا تصمیم میگیریم تا اون موقع)

  10. 7 کاربر از charlize بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #266
    آخر فروم باز گرافيكار's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,276

    پيش فرض

    من یه توضیح باید بدن بابت تاخیری که در جواب دادن به دوستان در این روزها دارم
    متاسفانه یه کمر درد سمج اومده سراغم و به همین خاطر زیاد نمیتونم روی صندلی بشینم وتایپ کنم
    سوالات رو میبرم توی ورد و اونجا کم کم بهشون جواب میدم
    بازم عذر میخوام
    __________________________________________


    پاسخ به Stream (آرمان) عزیز


    خب یکم گیر بدیم به مسائل اساسی تر و اینها

    من عاشق مسائل اساسی ترم به ویژه اگر با گیر دادن تو همراه بشه

    از جواب هایی قبلا دادی و سوالاتی که از من پرسیدی به نظر میاد خیلی با قضیه تکامل موجودات زنده در گذشت زمان راحت نباشی، دلیل اصلیش هم ناتوانی فعلی علم در پاسخ دادن به منشاء حیات. خب به این سوال ها فعلا جواب بده


    با توصیفت موافقم راحت نیستم

    1.چقدر مطالعه علمی درباره تکامل داشتی که قبلا هم گفتی قطعا منشاء حیات یک نقطه مبهم هست و بدون اون به هیچ وجه من الوجود تکامل رو نمیشه قطعی دونست. آیا اینکه یک تک سلول که توسط نور تحریک می شده به یک مکانیزم پیچیده مثل چشم تبدیل شده بدون دونستن منشا اولین Self replicating مولکول قابل تایید نیست؟


    توی حرفام کاملا مشخص گفتم که دلایل زیادی برای تایید نظریه تکامل وجود داره اما برای کسی که ادعای قدم زدن روی نردبان علتها و معلولها و اصل علیت رو داره مهمه که تا جای ممکن برای ابتدای خودش توضیح داشته باشه
    وقتی من دنبال حلقه های زنجیر برای گره کردن اونها به هم هستم همه حلقه های اون زنجیر به یک میزان ارزش دارن
    شاید برای تو همینکه فعلا حلقه های میانی این زنجیر با هم جور شدن و یک زنجیره کوتاه رو ایجاد کردن کافی باشه اما برای من نه
    شاید برای تو نظریه تکامل تبدیل به یک اصل شده باشه اما برای من نه
    شاید برای تو نگاه کردن به بخش کامل شده ای از این پازل کامل نشده راضی کننده باشه اما برای من نیست
    فرمولش خیلی سادس
    داروین میگه موجودات یا بهتره بگیم سلولها برای دسترسی بهتر به طبیعت و نیازهاشون تکامل پیدا میکنن این انگیزه رشد از نظر داروین دلایلی کاملا زمینی و طبیعی دارن... اوکی موقتا قبول
    اما اگر فرضا منشا حیات ثابت کنه که این انگیزه از جایی خارج از ماده، سلول یا... به دست میاد چی؟ اصلا ممکنه با مشخص شدن منشا حیات نظریه تکامل زیر سوال نره اما از زاویه کاملا متفاوتی تعریف بشه
    اگر فرضا قبول کنیم که واقعا چیزی به نام خدا این انگیزه رو به موجود زنده میده چه چیزی از نظریه تکامل البته از زاویه ای که داروین بهش نگاه میکنه میمونه


    2. من از حرف هات به این نتیجه رسیدم، نمی دونم درسته یا نه ولی ببین درسته یا خیر:

    شکی نیست که تکامل شکل گرفته (یعنی ما از هیچ پدید نیومدیم و از موجودات قدیمی تر تکامل پیدا کردیمولی تا دقیقا متوجه نشیم منشاء حیات چیست نمی تونیم بفهمیم این تکامل دقیقا چطور پدید اومده و آیا Natural Selection (یعنی تغییرات رندوم در ژنتیک و حفظ و قوی کردن تغییراتی که به بقا کمک می کنند با فلسفه Survival of the fittest) واقعا فلسفه پشت این تکامل بوده یا خیر.


    درسته؟


    در مورد بخش قرمز
    من اصلا با این قطعیت در تایید نظریه داروین حرف نزدم گفتم دلایل زیاد هستن اما دلیل زیاد لزوما کافی نیست
    در مورد بخش آبی
    موجودات قدیمیتر رو از کجات در آوردی من یادم نمیاد حتی چیزی نزدیک به این رو گفته باشم
    در مورد بخش سبز
    درسته تا نفهمیم انگیزه و انرژی منشا حیات از چه جنسی بوده هرگز به درستی، جنس انگیزه تکامل رو هم درک نمیکنیم
    اینکه یک تک سلولی بر اساس چه نیازی تبدیل به یک مکانیزم پیچیده مثل چشم شده از نظر داروین در بستر نظریه تکامل تعریف شده نه در بستر منشا حقیقی حیات
    راستی یک سوال مهم برای کسی که شاید هیچی از نظریه تکامل ندونه
    برای تکامل چیزی باید تصوری از تکامل و هدف نهایی داشته باشیم
    یعنی من به عنوان یک تک سلول باید یه تعریف و تصور کاملا ابتدایی از دیدن داشته باشم تا تبدیل به چشم بشم
    برای چی باید تبدیل به چشم بشم برای اینکه جلوی پامو ببینم؟ این فضای «جلوی پا» توسط چه اعضایی تشخیص داده شده؟ پاها؟ دستها؟ پس چرا همون اعضا مثل خیلی از جانداران فعلی برای تشخیص بهتر جلوی پا تکامل پیدا نکردن؟
    چه احتیاجی به چشم بود؟ خفاش از صد تا آدم و عقاب بهتر راهشو پیدا میکنه؟ آیا سلولها در هوش درونی خودشون تصوری از چشم داشتن؟


    یه سوالم دارم در مورد حشرات برای اطلاعات عمومیم
    علم حشره شناسی از کی متوجه شد که مثلا رهبر زنبورها یک خانمه همینطور مورچه ها؟ داروین اولین نفر بود؟


    3.رابطه علم و فلسفه رو چطور می بینی؟ کدوم اولویت بیشتری داره؟ اگه روزی علم چیزی رو مشاهده کنه که با فلسفه ات سازگار نباشه، به کدوم اولویت میدی؟ در فلسفه شک می کنی یا علم رو زیر سوال می بری؟

    با احترام این جور سوالا کمی کهنه شدن
    دوره این بهتره یا اون خیلی وقته گذشته فلسفه رو با چه معیاری باید با علم مقایسه کنم که در نهایت به این نتیجه برسم که کدومشون توی اولویت هستن
    نه فلسفه برای من لزوما معیاره نه علم
    حرفی که قلبم رو آروم و عقلم رو توجیه کنه از زبان هر کسی بیرون اومده باشه برای من معیاره حقیقیه
    فلسفه همیشه نمیتونه از دید علم به دنیا نگاه کنه چون علم اغلب اوقات نمیتونه از نگاه فلسفه دنیا رو تعریف کنه
    علم نمیتونه در مورد چرایی و ماهیت زیبایی بحث کنه اما فلسفه این سعی رو میکنه
    فلسفه انگیزه ای برای فهمیدن هوش درونی سلولها نداره اما علم در این بخش سرشار از انگیزه برای دانستنه


    4.آیا اول باید اساسی ترین سوالات علمی رو حل و فصل کرد و بعد سراغ بقیه مسائل جزئی تر رفت یا باید مسائل جزئی رو حل و فصل کرد تا کم کم مسائل اساسی هم حل و فصل بشن؟

    جدا کردن جزء از کل؟
    فکر میکردم این بحث سالهاست تموم شده؟ شاید اشتباه میکردم
    جزء به تنهایی نمیتونه تعریف درستی از خودش به ما بده
    یه مثال مشهور
    اگر برای شناخت یک موتور اون رو به اجزاء اون تقسیم کنن اتفاقی که میفته اینه که اون موتور دیگه وجود خارجی نداره
    یک پیچ به خودی خود فقط میتونه یه تعریف خیلی محدود و ناقص از خودش ارائه بده
    پیچ زمانی تعریف پذیر میشه و به ذات خودش نزدیک میشه که در بخشی از موتور به کار گرفته بشه
    در واقع حقیقت در اجزاء نیست بلکه در ارتباط بین اجزاء هست
    ما اگر صرفا با نگاه به جزئیات برای تحلیل و تعریف اونها اقدام کنیم در نهایت به یک مشت تعاریف جدای از هم میرسیم اما اگر در کنار اون تعریفها به رابطه اون جزئیات با هم فکر کنیم اتوماتیک وارد دنیای ارتباط این اجزا در یک نظام کلی میشیم
    در ادبیات هم همینطوره
    کلمات به تنهایی یک تعریف محدود دارن و برای نزدیک شدن به مثلا هنر شعر باید بتونن یک ارتباط درست با کلمات دیگه برقرار کنن
    جزء و کل یا کل و جزء برای هستی یافتن لازم و ملزوم همدیگن
    دقیقا به همین خاطره که من به قول تو با نظریه داروین راحت نیستم


    5.در کل چقدر علم (منظورم Science هست مثل فیزیک و شیمی و ...) در زندگیت مهمه؟ دنبال می کنی؟ آیا فرزندت رو تشویق می کنی به اهمیت علم؟ یا فکر می کنی علم مال دانشمنداست و ما زندگیمون رو می کنیم

    من اگر وقت اجازه بده توی هر زمینه ای که کوچکترین کششی احساس کنم یه سرک میکشم اما در مورد فرزندم مطمئن باش کوچکترین دخالتی در مسیر آیندش نمیکنم با اینکه سرشار از عشق به ادبیاتم اما اصلا تصور اینکه مجبورش کنم به سمت ادبیات بیاد هم برام ناگواره
    نمیدونم چرا از حرفام چنین برداشتی کردی
    اما من اصلا اصلا با علم خصومتی ندارم بلکه با برداشتهای غلط از علم و سرکوب کردن دیگر عقاید توسط اون مخالفم
    شاید برات حرف من غیر قابل قبول باشه یا حتی پیش خودت فکر کنی دروغ میگم
    اما من با هر داروینیست یا بهتره بگم کسی که داروین رو کاملا قبول داشته حرف زدم وجود خدا رو رد کردن برای من جالبه که خود داروین چنین کاری نمیکنه یا احتیاط میکنه اما طرفداراش...
    وقتی این نظریه هنوز هم جای سوال داره چه نیازی هست که سراغ مسائل بیرون از خودش بره
    در مورد اینکه علم مال دانشمنداست
    آرمان جان باید قبول کنی که علم هنوز هم عمومی نشده مثلا صنعت خودرو ساخته متخصصینه اما مصرف کننده های اون عوام هستن
    طراح پراید توی مشخصات اون میزنه مناسب برای سرعت 50 تا 70 کیلومتر اما مصرف کننده اون تا 120 هم باهاش میره
    بین علم و 99 درصد انسانها هنوز فاصله خیلی زیادی هست
    یارو آیفون 5 رو با هزاران دلیل اونجوری طرح کرده بعد مصرف کننده معمولی میگه چرا دراز شده؟
    من این شکاف رو بیشتر از اونکه تقصیر عوام بدونم تقصیر خود علم میدونم اون طراح خودرو یا آیفون هیچ وقت نتونستن خودشون و هدفشون از طراحیشون رو به شکل درستی برای مخاطب عامشون تحلیل کنن


    6.به نظر میاد به روانشناسی علاقه داشته باشی. بگذار چند تا سوال بپرسیم اول توضیح بده چقدر آشنایی داری، تحصیلات داشتی یا علاقه بوده، و چه جور روانشناسی ای؟ چقدر علمی به این قضیه نگاه می کنی؟

    تحصیلات که نه از لابلای سوالاتت گاهی احساس میکنم توقع داری من همزمان چند مدرک تحصیلی در باره فیزیک زیست شیمی و روانشناسی هم داشته باشم
    اگر اصرار داری سعی میکنم در آینده حتما به شکل آکادمیک برم سراغشون
    اما جدای از شوخی فکر میکنم تحصیلات فقط میتونه 20 تا 30 درصد به شعور مخاطبش در شناخت درست یک شاخه تحصیلی یا یک گرایش فکری کمک کنه
    مثلا خود من تا اینجا هم که اومدم وقتی منصفانه نگاه میکنم میبینم مدرسه و دانشگاه واقعا کمک خیلی کمی به من کردن و بیشتر مطالعات آزاد خودم و رابطه ای که با دیگر شاعرا و نویسنده ها در مثلا انجمنها و جشنواره ها و... داشتم کمکم کردن
    روانشناسی رو هم در حد خوندن کتابهای فروید و یونگ و اریک فروم و آدلر و اگر مجالی باشه گاهی نویسنده های جدید تر دنبال میکنم
    تا حدود 5 سال پیش خیلی با انرژی بیشتری دنبالش بودم اما از اون به بعد کمی ازش دور افتادم. رسیدگی به کارای خودم واقعا فرصت خیلی کمی برام باقی میزاره که در این چند ساله سعی کردم اون فرصت رو در کنار همسرم باشم تا خودمون رو برای تصمیممون برای صاحب فرزند شدن آماده کنیم.
    بیشتر بحثهای نظری رو دنبال میکردم و البته خیلی به ناخودآگاه جمعی و صورتهای مثالی یونگ علاقه داشتم و فکر میکنم هنوز هم دارم


    7.نظرت درباره نظریه ازدواج برابر (منظورم ازدواج همجنس گرا ها نیست، منظورم حقوق و مسئولیت های مساوی زن و مرد در ازدواجه) که الان در دنیا مطرحه چیه؟ یکم توضیح بده.


    اگر منظورت حقوق مساوی در زندگی یک زوج باشه من کاملا بهش اعتقاد دارم
    مثلا از نظر من همیشه مسخره بوده که مردها در ایران در مورد لباسهای همسرشون تصمیم میگیرن
    یا در مورد مقدار و زمان بیرون رفتن خانمشون از خونه
    من هیچ وقت نفهمیدم این چجور زندگی مشترکیه که نیروی تصمیم گیرنده در اون اینقدر ناعادلانه تسیم بندی شده
    یا حق طلاق حق نگهداری از بچه ها و...
    البته صرفا مشکلات رو در آقایون نمیبینم و فکر میکنم خانمها هم باید خودشون رو برای یک زندگی کاملا برابر آماده کنن
    عشق حقیقی زمانی متولد میشه که از دو سمت به یک اندازه نیرو بگیره
    خب اگر این عشق متولد شد و دو نفر زیر سایه این عشق زندگی مشترک رو آغاز کردن به نظر من طبیعیه که در تمام مسائل و چالشهای زندگیشون به یک اندازه درونش سهیم باشن
    اگر مرد خونه برای کار و کسب درآمد، بیشتر از خانم انرژی بزاره و خانم فقط اون درآمد رو برای لذت خودش هزینه کنه اون فرمول( دادن نیروی مساوی و برابر از دو سمت برای یک مسئله زناشویی) به هم میخوره


    8.نظرت درباره سایت های Dating و دوست یابی و همسریابی چیه؟ آیا به نظرت روانشناسی و Psychometric فعلی دنیا به حدی قوی هست که بتونه اون فاکتورهای Latent ای که در شکل گیری و موفقیت یک رابطه مهم هستند شناسایی و ارزیابی بشه؟ اگه آشنا هستی، روش Match.com رو می پسندی یا روش eHarmony ؟


    با روشهای اون دو سایتی که معرفی کردی اصلا آشنایی ندارم چون فعلا انگیزه ای برای ازدواج مجدد ندارم
    اما در مورد کلیت این جور سایتها و ازدواجها
    بر خلاف تصور به نظر من کاملا میتونن باعث شکل گیری ازدواجهای مناسب و موفق بشن
    اگر واقعا مشخصات افراد بر اساس مبانی روانشناسی باشه و به نوعی یک بیوگرافی روانشناختی باشه چرا نتونه فلان شخص رو به فلان فرد معرفی یا پیشنهاد کنه
    مثلا یک زن بعد از معاینات دقیق توسط یک روانپزشک و مشاوره گرفتن از یک روانشناس مشخص میشه که عمیقا به چه مسائلی علاقه داره از چه چیزهایی بدش میاد و...
    انتخاب یا پیشنهاد این زن خیلی صادقانه تر و شفافتره تا آشنایی با یک زن در خیابان و صرفا بر اساس جنبه های ظاهری و در نهایت شناختهای سطحی از درونیاتش
    حالا اگر یک سایت بیاد زنها و مردهایی که چنین بیوگرافیهای روانشناختیی دارن رو به هم پیشنها کنه به نظر من حاصلش میتونه یک ازدواج موفق هم باشه
    اما اگر به این شکل باشه که فرد آزادانه بیاد توی سایت و لابلای تصاویر بگرده و انتخاب کنه باز هم دچار قضاوتهای سطحی میشه


    9.آیا دست آوردهای روانشناسی روز رو دنبال می کنی؟ مثلا ژورنال هایی مثل Psych Science و JPSP رو نگاه می کنی؟


    نه همونطور که گفتم مطالعات من بیشتر در زمینه روانشناسان نیمه اول قرن 20 بود و مشغله زیاد به توقف اون مطالعات در همون زمان کمک کرد
    البته با کمک چنتا از دوستان یکی دو مقاله در مورد بارسا و فوتبال نوشتم که بیشتر از مطالعه دوستانم در این زمینه استفاده کردم
    خوشحال میشم اگر منابعی بهم معرفی کنی برای پیگیری سرانجام مثلا ناخودآگاه جمعی در زمان فعلی
    یا کلا روانشناسی نظری

    10.نظرت درباره Personality چیه؟ آیا سیستم OCEAN (بیگ فایو) به نظرت بهترین روش برای اینکاره که اینقدر روش مانور داده میشه؟

    اطلاعی ندارم متاسفانه

    11.نظرت درباره فیسبوک به عنوان یک پدیده روانشناسی چیه؟ چه چیزهایی (از دید روانشناسی) رو از فیسبوک مردم میشه فهمید؟


    دنیای درونی آدمها یک دنیای موازی با دنیای بیرونی اونهاست و خیلی اوقات در فضای اینترنت ما میتونیم بخشهایی از دنیای درونی آدمها رو که بدور از رودربایستیها و ترسهای معمول در دنیای بیرونی، بروز داده میشه رو ببینیم
    در واقع انسانها در دنیای مجازی گاهی به ذات خودشون نزدیکترن و مثلا در جایی مثل فیس بوک افراد گاهی بر اساس رویاها یا آرزوهاشون زندگی میکنن
    من زیاد اهل فیسبوک نیستم اما بعید میدونم تفاوت چندانی با فضای کلی اینترنت داشته باشه
    شاید بشه گفت دنیای مجازی ما حقیقی تر از دنیای واقعی ما باشه و طبیعتا فیسبوک هم شامل چنین تعریفی میشه


    خب درباره خدا قبلا گفتی:


    به نظر من دلایل برای وجود خدا خیلی بیشتر از دلایلی هستن که به عدم وجودش اعتقاد دارن
    مثلا نظمی که در کره زمین و روزها و فصلهاش وجود داره در کهکشان ما که دارای میلیونها منظومه هست بینظیره و حتی گردش قمر یا ماهش که به شکل مرموزی با کم و زیاد شدن ظاهرش برای انسانهای حتی عصر حاضر یک وسیله برای محاسبه روزها و فصلها شده
    بحثش واقعا طولانی میشه و اون وقت تو باز هم نمیخونیش پس همین مقدار فکر کنم کافی باشه
    من می خونم



    نیازی نیست منتظر بمونی تا من بنویسم و تو بخونی
    برای دیدن نظم کلی جهان کافیه سرت رو به اطراف بچرخونی


    12.از نظمی که در دنیا هست به عنوان دلیلی برای وجود خدا صحبت کردی. یعنی میگی این نظم بسیار بالاست به طوری که نمی تونسته بدون یک طراح یا خالق آگاه پدید اومده باشه. درسته؟

    در مورد خدا تا جایی که یادم میاد و الان هم بر اون عقیده هستم، گفتم دلایل برای وجودش بیشتر از دلایل برای عدم وجودش هستن
    اما باز هم همون چیزی که در مورد نظریه داروین گفتم رو تکرار میکنم
    وجود دلایلی زیاد لزوما نمیتونه وجود چیزی رو ثابت کنه
    اگر با یک نظریه داروین و یا بیگ بنگ وجود خدا رو زیر سوال میبرن کسایی که به خدا اعتقاد دارن صدها دلیل برای وجود خدا دارن که این دلایل در کنار هم نظم کلی این دنیا و کیهان رو به وجود میاره
    چیزی که برای من مهمتر از مسئله خدا داروین علم فلسفه و هر چیزی دیگه ایه اینه که هر مفهومی بنا به دلایلی در این دنیا شکل گرفته و نیازهایی اون رو پرورش دادن و خیلی مهمه که اون مفهوم با دلایل بسیار مطمئن کنار بره و جای خودش رو به مفهوم یا حقیقت تازه ای بده
    انسانها هزاران سال به مفهومی یا نیرویی به نام خدا اعتقاد داشتن و این مسئله در جان و روح انسانها ریشه زده میتونی به کتابهای روانشناسی و مذهب رجوع کنی تا متوجه بشی اغلب انسانها در فقدان مفهوم خدا آرامش خودشون رو از دست میدن
    من تعصبی روی خدا ندارم اما برام جالبه که علمی که هنوز به اندازه یک روز از عمر خداوندی که شاید بشر اون رو آفریده، زندگی نکرده و برای اثبات ادعاهای خودش نیاز به دلایل زیادی داره با یکی دو دلیل مفهوم سالخورده و عمیقی مثل خداوند رو زیر سوال میبره
    بدون اینکه به خلائی که نبود خدا در ذهن آدمها به وجود میاره فکر کنن و براش جایگزین مناسب ارائه بدن
    شاید بگی کار علم پیدا کردن جایگزین مناسب نیست جواب من اینه که پس چرا علم دنبال یافتن دلایلی از نظر خودش علمی برای مسائلی داره که مذهب سالهاست برای اون جوابهای خاص خودش رو داده


    این رابطه منطقیه که خالق یک چیز آگاهانه از خود اون چیز پیچیده تره، یعنی خدا می بایست از این دنیا پیچیده تر باشه تا بتونه این دنیا رو خلق کنه. حالا سوالی که پیش میاد اینه که اون خالق خودش چطور پدید اومده؟

    ناراحت نشی آرمان جان اما سوال بسیار سطح پایینیه که پیش از این بارها پرسیده شده (چون مربوط به خودت نیست اینجوری توصیفش میکنم)
    توقع داری چه چیزی رو برات توضیح بدم
    فکر کنم اگر یک بار تاریخ ادیان رو بخونی و مراحل پیشرفت و تغییر چیزی به نام خداوند رو در ذهن انسانها دنبال کنی متوجه بشی که خدا اساسا ضد تعریفه
    بشر تونست خدایی که در سطح چوب و سنگ بود رو اونقدر پرورش بده تا اون رو وارد دنیای ندیده ها و نشنیده هاش کنه
    خیلی مسخره به نظر میرسه به کسی که اعتقاد داره خدا فراتر از درک ماست بگی خدا رو تعریف کن و بگو که از کجا آمده
    مگه علم هنوز تونسته بیگ بنگ رو ثابت کنه و بگه که قبل از بیگ بنگ چه چیزی وجود داشته
    جالبه که پرستش خدایی که به عقیده تو ثابت نشده رو رد میکنی اما به رفتار دانشمندا که با فرضیه های خودشون مثل یک خداوند رفتار میکنن اشاره ای نمیکنی
    بیگ بنگ خدای دانشمنداس بدون اینکه دیده بشه و ثابت شده باشه همونطور که عوام خدایی رو میپرستن که اون رو ندیدن


    اگه فرض کنیم خودش خلق نشده، پس قبول کردیم چیزی بسیار منظم تر و پیچیده تر از این دنیا می تونسته بدون خالق وجود داشته باشه پس صحبت اولیه ما درباره توسل به نظم دنیا برای توجیه لزوم وجود خالق نقض میشه، اگه بگیم خالق هم باز خودش خالق داشته که دوباره همین سوال برای خود اون خالق پیش میاد و به یک تسلسل می رسیم.

    یاد یه سوال خیلی مشهور افتادم که خدا میتونه سنگی رو بیافرینه که خودش نتونه بلندش کنه
    پیشنهاد میکنم اگر در مورد مغلطه و سفسطه مطالعه ای نداشتی در این زمینه حتما تحقیقاتی بکنی
    سوالی میپرسی که سالهاست بشر از خودش میپرسه و هنوز جوابی براش پیدا نکرده
    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
    جالبه بشر هنوز بعد از هزاران سال نتونسته حتی سوال جدیتری پیدا کنه
    بشری که نتونسته مبدا خودش رو پیدا کنه و دانشمندانش به جوابی غیر از اتفاقی بودن هستی نتونستن برسن چه جوری میخواد درباره مبداء خالق و چگونگی خداوند حرف بزنه
    من هنوز در مرحله اثبات خداوند به خودمم بعد بیام اون رو به تو ثابت کنم من (بشر) تا جایی از مسیر رفتم و فعلا میتونم در مورد چیزهایی که در اطرافم میبینم نظر بدم
    از اینجا به بعد انسانها تقسیم بندی میشن
    عده ای گردش شب و روز و ماه و خورشید رو نظمی میدونن که حاصل ذهن یک خداست و عده ای اون رو حاصل مجموعه ای از اتفاقات میدونن
    البته عبارت «مجموعه ای از اتفاقات» یک عبارت سرشار از تناقض و تضاد هست که مجال نیست واردش بشیم
    به نظر من گروه اول فعلا برای این دنیا جوابهای بهتر و منطقی تری دارن تا گروه دوم و البته مهمتر از اون این نکتس که جایگاه تاریخی گروه اول حکم میکنه که پیش از اونکه این گروه خداشون رو ثابت کنن گروه دوم علمشون و ادعاهاشون رو ثابت کنن

    توضیح بده تو که نظم دنیا رو نشونه ای برای وجود خالق می دونی، این قضیه رو چطور می بینی؟

    فکر کنم توضیح دادم


    13.به فرض اینکه خالق وجود داره، نظرت درباره خود خالق چیه؟ صحبت من اصلا دینی نیست و بیشتر از دید مسائل اخلاقیه. این واضحه که اکثریت موجوداتی که روی زمین زندگی کردند (انسان و غیره) کاملا بر خلاف میل خودشون زندگی بسیار سختی داشتند و نعایتا در درد و عذاب مردند. آیا خالق که دنیا رو خلق کرده (و قاعدتا تواناست) و می تونسته این رنج و سختی و عذاب این موجودات رو کم کنه یا از بین ببره، ولی نکرده، لایق این هست که درباره این قضیه قضاوت بشه؟ یادمون باشه ما اگه انسانی رو ببینیم که در درد و رنجه و سایرینی که می تونستن ولی بهش کمک نمی کنند، با دید بدی به اون سایرین نگاه می کنیم. آیا خاقی که بسیار بزرگ تر و عظیم تر از انسان هاست، و قاعتدا می بایست استاندارد های اخلاقی بسیار بالاتری نسبت به انسان ها داشته باشه همونطور که ما استاندارد های بالاتری نسبت به حیوانات داریم، هم می باید درباره این قضیه نقد بشه؟

    یک پرسش بارها پرسیده شده و به نظر من فاقد اصولی منطقی
    فرضت رو قبول میکنیم و میگیم خدا وجود داره
    بر خلاف حرفت صحبتت دقیقا دینیه چون اخلاق و مبانی اون زاییده دینه و در تاریخ بودن فلاسفه ای که برای مخالفت با دین اخلاق رو هم نقد کردن
    اتفاقا یکی از دست آوردهای بزرگ مذاهب به وجود آوردن همین اخلاقه و یکی از بزرگترین ضعفهای علم ناتوانی در به وجود آوردن چیزی شبیه اخلاقه و البته گاهی موجب بی اخلاقی در جامعه هم شده
    جوابت از نظر کسایی که به خدا عقیده دارن خیلی سادس
    عدالت در این دنیا بدست نمیاد این دنیا اتفاقا جایی برای صیقل خوردن میان ناعدالتیهاست عدالت در اون دنیا و در محضر خداونده
    مثال
    کاملا طبیعیه که در این دنیا یک نفر پاهای سالم داشته باشه و یک نفر پاهایی مادرزادی ناقص
    اتفاقا اگر خدایی نباشه ناعدالتی در این دنیا کار خودش رو کرده و دیگه هیچ راه حلی هم وجود نداره اما وجود خداوند میگه در جایی دیگر عدالت برقرار میشه


    سم هریس و چند نفر دیگه در این باره میگن:

    خالق یا نمی تونسته این وضعیت رو تغییر بده، در نتیجه ناتوان ـــه.
    خالق یا نمی خواسته این وضعیت رو تغییر بده چون اهمیتی به درد و رنج این موجودات زنده نمی داده، در نتیجه شیطان صفت ــه.
    یا نقشه ای داشته که نیازمند اینه که این همه موجودات برخلاف میل خودشون این همه درد و رنج و سختی بکشن تا اون خالق به خواسته اش برسه، که در نتیجه هم ناتوانه و هم شیطان صفت. ناتوان به این دلیل که نمی تونسته نقشه ای بکشه که این همه درد و سختی رو برای موجودات به همراه نداشته باشه و شیطان صفت برای اینکه حاضر شده چنین نقشه ای رو پیاده کنه.


    با احترام
    داستانهایی کودکانه برای آرام کردن موقتی دنیای پر از سوالات بی جواب، تردیدها و نا آرامیها
    حتی اگر بپذیریم که بشر خدای فعلی رو خودش آفریده باز هم مفهوم خداوند اونقدر عمیق شده و رشد کرده که نمیشه با این جور حرفا نقدش کرد

    نظرت درباره این قضیه چیه؟ آیا خالق می تونه کاملا آگاه و توانا باشه، مبرا از هر گونه اشکال اخلاقی باشه و در عین حال، چنین دنیایی رو آگاهانه طراحی کرده باشه که در اون این همه موجود در رنج و سختی باشند و هیچ کاری هم برای تغییرش نکنه؟


    تو باید مشخص کنی که چه خدایی رو داری نقد میکنی
    خدای من رو؟ گفتم که من هنوز در مرحله اثبات خدا به خودم هستم
    خدای مذهب رو؟ اونها معتقدن این دنیا جاییست برای رنج کشیدن
    این خدا توی دین کاملا توجیه شدس
    به نظرت مسخره نبود اگه خدا هر روز میومد توی خیابون آدمایی که دعوا میکردن رو جدا میکرد زنبیل پیرمرد ها و پیرزنها رو میبرد در خونشون همه مریضا رو شفا میداد زندانیا رو آدم میکرد بعد آزاد میکرد
    راستی یه سوال؟
    فکر میکنی این رنجها رو خدا به وجود آورده یا آدمها؟


    14.نظرت درباره Simulation Hypothesis که در لینک زیر توضیح دادم چیه؟

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]



    خودت بهترین توصیف رو کردی
    جالب ترسناک جذاب
    اما برای من جالبه که علم یا بهتره بگم ظاهرا علم چرا همیشه از فرضیات شروع میکنه چیزی که وقتی دیگر عقاید با اون شروع میکنن مورد تکفیر قرار میده
    من تخصصی در مورد فرضیات ندارم و دوست هم ندارم خودم رو با اونها سرگرم کنم
    مردم سالهاست با کنایه کسی رو که فقط جلوی بینیش رو میبینه مسخره میکنن اما من دوست دارم بیشتر در مورد چیزهایی که جلوی بینیم هست فکر کنم

    قربونت
    فدات

  12. 9 کاربر از گرافيكار بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #267
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    خب گیر سری دوم
    (بعضی جاها شکل سوال ندارن ولی خب نظرت رو بگو، قراره به چالش بکشیم)

    اینکه یک تک سلولی بر اساس چه نیازی تبدیل به یک مکانیزم پیچیده مثل چشم شده از نظر داروین در بستر نظریه تکامل تعریف شده نه در بستر منشا حقیقی حیات
    راستی یک سوال مهم برای کسی که شاید هیچی از نظریه تکامل ندونه
    برای تکامل چیزی باید تصوری از تکامل و هدف نهایی داشته باشیم
    یعنی من به عنوان یک تک سلول باید یه تعریف و تصور کاملا ابتدایی از دیدن داشته باشم تا تبدیل به چشم بشم
    برای چی باید تبدیل به چشم بشم برای اینکه جلوی پامو ببینم؟ این فضای «جلوی پا» توسط چه اعضایی تشخیص داده شده؟ پاها؟ دستها؟ پس چرا همون اعضا مثل خیلی از جانداران فعلی برای تشخیص بهتر جلوی پا تکامل پیدا نکردن؟
    چه احتیاجی به چشم بود؟ خفاش از صد تا آدم و عقاب بهتر راهشو پیدا میکنه؟ آیا سلولها در هوش درونی خودشون تصوری از چشم داشتن؟
    دقیقا برعکس این قسمتی است که بولد کردم. تکامل اصلا هدف نهایی نداره و یه پروسه بسیار ساده و نابیناست. دلیل استراتژیکی برای تکامل وجود نداره که بگیم چرا فلان مکانیزم برای بقیه پدید نیومده. بگذار برات تکامل رو توضیح بدم

    همه موجودات زنده موقع تولید نسل آینده یک سری Genetic Variation رندوم دارند (این اثبات شده، در آزمایشگاه ها مشاهده شده، چه در سطح باکتری ها و تک سلولی ها و چه در سطح موجودات پیچیده تر و حتی انسان ها، دلایلش هم تقریبا واضحه). این Genetic Variation ها باعث میشه فرزندان هر موجود به حد بسیار کمی با والدین خود متفاوت باشند. حالا در صورتی که این تفاوت کمکی به بقای این موجودات بکنه (مثلا گوزنی که کمی سریع تر میشه و بهتر از دست ببر و شیرها فرار می کنه)، این موجودات کمی عمر بیشتری می کنند و تولید مثل بیشتری هم خواهند داشت (و این میشه Survival of the fittest). طی هزاران و میلیون ها و میلیارد ها سال چنین پروسه ای تکرار میشه تا مکانیزم های پیچیده پدید میان، و در هر نسل سلول یا موجودی از آینده تکاملش خبر نداره.

    برای همینه که داروین به این پروسه گفت Natural Selection یعنی طبیعت اطراف اون جانور هست که تکامل رو کنترل می کنه نه خود اون جانور. برای همینه که یک سری موجودات دست دارند و یک سری ندارند. یک سری چشم دارند و یک سری ندارند. نقطه مقابل این تکامل، یعنی دقیقا چیزی که تو اشاره کردی، Artificial Selection هست که انسان ها سعی می کنند با پیش بینی آینده تکامل و تعیین یک هدف نهایی، شرایط محیطی و تولید مثل رو کنترل کنند تا به اون نتیجه ای که می خوان برای یک حیوان (در اصل باکتری، چون تکامل حیوانات بسیار طولانی تر از عمر ماست!) برسند.

    برای همینه که می گیم پروسه تکامل، پروسه ای بدون طراح هست و فقط Nature یا طبیعت اطراف هر موجود در اون نقش داره یعنی وجود طراح آگاه در این پروسه رد میشه. جالب اینجاست که موجوداتی که مستقل از هم در قاره های متفاوت ولی در محیط های مشابه تکامل پیدا کردند، مثل خیلی از پستانداران، بسیار در تکامل مشابه همدیگه شدند.

    حالا سوال: کجای این قضیه با دونستن منشاء حیات می تونه ثابت بشه اشتباه بوده؟

    یه سوالم دارم در مورد حشرات برای اطلاعات عمومیم
    علم حشره شناسی از کی متوجه شد که مثلا رهبر زنبورها یک خانمه همینطور مورچه ها؟ داروین اولین نفر بود؟
    عمو داروین ما حشره شناس نبود

    قاعدتا زمانی باید متوجه شده باشند که رفتند و مشاهده کردند. خب چطور؟

    با احترام این جور سوالا کمی کهنه شدن
    دوره این بهتره یا اون خیلی وقته گذشته فلسفه رو با چه معیاری باید با علم مقایسه کنم که در نهایت به این نتیجه برسم که کدومشون توی اولویت هستن
    نه فلسفه برای من لزوما معیاره نه علم
    حرفی که قلبم رو آروم و عقلم رو توجیه کنه از زبان هر کسی بیرون اومده باشه برای من معیاره حقیقیه
    فلسفه همیشه نمیتونه از دید علم به دنیا نگاه کنه چون علم اغلب اوقات نمیتونه از نگاه فلسفه دنیا رو تعریف کنه
    علم نمیتونه در مورد چرایی و ماهیت زیبایی بحث کنه اما فلسفه این سعی رو میکنه
    فلسفه انگیزه ای برای فهمیدن هوش درونی سلولها نداره اما علم در این بخش سرشار از انگیزه برای دانستنه
    کلا سوالاتی که من می پرسم و فکر می کنی کهنه شدن در اصل سوالاتی هستن که جوابشون مرتب در تاریخ پیچونده شده و کهنگیشون دلیل بر پاسخ داشتنشون نیست! شما هم با استناد به این پاسخ ها رو می پیچونی و درباره تفاوت علم و فلسفه توضیح میدی

    ما همیشه می تونیم این دو رو مثل دو جزیره مستقل در یک اقیانوس نگاه کنیم و چشممون رو ببندیم به اون پلی که بینشون هست، و در 99 درصد مواقع هم باید این کار رو بکنیم و منطق میگه در 100 درصد مواقع بهتره این کار رو بکنیم یعنی علم رو با معیارهای علمی بسنجیم و فلسفه رو با معیارهای فلسفی، ولی واقعیت اینه که خیلی جاها این دو با هم در میفتن و یکی حرفی می زنه که دیگری قبولش نداره و من می خواستم ببینم اونجا تو چطور به قضیه نگاه میکنی؟ نمونش زمانی که علم گالیله زمین رو گرد فرض کرد و فلسفه زمان قبول نکرد، یا زمانی که اصل عدم قطعیت هایزنبرگ مطرح شد و انیشتین سعی داشت با فلسفه ردش کنه.

    در مورد اینکه علم مال دانشمنداست
    آرمان جان باید قبول کنی که علم هنوز هم عمومی نشده مثلا صنعت خودرو ساخته متخصصینه اما مصرف کننده های اون عوام هستن
    طراح پراید توی مشخصات اون میزنه مناسب برای سرعت 50 تا 70 کیلومتر اما مصرف کننده اون تا 120 هم باهاش میره
    بین علم و 99 درصد انسانها هنوز فاصله خیلی زیادی هست
    یارو آیفون 5 رو با هزاران دلیل اونجوری طرح کرده بعد مصرف کننده معمولی میگه چرا دراز شده؟
    من این شکاف رو بیشتر از اونکه تقصیر عوام بدونم تقصیر خود علم میدونم اون طراح خودرو یا آیفون هیچ وقت نتونستن خودشون و هدفشون از طراحیشون رو به شکل درستی برای مخاطب عامشون تحلیل کنن
    علم یکم با مهندسی متفاوته. این بحث های طراحی خودرو یا آیفون و ... بیشتر مهندسی هستند. من و شما به عنوان کسی که به علم اهمیت می ده لازم نیست مثلا بدونیم دقیقا موتور ماشین چطور کار می کنه، ولی قوانین ترموداینامیک رو بدونیم یا مثلا آگاهی الکترونیک رو داشته باشیم در اصل علممون رو دونستیم حالا اینکه از این علم چطور دستگاه هایی ساخته میشه که به ما کمک می کنه بحث دیگه است.

    سوال اصلی این بود: آیا برات مهمه توضیحات علمی درباره محیط اطرافت رو بدونی؟ مثلا وقتی سوار هواپیما می شی بدونی بطور بسیار کلی چرا داره بلند میشه یا سوار کشتی میشی بدونی چرا غرق نمیشه یا رعد و برقی رو می بینی بدونی چطور پدید میاد و ...



    در مورد خدا تا جایی که یادم میاد و الان هم بر اون عقیده هستم، گفتم دلایل برای وجودش بیشتر از دلایل برای عدم وجودش هستن
    اما باز هم همون چیزی که در مورد نظریه داروین گفتم رو تکرار میکنم
    وجود دلایلی زیاد لزوما نمیتونه وجود چیزی رو ثابت کنه
    اگر با یک نظریه داروین و یا بیگ بنگ وجود خدا رو زیر سوال میبرن کسایی که به خدا اعتقاد دارن صدها دلیل برای وجود خدا دارن که این دلایل در کنار هم نظم کلی این دنیا و کیهان رو به وجود میاره
    چیزی که برای من مهمتر از مسئله خدا داروین علم فلسفه و هر چیزی دیگه ایه اینه که هر مفهومی بنا به دلایلی در این دنیا شکل گرفته و نیازهایی اون رو پرورش دادن و خیلی مهمه که اون مفهوم با دلایل بسیار مطمئن کنار بره و جای خودش رو به مفهوم یا حقیقت تازه ای بده
    انسانها هزاران سال به مفهومی یا نیرویی به نام خدا اعتقاد داشتن و این مسئله در جان و روح انسانها ریشه زده میتونی به کتابهای روانشناسی و مذهب رجوع کنی تا متوجه بشی اغلب انسانها در فقدان مفهوم خدا آرامش خودشون رو از دست میدن
    من تعصبی روی خدا ندارم اما برام جالبه که علمی که هنوز به اندازه یک روز از عمر خداوندی که شاید بشر اون رو آفریده، زندگی نکرده و برای اثبات ادعاهای خودش نیاز به دلایل زیادی داره با یکی دو دلیل مفهوم سالخورده و عمیقی مثل خداوند رو زیر سوال میبره
    بدون اینکه به خلائی که نبود خدا در ذهن آدمها به وجود میاره فکر کنن و براش جایگزین مناسب ارائه بدن
    شاید بگی کار علم پیدا کردن جایگزین مناسب نیست جواب من اینه که پس چرا علم دنبال یافتن دلایلی از نظر خودش علمی برای مسائلی داره که مذهب سالهاست برای اون جوابهای خاص خودش رو داده
    چند تا نکته بهت بگم و یک سوال بپرسم

    1. اینکه هزاران سال مردم به چیزی باور داشتند معنیش این نیست که درسته. هزاران سال فکر می کردیم زمین صافه و مرکز دنیاست ولی نبود. چیزی می تونه هزاران سال برای یه مسئله پاسخ داشته باشه و اون پاسخ غلط باشه به خصوص وقتی اون پاسخ اثبات نشده.
    2. اینکه پیامدهای وجود یا عدم وجود چیزی ناامید کننده است دلیلی بر صحت وجودش نیست. اینکه اعتقاد به خدا باعث امیدواری و آرامش میشه صحیحه (البته در همون کتاب های روانشناسی تاثیرات منفی ای هم براش نوشته شده)، ولی این جهان به ما امیدواری و آرامش بدهکار نیست که قرار باشه در صورتی که وجود نداشت به تناقض برسیم. خیلی راحت این دنیا می تونسته یک دنیای بدون آرامش و امید باشه (گرچه به نظر من قطعا نیست).
    3. کاری که علم می کنه بیشتر اینه که به دلایلی که قبلا برای وجود خداوند آورده می شد گیر می ده و میگه منطقی نیستند. نه اینکه وجود خدا رو رد می کنه، بین این دو تفاوت های بسیاری است.

    حالا سوال: خیلی ها از دانشمند ها می پرسن چه اثباتی ممکنه باعث میشه شما متقاعد بشین خدا وجود داره، حالا من از تو می پرسم، چه اثباتی ممکنه باعث بشه تو متقاعد بشی خدا وجود نداره؟
    ---> نباید از پاسخی که من زمان صندلی نشینی خودم به این سوال دادم تقلب کنی


    ناراحت نشی آرمان جان اما سوال بسیار سطح پایینیه که پیش از این بارها پرسیده شده (چون مربوط به خودت نیست اینجوری توصیفش میکنم)
    توقع داری چه چیزی رو برات توضیح بدم
    فکر کنم اگر یک بار تاریخ ادیان رو بخونی و مراحل پیشرفت و تغییر چیزی به نام خداوند رو در ذهن انسانها دنبال کنی متوجه بشی که خدا اساسا ضد تعریفه
    بشر تونست خدایی که در سطح چوب و سنگ بود رو اونقدر پرورش بده تا اون رو وارد دنیای ندیده ها و نشنیده هاش کنه
    خیلی مسخره به نظر میرسه به کسی که اعتقاد داره خدا فراتر از درک ماست بگی خدا رو تعریف کن و بگو که از کجا آمده
    مگه علم هنوز تونسته بیگ بنگ رو ثابت کنه و بگه که قبل از بیگ بنگ چه چیزی وجود داشته
    جالبه که پرستش خدایی که به عقیده تو ثابت نشده رو رد میکنی اما به رفتار دانشمندا که با فرضیه های خودشون مثل یک خداوند رفتار میکنن اشاره ای نمیکنی
    بیگ بنگ خدای دانشمنداس بدون اینکه دیده بشه و ثابت شده باشه همونطور که عوام خدایی رو میپرستن که اون رو ندیدن
    سطحش در صورتی پایینه که مغلطه مصادره به مطلوب کرده باشیم، ولی ما اینجا تو کار مغلطه نیستیم

    تو از کجا فهمیدی خدا ضد تعریفه؟ چون از قدیم یک عده اینطور گفتن؟ این که نشد دلیل.
    استناد به تاریخ ادیان هم در اینجا مغلطه استناد به آتوریته بی صلاحیته. ادیان حرف های بسیار ضد و نقیضی درباره خدا زدند که همگی بطور همزمان نمی تونن صحیح باشن و بنا به تعریف، اکثریت (در اصل یا همه، یا همه منهای یک) از اون ادیان کاملا اشتباه هستند.

    مسلما اگه خدا وجود داشته باشه، اگه خدا ضد تعریف باشه و اگه خدا واقعا خالق این دنیا باشه حرف تو درسته. ولی اون فرضیه های اولیه مصادره به مطلوب هستند، شما اثبات نکردی خدا ضد تعریفه، فقط فرض کردی.

    پی نوشت: بیگ بنگ خدای دانشمندان نیست، یه فرضیه علمیه که براش شواهد بسیاری است و اگه علم روزی ثابت کنه که این صحیح نیست، حتی یک ساعت هم کسی به باورش به بیگ بنگ ادامه نخواهد داد.


    یاد یه سوال خیلی مشهور افتادم که خدا میتونه سنگی رو بیافرینه که خودش نتونه بلندش کنه
    پیشنهاد میکنم اگر در مورد مغلطه و سفسطه مطالعه ای نداشتی در این زمینه حتما تحقیقاتی بکنی
    سوالی میپرسی که سالهاست بشر از خودش میپرسه و هنوز جوابی براش پیدا نکرده
    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود؟
    جالبه بشر هنوز بعد از هزاران سال نتونسته حتی سوال جدیتری پیدا کنه
    بشری که نتونسته مبدا خودش رو پیدا کنه و دانشمندانش به جوابی غیر از اتفاقی بودن هستی نتونستن برسن چه جوری میخواد درباره مبداء خالق و چگونگی خداوند حرف بزنه
    من هنوز در مرحله اثبات خداوند به خودمم بعد بیام اون رو به تو ثابت کنم من (بشر) تا جایی از مسیر رفتم و فعلا میتونم در مورد چیزهایی که در اطرافم میبینم نظر بدم
    از اینجا به بعد انسانها تقسیم بندی میشن
    عده ای گردش شب و روز و ماه و خورشید رو نظمی میدونن که حاصل ذهن یک خداست و عده ای اون رو حاصل مجموعه ای از اتفاقات میدونن
    البته عبارت «مجموعه ای از اتفاقات» یک عبارت سرشار از تناقض و تضاد هست که مجال نیست واردش بشیم
    به نظر من گروه اول فعلا برای این دنیا جوابهای بهتر و منطقی تری دارن تا گروه دوم و البته مهمتر از اون این نکتس که جایگاه تاریخی گروه اول حکم میکنه که پیش از اونکه این گروه خداشون رو ثابت کنن گروه دوم علمشون و ادعاهاشون رو ثابت کنن
    تنها مغلطه ای که من می بینم استناد به آتوریته بی صلاحیته که بازم ازش استفاده کردی. تاریخ چیزی رو باور داشته یا نداشته، اثبات بر صحتش نیست. اینکه علم هم نتونسته چیزی رو هنوز توضیح بده باز هم نشونه عدم توانایی علم نیست یا صحیح بودن صحبت های گروه مخالف نیست (مغلطه shifting the burden of proof). زمانی برای رعد و برق و زلزله هم علل آسمانی میومد. مغلطه God of the gaps.

    سوال ها:

    1. آیا چیزی بدون خالق می تونه پدید بیاد؟
    2. اگه بله، چه چیزی باعث میشه فرض کنیم خود خالق، بدون خالق پدید اومده ولی جهان نمی تونسته پدید بیاد.
    3. اگه خیر، خود خالق از کجا اومده؟

    یک پرسش بارها پرسیده شده و به نظر من فاقد اصولی منطقی
    فرضت رو قبول میکنیم و میگیم خدا وجود داره
    بر خلاف حرفت صحبتت دقیقا دینیه چون اخلاق و مبانی اون زاییده دینه و در تاریخ بودن فلاسفه ای که برای مخالفت با دین اخلاق رو هم نقد کردن
    اتفاقا یکی از دست آوردهای بزرگ مذاهب به وجود آوردن همین اخلاقه و یکی از بزرگترین ضعفهای علم ناتوانی در به وجود آوردن چیزی شبیه اخلاقه و البته گاهی موجب بی اخلاقی در جامعه هم شده
    جوابت از نظر کسایی که به خدا عقیده دارن خیلی سادس
    عدالت در این دنیا بدست نمیاد این دنیا اتفاقا جایی برای صیقل خوردن میان ناعدالتیهاست عدالت در اون دنیا و در محضر خداونده
    مثال
    کاملا طبیعیه که در این دنیا یک نفر پاهای سالم داشته باشه و یک نفر پاهایی مادرزادی ناقص
    اتفاقا اگر خدایی نباشه ناعدالتی در این دنیا کار خودش رو کرده و دیگه هیچ راه حلی هم وجود نداره اما وجود خداوند میگه در جایی دیگر عدالت برقرار میشه
    اخلاقیات زاییده دین ها نیست، دین ها اخلاقیات رو ترویج دادند ولی صاحب اخلاقیات نیستند کما اینکه الان خیلی از اخلاقیاتی که زمانی دینی بودند الان کاملا ضد اخلاق هستند مثل برده داری و قربانی کردن انسان ها برای خدایان و ...

    دوباره به همون مغلطه استتناد به آتوریته بی صلاحیت رسیدیم. وقتی میگیم اخلاقیات از دین ها اومدند یعنی میگیم اخلاقیات یک مبحث زمینی است چون این همه دین نمی تونستند همزمان به طور صحیح باشند و همگی (مهنای صفر یا یک) اشتباه و ساختگی بودند، پس اخلاقیاتی که از اونها بیرون اومده هم ساخته دست خود بشر بوده.

    لزوم وجود عدالت هم دلیلی برای وجود خدا نیست چون این جهان به ما عدالت بدهکار نیست. اتفاقا تقریبا اکثر موجودات زنده با بی عدالتی تمام مردند (شکار شدند یا ...). این دنیا می تونسته جای بسیار ناعادلانه ای باشه که البته هست. ما چون فعلا قوی ترین موجودات زنده هستیم وضعمون نسبتا خوبه ولی دنیا برای اکثر موجودات زنده فقط جایی برای زجر کشیدنه. لزوما چیزی که ترسناک یا ناراحت کننده است اشتباه نیست.

    قوی ترین تئوری های روانشناسی اخلاقیات رو زاییده هوش و Intelligence ما می دونه و حاصل یک پروسه تصمیم گیری منطقی است برای بقای بهتر و زندگی آرام تر و لذت بخش تر که در طی سالیان سال کامل تر شده. این موضوع کاملا حل و فصل نشده و تحقیق براش ادامه داره.

    سوال: اگه خدا رو با معیارهای اخلاقی روز بسنجیم، آیا از این سنجش سربلند بیرون میاد؟ آیا اگه من این قدرت رو داشتم که جهانی رو خلق کنم به شکلی که الان دنیای خودمون رو می بینیم، کسی می تونست به من بگه کاری که کردم از نظر اخلاقی اشکال داره؟

    با احترام
    داستانهایی کودکانه برای آرام کردن موقتی دنیای پر از سوالات بی جواب، تردیدها و نا آرامیها
    حتی اگر بپذیریم که بشر خدای فعلی رو خودش آفریده باز هم مفهوم خداوند اونقدر عمیق شده و رشد کرده که نمیشه با این جور حرفا نقدش کرد
    چرا؟
    من فکر می کنم هر چیزی رو میشه نقد کرد. اتفاقا هروقت چیزی به قولا عمیق تر رشد کرده باشه و بهتر باشه، باید به نقد هایی که میشه پاسخ های بهتر و کامل تری داشته باشه نه اینکه بتونه از زیر پاسخ دادن در بره.

    تو باید مشخص کنی که چه خدایی رو داری نقد میکنی
    خدای من رو؟ گفتم که من هنوز در مرحله اثبات خدا به خودم هستم
    خدای مذهب رو؟ اونها معتقدن این دنیا جاییست برای رنج کشیدن
    این خدا توی دین کاملا توجیه شدس
    به نظرت مسخره نبود اگه خدا هر روز میومد توی خیابون آدمایی که دعوا میکردن رو جدا میکرد زنبیل پیرمرد ها و پیرزنها رو میبرد در خونشون همه مریضا رو شفا میداد زندانیا رو آدم میکرد بعد آزاد میکرد
    هر خدایی که کاملا توانا باشه، و آگاهانه کار خلقت رو انجام داده باشه. فرضیه صحبت هم همین بود و برای همین گفتم فرض کنیم خدا (با مفهوم عامه اش) وجود داره. لازم نیست بیاد توی خیابون ها و ... ، می تونست کاری کنه که اصلا دعوایی نشه، مریضی نباشه، کسی جرمی نکنه که زندان بره و ... (اگه فکر می کنی این با مبحث جبر و اختیار در تناقضه، خدا در صورتی که توانا باشه می تونه کاری کنه که اختیار یک شخص باعث رنج شخص دیگه نشه). به قولا خدایی که دانا و توانای محضه، خودش می تونسته راهی پیدا کنه که به هر هدفی که برای خلفت این دنیا داشته برسه و بطور همزمان هم این همه موجود زنده زجر و سختی نکشن.
    راستی یه سوال؟
    فکر میکنی این رنجها رو خدا به وجود آورده یا آدمها؟
    مهم نیست کی بوجود آورده. صحبت مسئولیت نیست. استاندارد های اخلاقی حکم می کنه این رنج ها رو در صورتی که می تونه تموم کنه. مثلا شما در خیابون می بینی یک نفر داره یکی دیگه رو به قصد کشتن کتک می زنه یا یک نفر ماشین بهش زده و داره خونریزی می کنه، شما این رنج رو پدید نیاوردی ولی اگه بگی به من چه، کار ضد اخلاقی انجام دادی. کسی که بزرگ تر از انسان هاست باید استاندارد های اخلاقی بالا تری هم داشته باشه.

    --------------

    گیر سری سوم، سوالات عجیب تر


    1. نظرت درباره اصل عدم قطعیت هایزنبرگ چیه؟ اگه آشنایی داری، چرا انیشتین باهاش راحت نبود؟ آیا توجیهات انیشتین وارد بود؟

    2. نظرت درباره فیزیک کوانتوم، که روابط علیت کلاسیک رو نقض کرده، چیه؟ راحت هستی با اینکه بدونی یک علت همیشه در شرایط یکسان به یک نتیجه یکسان ختم نمیشه؟

    3. اینکه بدونی بیشتر از 90 درصد وزن بدن تو در اصل از هیچ چیز هست، چه احساسی بهت میده؟



    چاکریم
    به امید پیروزی روز افسون بارسا و لیورپول و باخت های پی در پی پرسپولیس

  14. 9 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #268
    آخر فروم باز گرافيكار's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,276

    پيش فرض

    پاسخ به Stream (آرمان) چالش برانگیز


    (بعضی جاها شکل سوال ندارن ولی خب نظرت رو بگو، قراره به چالش بکشیم)

    تو هر جوری دلت میخواد منو به چالش بکش از هر طرف که دوست داری
    یه عذرخواهی مجدد هم بدهکارم این کمر درد واقعا اذیتم کرده توی این چند روزه
    نشستن روی صندلی رو برام عذاب آور کرده
    مثل اینکه کلا داغی این صندلی در نهایت منجر به مصدومیت من شد


    حالا سوال: کجای این قضیه با دونستن منشاء حیات می تونه ثابت بشه اشتباه بوده؟

    من نگفتم و نمیگم که ابهام در منشا حیات نظریه داروین رو به طور قطع رد میکنه
    میگم ممکنه نظریه داروین رو دگرگون کنه
    یعنی یا ممکنه اون رو رد کنه یا جور دیگه ای تعریفش کنه یا تاییدش کنه
    اما تا هر کدوم اینها مشخص نشه نمیشه جنس حقیقی تکامل رو درک کرد
    نظریه داروین وجود خالق رو زیر سوال نمیبره بلکه ممکنه با شناخت منشا حیات صرفا خلقت ناگهانی زیر سوال بره و خلقت تدریجی جای اون رو بگیره



    عمو داروین ما حشره شناس نبود

    قاعدتا زمانی باید متوجه شده باشند که رفتند و مشاهده کردند. خب چطور؟

    عمو داروین رو برای مزاح مثال زدم
    قصدم واقعا یک سوال بود برای مشخص شدن زمان فهمیدن مونث بودن رهبر زنبورها یا مورچه ها

    حالا با توجه به این مسئله نظرت رو درباره این آیه از قرآن بگو سوره نمل آیه 18

    حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

    (آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچه‌ای گفت: «به لانه‌های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی‌فهمند!

    توی این آیه که 1400 سال پیش نوشته شده میگه مورچه ای که به سایر مورچه ها دستور داد برن به لونه هاشون مونث بوده
    نمل مذکره ولی نَمْلَةٌ به این خاطر که تای تأنیث گرفته اشاره به یک مورچه موئنث داره

    یعنی نویسنده در یک متن مربوط به 1400 سال پیش اصرار داشته که رهبر مورچه ها یک ملکه اس
    میشه نظرت رو در این باره بدونم
    آیا اولین حشره شناس دنیا پیامبر مسلمونها بوده؟


    کلا سوالاتی که من می پرسم و فکر می کنی کهنه شدن در اصل سوالاتی هستن که جوابشون مرتب در تاریخ پیچونده شده و کهنگیشون دلیل بر پاسخ داشتنشون نیست! شما هم با استناد به این پاسخ ها رو می پیچونی و درباره تفاوت علم و فلسفه توضیح میدی

    بله کاملا درسته
    شرمنده اگر پیچش کمی زیاد شده


    ما همیشه می تونیم این دو رو مثل دو جزیره مستقل در یک اقیانوس نگاه کنیم و چشممون رو ببندیم به اون پلی که بینشون هست، و در 99 درصد مواقع هم باید این کار رو بکنیم و منطق میگه در 100 درصد مواقع بهتره این کار رو بکنیم یعنی علم رو با معیارهای علمی بسنجیم و فلسفه رو با معیارهای فلسفی، ولی واقعیت اینه که خیلی جاها این دو با هم در میفتن و یکی حرفی می زنه که دیگری قبولش نداره و من می خواستم ببینم اونجا تو چطور به قضیه نگاه میکنی؟ نمونش زمانی که علم گالیله زمین رو گرد فرض کرد و فلسفه زمان قبول نکرد، یا زمانی که اصل عدم قطعیت هایزنبرگ مطرح شد و انیشتین سعی داشت با فلسفه ردش کنه.

    من خیلی روشن گفتم
    تعصبی روی هیچ کدوم ندارم و هر کدوم در اون زمان مد نظرت، حرفش، عقلم رو بیشتر توجیه کنه و قلبم رو آروم، به اون سمت گرایش پیدا میکنم
    میخواد فلسفه باشه میخواد علم
    منتها باید در زمان خاص خودش درگیر مسئله ای خاص بشم تا قضاوت کنم

    گالیله رو فلسفه زمان محکوم نکرد بلکه مذهب بهش گیر داد
    نمیتونی به مذهب اون موقع بگی فلسفه اون زمان چون در اون موقع و خیلی قبل تر از اون مرزهای فلسفه و مذهب کاملا پر رنگ و مشخص بود و هر کدوم منطق خودش رو داشت


    علم یکم با مهندسی متفاوته. این بحث های طراحی خودرو یا آیفون و ... بیشتر مهندسی هستند. من و شما به عنوان کسی که به علم اهمیت می ده لازم نیست مثلا بدونیم دقیقا موتور ماشین چطور کار می کنه، ولی قوانین ترموداینامیک رو بدونیم یا مثلا آگاهی الکترونیک رو داشته باشیم در اصل علممون رو دونستیم حالا اینکه از این علم چطور دستگاه هایی ساخته میشه که به ما کمک می کنه بحث دیگه است.


    من فکر میکردم مهندسی هم شاخه ای از علمه
    میشه علم و مرزهاش رو تعریف و مشخص کنی


    سوال اصلی این بود: آیا برات مهمه توضیحات علمی درباره محیط اطرافت رو بدونی؟ مثلا وقتی سوار هواپیما می شی بدونی بطور بسیار کلی چرا داره بلند میشه یا سوار کشتی میشی بدونی چرا غرق نمیشه یا رعد و برقی رو می بینی بدونی چطور پدید میاد و ...

    بله دوست دارم بدونم
    اما چرا من رو با عبارت «
    بطور بسیار کلی» محدود میکنی؟


    1. اینکه هزاران سال مردم به چیزی باور داشتند معنیش این نیست که درسته. هزاران سال فکر می کردیم زمین صافه و مرکز دنیاست ولی نبود. چیزی می تونه هزاران سال برای یه مسئله پاسخ داشته باشه و اون پاسخ غلط باشه به خصوص وقتی اون پاسخ اثبات نشده.

    معنیش این هم نیست که لزوما اشتباه باشه
    گرد بودن زمین ثابت شد و مردم حتی عوام اون رو پذیرفتن


    2. اینکه پیامدهای وجود یا عدم وجود چیزی ناامید کننده است دلیلی بر صحت وجودش نیست. اینکه اعتقاد به خدا باعث امیدواری و آرامش میشه صحیحه (البته در همون کتاب های روانشناسی تاثیرات منفی ای هم براش نوشته شده)، ولی این جهان به ما امیدواری و آرامش بدهکار نیست که قرار باشه در صورتی که وجود نداشت به تناقض برسیم. خیلی راحت این دنیا می تونسته یک دنیای بدون آرامش و امید باشه (گرچه به نظر من قطعا نیست).

    حرفت درسته اما من یادم نمیاد این حرفم رو دلیلی بر صحت وجود خدا تعریف کرده باشم


    3. کاری که علم می کنه بیشتر اینه که به دلایلی که قبلا برای وجود خداوند آورده می شد گیر می ده و میگه منطقی نیستند. نه اینکه وجود خدا رو رد می کنه، بین این دو تفاوت های بسیاری است.

    یعنی میخوای انکار کنی که این گیر دادنها گاهی اوقات بدون اینکه خودشون پایه درستی داشته باشن به شکل قطعی وجود خدا رو زیر سوال میبرن؟
    وقتی گیر میده و میگه منطقی نیستن منجر به چه چیزی میشه؟ منجر به رد کردن عمه ام؟



    حالا سوال: خیلی ها از دانشمند ها می پرسن چه اثباتی ممکنه باعث میشه شما متقاعد بشین خدا وجود داره، حالا من از تو می پرسم، چه اثباتی ممکنه باعث بشه تو متقاعد بشی خدا وجود نداره؟
    ---> نباید از پاسخی که من زمان صندلی نشینی خودم به این سوال دادم تقلب کنی

    اون پاسخ واقعا یادم نمیاد و مطمئن باش سراغش هم نرفتم و هر گونه شبهات کلمات کاملا اتفاقیست
    همون کاری که انجام داد و به من اثبات شد زمین گرده


    تو از کجا فهمیدی خدا ضد تعریفه؟ چون از قدیم یک عده اینطور گفتن؟ این که نشد دلیل.
    استناد به تاریخ ادیان هم در اینجا مغلطه استناد به آتوریته بی صلاحیته. ادیان حرف های بسیار ضد و نقیضی درباره خدا زدند که همگی بطور همزمان نمی تونن صحیح باشن و بنا به تعریف، اکثریت (در اصل یا همه، یا همه منهای یک) از اون ادیان کاملا اشتباه هستند.

    این در بین خدا پرستان موحد کاملا پذیرفته شدس که:
    خدا در وصف نمیگنجه

    ادیان در جزئیات با هم متفاوتن نه در کلیت
    کلیت رو با دلالت به جزء زیر سوال بردن هم نوعی تفسیر به رای هست (مغالطه اول) هم نوعی ارزیابی یک طرفه اس(مغالطه دوم)


    پی نوشت: بیگ بنگ خدای دانشمندان نیست، یه فرضیه علمیه که براش شواهد بسیاری است و اگه علم روزی ثابت کنه که این صحیح نیست، حتی یک ساعت هم کسی به باورش به بیگ بنگ ادامه نخواهد داد.

    خب چه تفاوتی میکنه؟
    اون موقع فقط خداشون عوض میشه
    مهم نگاه مذهب گونه دانشمندا به علمشونه
    دقیقا مثل خداپرستان که وقتی فهمیدن خداشون بت نیست خداشون رو تغییر دادن


    1. آیا چیزی بدون خالق می تونه پدید بیاد؟
    2. اگه بله، چه چیزی باعث میشه فرض کنیم خود خالق، بدون خالق پدید اومده ولی جهان نمی تونسته پدید بیاد.
    3. اگه خیر، خود خالق از کجا اومده؟

    مسیر و چگونگی خلقتها همیشه شبیه به هم نیستن که تو سوالت رو اینگونه میپرسی:

    اگر این نظم دلیل وجود خالق منظمیست پس اون خالق منظم خودش خالق منظمی داشته و الی آخر

    تو خالق یک کامپیوتری که سرشار از نظمه حالا چه کسی تو رو خلق کرده؟ آیا او همانگونه که تو کامپیوتر رو خلق کردی تو رو خلق کرده؟ نه تو از ابزارهای مصنوع و دست ساز خودت استفاده کردی در صورتی که خلقت تو یک امر طبیعی بوده
    در ثانی مهم در اینجا پذیرفتن اصل وجود خالقه نه تعداد اونها
    تو داری به خاطر فرض کردن تعداد زیادی خالق در امتداد همدیگه، کلا وجود خالق رو زیر سوال میبری که این کارت شامل کولاژی از مغالطه ها میشه


    سوال: اگه خدا رو با معیارهای اخلاقی روز بسنجیم، آیا از این سنجش سربلند بیرون میاد؟ آیا اگه من این قدرت رو داشتم که جهانی رو خلق کنم به شکلی که الان دنیای خودمون رو می بینیم، کسی می تونست به من بگه کاری که کردم از نظر اخلاقی اشکال داره؟

    کدوم خدا رو؟
    لازمه پاسخ به این سوالت فرض کردن وجود خداونده حالا لطفا تو بگو کدوم خدا رو فرضا قبول میکنی؟ تا من پاسخ بدم


    من فکر می کنم هر چیزی رو میشه نقد کرد. اتفاقا هروقت چیزی به قولا عمیق تر رشد کرده باشه و بهتر باشه، باید به نقد هایی که میشه پاسخ های بهتر و کامل تری داشته باشه نه اینکه بتونه از زیر پاسخ دادن در بره.

    بله هر چیزی رو میشه نقد کرد اما نه با هر حرفی جواب هر حرفی رو هم نباید داد


    گیر سری سوم، سوالات عجیب تر

    بیا جلو
    با همین کمر شکسته هم حریفت میشم


    1. نظرت درباره اصل عدم قطعیت هایزنبرگ چیه؟ اگه آشنایی داری، چرا انیشتین باهاش راحت نبود؟ آیا توجیهات انیشتین وارد بود؟

    نه آشنایی زیادی ندارم
    فقط از طریق چنتا مستند تلویزیونی یه چیزایی فهمیدم

    2. نظرت درباره فیزیک کوانتوم، که روابط علیت کلاسیک رو نقض کرده، چیه؟ راحت هستی با اینکه بدونی یک علت همیشه در شرایط یکسان به یک نتیجه یکسان ختم نمیشه؟

    نه مغزم هنوز کشش نداره
    جدای از شوخی
    مشکلی توش نمیبینم اگر بهم ثابت بشه


    3. اینکه بدونی بیشتر از 90 درصد وزن بدن تو در اصل از هیچ چیز هست، چه احساسی بهت میده؟

    کاش توضیح بیشتری میدادی( میدونی همین توضیح ندادنم نوعی مغالطه اس)
    شاید باور نکنی ولی اصلا غافلگیر نمیشم و احساس خاصی بهم دست نمیده
    وقتی پیش از این از زبان شاعران بارها تمام هستی من تبدیل به هیچ شده

    به قول بیدل
    جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ
    ای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ؟

    من در دنیایی زندگی میکنم که هیچ مسئله ای و هیچ اعتقادی نتونسته خودش رو ثابت کنه من در یک هیچ بزرگ دست و پا میزنم و از هیچ به هیچ میرسم
    گاهی شگفت زده میشم از کسایی که به سادگی میگن به خدا اعتقاد دارم یا ندارم
    خیلی دوست دارم بدونم اونها بر چه اساس خداشون رو برای خودشون ثابت کردن یا ردش کردن
    هر وقت به این دنیا نگاه میکنم یک عده آدم مذهبی رو میبینم که جاهلانه خدا رو میپرستن و یک عده روشنفکر که ندانسته خدا رو رد میکنن
    به نظر من این دو شاید در ظاهر با هم متفاوت باشن اما هر دو از یک جا سرچشمه میگیرن
    من فعلا تنها چیزی که عاشقانه دوستش دارم یقیین نداشتنم به چیز خاصیه


    چاکریم

    مخلصیم
    به امید پیروزی روز افسون بارسا و لیورپول و باخت های پی در پی پرسپولیس


    ای نامرد چرا آخرشو خراب کردی
    خدا لعنت کنه استقلالیهای دوست داشتنی و واقعا قابل احترام رو
    به امید موفقیت تیمهای محبوبمون
    راستی وقتی خوب نگاه میکنم میبینم فوتبال هم سرشار تردیده و هیچ گاه به یقیین نمیرسه و به همین خاطر دوستش دارم

    Last edited by گرافيكار; 24-01-2013 at 13:49.

  16. 8 کاربر از گرافيكار بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #269
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,323

    پيش فرض

    درباره خیلی چیزها می خواستم نظر بدی و ندادی البته چون صندلی نشینی کمرت رو داغون کرده ما بهت تخفیف میدیم

    عمو داروین رو برای مزاح مثال زدم
    قصدم واقعا یک سوال بود برای مشخص شدن زمان فهمیدن مونث بودن رهبر زنبورها یا مورچه ها

    حالا با توجه به این مسئله نظرت رو درباره این آیه از قرآن بگو سوره نمل آیه 18

    حَتَّىٰ إِذَا أَتَوْا عَلَىٰ وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ

    (آنها حرکت کردند) تا به سرزمین مورچگان رسیدند؛ مورچه‌ای گفت: «به لانه‌های خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالی که نمی‌فهمند!

    توی این آیه که 1400 سال پیش نوشته شده میگه مورچه ای که به سایر مورچه ها دستور داد برن به لونه هاشون مونث بوده
    نمل مذکره ولی نَمْلَةٌ به این خاطر که تای تأنیث گرفته اشاره به یک مورچه موئنث داره

    یعنی نویسنده در یک متن مربوط به 1400 سال پیش اصرار داشته که رهبر مورچه ها یک ملکه اس
    میشه نظرت رو در این باره بدونم
    آیا اولین حشره شناس دنیا پیامبر مسلمونها بوده؟
    این جالب هست ولی باید چند چیز رو حتما بررسی کرد:

    1. آیا این قضیه دلیل فرهنگی یا تاریخی ای داشته یا خیر.
    2. آیا چیزی مشابه این در بقیه کتب اون زمان وجود داشته یا خیر.
    3. آیا اصلا این قضیه صحیحه یا نه‌ !
    4. احتمال اینکه شانسی درست در اومده باشه چقدره (در اینجا 50 درصد٬ بالاخره یا مذکر بوده یا مونث)

    مثلا در اینجا از این جمله برداشت کردیم که گفته ملکه مونث هست٬ اما ملکه مورچه ها معمولا جدا از بقیه است و مگه در مواقع خیلی خاص اصلا از خاک بیرون نمیاد که سلیمان و لشکرش رو ببینه و به بقیه بگه برید تا پایمال نکنند٬ قدرت دید مورچه در حدی نیست که بتونه انسانی که پا می گذاره روش رو ببینه تا وقتی بسیار بسیار نزدیک شده٬ نحوه مکالمه و تبادل اطلاعات مورچه ها به شکلی نیست که یک مورچه بتونه سریعا خبر رو به بقیه مورچه ها منتقل کنه٬ در سرزمین مورچگان هم که گفتی از نمل مذکر استفاده کرده٬ در حالی که در یه کلونی مورچه تقریبا چندین هزار مورچه مونث وجود داره (ملکه و کارگرها) و تعداد مذکرها بسیار محدوده که وظیفه شون هم فقط باردار کردن ملکه است.

    حالا سوال: در اینجا اطلاعاتی است که به طور بسیار واضح کاملا غلط هستند٬ و یک کلمه است که ممکنه به طور عجیبی فرضا معنی درستی بده٬ تو کدوم رو در اولویت قرار می دی؟ اونی که مطمئنی به طور قطع اشتباه و غلطه یا اونی که شاید شاید شاید شاید درست بوده باشه٬ با اینکه با احتمال 50 درصد هم می تونسته کاملا شانسی باشه.

    من فکر میکردم مهندسی هم شاخه ای از علمه
    میشه علم و مرزهاش رو تعریف و مشخص کنی
    مهندسی شاخه ای از علم نیست٬ بلکه استفاده از علم برای ساخت وسایل و تجهیزات و مواد و ... است. تمام موسسات استاندارد مثل ABET و ECPD و NAS و Academy of Science هم تعریفشون مشابه هست و مهندسی (Engineering) زیرشاخه ای از علم (Science) نیست.



    بله دوست دارم بدونم
    اما چرا من رو با عبارت «
    بطور بسیار کلی» محدود میکنی؟
    اون رو گفتم که فکر نکنی منظورم این بوده که آیا برات مهمه ریزریز جزئیات رو هم بدونی. البته تو عادت داری وقتی ازت یک سوال میشه اول یک زیرشاخه خیلی کوچک رو پیدا می کنی و بعد محدود به اون پاسخ می دی. در اصل من با نوشتن کلمه "کلی" قصد دارم نگذارم تو خودت رو محدود کنی

    من در دنیایی زندگی میکنم که هیچ مسئله ای و هیچ اعتقادی نتونسته خودش رو ثابت کنه من در یک هیچ بزرگ دست و پا میزنم و از هیچ به هیچ میرسم
    گاهی شگفت زده میشم از کسایی که به سادگی میگن به خدا اعتقاد دارم یا ندارم
    خیلی دوست دارم بدونم اونها بر چه اساس خداشون رو برای خودشون ثابت کردن یا ردش کردن
    هر وقت به این دنیا نگاه میکنم یک عده آدم مذهبی رو میبینم که جاهلانه خدا رو میپرستن و یک عده روشنفکر که ندانسته خدا رو رد میکنن
    به نظر من این دو شاید در ظاهر با هم متفاوت باشن اما هر دو از یک جا سرچشمه میگیرن
    من فعلا تنها چیزی که عاشقانه دوستش دارم یقیین نداشتنم به چیز خاصیه
    مرسی

    خدا لعنت کنه استقلالیهای دوست داشتنی و واقعا قابل احترام رو
    من استقلالی نیستم ولی باختن پرسپولیس حال میده


    -------


    یک سوال فوتبالی در پایان

    نظرت درباره قراردادهای کوتاه مدتی که فوتبالیست ها در ایران می بندن چیه؟ آیا این یه مشکل بزرگ هست برای فوتبال ما؟

  18. 8 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #270
    آخر فروم باز گرافيكار's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,276

    پيش فرض

    درباره خیلی چیزها می خواستم نظر بدی و ندادی البته چون صندلی نشینی کمرت رو داغون کرده ما بهت تخفیف میدیم


    واقعا لطف میکنی
    هر بار که این گرز گرانت رو میبینم کمرم بیشتر درد میگیره




    حالا سوال: در اینجا اطلاعاتی است که به طور بسیار واضح کاملا غلط هستند٬ و یک کلمه است که ممکنه به طور عجیبی فرضا معنی درستی بده٬ تو کدوم رو در اولویت قرار می دی؟ اونی که مطمئنی به طور قطع اشتباه و غلطه یا اونی که شاید شاید شاید شاید درست بوده باشه٬ با اینکه با احتمال 50 درصد هم می تونسته کاملا شانسی باشه.




    دز زبان عربی چیزی به اسم اتفاق یا شانس معنی نمیده
    اونها مونث رو به یک شکل خطاب قرار میدن و مذکر رو به یه شکل دیگه
    در خیلی از کتابای تاریخی هم اومده که بسیار به این چیزها دقت میکردن حتی گاهی برای تحقیر یا تمسخر مردی اون رو با ضمیر مونث صدا میکردن


    یعنی تعمدی ترین و آگاهانه ترین چیزی که که در زبان عربی استفاده میشه همین دقت در خطاب دادن مونث و مذکره


    تنها چیزی که از این متن میشه فهمید اینه که نویسنده آگاهانه به مونث بودن مورچه رهبر اصرار داره
    جدای از همه اینها اگر احتمال اتفاق رو رد نکنیم باید بگیم توی این آیه عملا تصادف امکان نداره اگر فقط یک نمل یا مورچه در این آیه بود میشد گفت تصادفیه اما اینجا دقیقا یک نَمْلَةٌ یک گروه نمل رو خطاب قرار میده
    یعنی مرزبندی کاملا آگاهانس
    این تنها چیزیه که من از این آیه میفهمم




    من استقلالی نیستم ولی باختن پرسپولیس حال میده

    تو استقلالی نیستی اما احتمالا استقلالیا رو دوست داری
    شاید هم جمله حقیقی تر این باشه که:
    تو استقلالی نیستی اما از پرسپولیسیها بدت میاد



    یک سوال فوتبالی در پایان


    آخیش پایان چه کلمه گوارایی




    نظرت درباره قراردادهای کوتاه مدتی که فوتبالیست ها در ایران می بندن چیه؟ آیا این یه مشکل بزرگ هست برای فوتبال ما؟



    صد در صد
    هم از نظر اقتصادی باشگاه ها ضرر میکنن هم اجازه عمیق شدن کارهای تاکتیکی و هماهنگیهای ذهنی و روحی بازیکنا با هم رو نمیده
    من کلا با جا به جایی زیاد بازیکنا مخالفم به ویژه اگر در یک تیم عمیقا جا افتاده باشن و معتقدم همین انتقالهای فکر نشده خیلی از ستاره های فوتبال رو از بین برد
    مثلا در ایران هاشمی نسب در دنیا فیگو و نمونه های زیادی که خودت قطعا بهتر میدونی


    توی ایران با این جور قراردادها تقریبا میشه گفت همیشه با تیمهای تازه و نهایتا یک ساله روبروییم
    در این سالها فقط تجربه سپاهان و ذوب آهن ابراهیم زاده رو داشتیم که ثبات در لیست بازیکناشون باعث شد واقعا یه فوتبال عمیقا ذهنی و هماهنگ شده اجرا کنن




    Last edited by گرافيكار; 25-01-2013 at 00:09.

  20. 8 کاربر از گرافيكار بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •