سلام دوستان
یه متن بسیار زیبا از دکتر شریعتی خوندم در مورد رنج و سختی اینکه ..."خدایا رفاه و راحتی را به بندگان حقیرت بده "...اما هرچی توی اینترنت سرچ کردم و حتی ای تاپیک نتونستم پیداش کنم.
اگه از عزیزان کسی بتونه کمک کنه ممنون میشم.
سلام دوستان
یه متن بسیار زیبا از دکتر شریعتی خوندم در مورد رنج و سختی اینکه ..."خدایا رفاه و راحتی را به بندگان حقیرت بده "...اما هرچی توی اینترنت سرچ کردم و حتی ای تاپیک نتونستم پیداش کنم.
اگه از عزیزان کسی بتونه کمک کنه ممنون میشم.
چه حقیرند مردمانی که نه جرات دوست داشتن دارند نه اراده دوست نداشتن،نه لیاقت دوست داشته شدن و نه متانت دوست داشته نشدن، با این حال مدام ادعای عشق می کنند.
دوستان کسی یادش نیومد؟ کسی نمیتونه کمک کنه؟
(البته ببخشید در روند تاپیک اختلال ایجاد میشه ولی خیلی شیفته ی پیدا کردن اون متنم... به هر حال ممنون
سلامدوستان کسی یادش نیومد؟ کسی نمیتونه کمک کنه؟
(البته ببخشید در روند تاپیک اختلال ایجاد میشه ولی خیلی شیفته ی پیدا کردن اون متنم... به هر حال ممنون
امیدوارم منظورتون همین متن باشه !
...
نیایش
خدایا : عقیده ی مرا از دست عقده ام مصون بدار.
خدایا : به من تحمل عقیده ی مخالف ارزانی کن.
خدایا : رشد عقلی و زهنی مرا از فضیلت تعصب ، احساس و اشراق محروم نساز.
خدایا : مرا همواره آگاه و هوشیار دار تا پیش از شناختن درست و کامل کسی یا فکری مثبت یا منفی قضاوت نکنم.
خدایا : جهل آمیخته با خود خواهی و حسد مرا رایگان ابزار قتاله ی دشمن برای حمله به دوست نساز.
خدایا : در روح من اختلاف در انسانیت را با اختلاف در فکر و اختلاف در رابطه با هم میامیز آنچنان که نتوانم این سه اقنوم جدا از هم را باز شناسم.
خدا یا : خود خواهی مرا چندان در من بکش یا چندان برکش تا خود خواهی دیگران را احساس نکنم و از آن در رنج نباشم.
خدایا : مرا به ابتذال آرامش خوشبختی مکشان،اضطراب های بزرگ ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن ، لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز.
خدایا : مرا از چهار زندان بزرگ انسان : طبیعت – تایخ – جامعه و خویشتن رها کن ، تا آنچنان که تو ای آفریدگارمن ، مرا آفریده ای – خود آفریدگار خود باشم، نه که همچون حیوان خود را با محیط ، که محیط را با خود تطبیق دهم.
خدایا : مرا یاری ده تا جامعه ام را بر سه پایه ی کتاب ، ترازو و آهن استوار کنم و دلم را از سه سرچشمه ی حقیقت ، زیبایی و خیر سیراب سازم.
خدایا : جامعه را از بیماری عرفان و معنویت زدگی شفا بخش تا به زندگی و واقعیت بازگردد و مرا از ابتذال زندگی و بیماری واقعیت زدگی نجات بخش تا به آزادی عرفانی و کمال معنوی برسم.
خدایا : این آیه را که بر زبان داستایوسکی رانده ای بر دل های ما فرود آر که : اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است.
جهان فاقد معنی و زندگی فاقد هدف و انسان پوچ است و انسان فاقد معنی ، فاقد مسئولیت نیز هست.
خدایا : در برابر هر آنچه انسان ماندن را به تباهی می کشاند مرا با نداشتن و نخواستن روئین تن کن.
خدایا : به هر که دوست می داری بیاموز که : عشق از زندگی کردن بهتر است ، و به هر که دوست تر می داری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر است.
خدایا : به من بگو تو خود چگونه می بینی؟ چگونه قضاوت می کنی؟
آیا عشق ورزیدن به اسم ها تشیع است؟ یا شناختن مسمی ها؟ وبالاتر از این ، یا پیروی از رسم ها؟
خدایا : به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمره ی لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم ، و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم.
بگذار تا آن را من خود انتخاب کنم اما آنچنان که تو دوست داری.
خدایا : چگونه زیستن را تو به من بیاموز چگونه مردن را خواهم آموخت.
خدایا : مرا از این فاجعه ی پلید مصلحت پرستی که چون همه کس گیر شده است وقاحتش از یاد رفته و بیماریی شده است که از فرط عمومیتش هر که از آن سالم مانده باشد بیمار می نماید مصون بدار تا به رعایت مصلحت ، حقیقت را ذبح شرعی نکنم.
خدایا : مگذار که ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر مرا با کسبه ی دین با حمله ی تعصب و عمله ی ارتجاع هم آواز کند.که آزادی ام اسیر پسند عوام گردد، که دینم در پس وجه ی دینی ام دفن شود، که عوام زدگی مرا مقلد تقلید کنندگانم سازد که آنچه را که حق می دانم بخاطر آنکه بد می داند کتمان کنم.
خدایا : رحمتی عطا کن تا ایمان ، نام و نان برایم نیاورد ، قوتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم ، تا از آنها باشم که پول دنیا را می گیرند و برای دین کار می کنند نه از آنها که پول دین می گیرند و برای دنیا کار می کنند.
ای خداوند : به علمای ما مسئولیت ، به عوام ما علم ، به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب ، به دینداران ما دین و به نویسندگان ما تعهد ، به محافظه کاران ما گستاخی و به نشستگان ما قیام و به راکدان ما تکان و به خاموشان ما فریاد و به مسلمانان ما قرآن و به فحاشان ما ادب و به مجاهدان ما صبر و به مردم ما خودآگاهی و به همه ی ملت ما همت تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخش.
ای خدای کعبه : این مردمی را که همه عصر ، هر صبح و شام در جهان رو به خانه تو دارند رو به خانه ی تو می زیند و رو به خانه ی تو می میند این مردمی را که بر گرد خانه ابراهیم تو طواف می کنند قربانی جهل شرک و در بند جور نمرود مپسند.
و تو ای محمد : پیامبر بیداری آزادی و قدرت !
در خانه ی تو حریقی دامن گستر در گرفته است و در سرزمین تو سیلی بنیان کن از غرب تاختن آورده است و خانواده ی تو دیری است که در بستر سیاه ذلت بخواب رفته است.
قسمتی از نیایش دکتر علی شریعتی از کتاب فلسفه ی نیایش
ممنون دوست عزیز
من فقط دنبال این قسمتش بودم
البته "دل تنگم" عزیز هم دیشب زحمتش رو توی پروفایلم کشیده بودند که اینجا باز هم ازش تشکر میکنم.خدایا : مرا به ابتذال آرامش خوشبختی مکشان،اضطراب های بزرگ ، غم های ارجمند و حیرت های عظیم را به روحم عطا کن ، لذت ها را به بندگان حقیرت بخش و دردهای عزیز بر جانم ریز.
ممنون از هر دو عزیز![]()
ما پرنده ی موهومی هستیم
که در عدم پرواز می کنیــــــم .
پس ما چه هستیم ؟
هیچ ! هیچ !
تنها و تنها پرواز
فرار بدان جا فرار !
احساس می کنم که پرندگان مستند .
دیروز اینجا بودم امروز این جایم .
پس کی به دنبال او خواهی رفت ؟
خدا,انسان و عشق
این است امانتی که بر دوش آدم سنگینی می کند
و این است آن پیمانی
که در نخستین بامداد خلقت با خدا بستیم
و خلافت او را در کویر زمین تعهد کردیم .
ما برای همین هبوط کردیم
و اینچنین است که به سوی او باز می گردیم .
آدمیزاد هر چه انسان تر می شود
چشم به راه تر می شود
این حقیقت زیبایی است که همواره می درخشد .
اخلاص :
یکتایی در زیستن
یک تویی در عشق !
من هرگز از مرگ نمی هراسیدهام
عشق به آزادی سختی جان دادن را بر منهموار می سازد
عشق به آزادی مرا همه عمر در خودگداخته است
آزادی معبود من است
به خاطر آزادی هر خطری بی خطراست
هر دردی بی درد است
هر زندانی رهایی است
هر جهادی آسودگی است
هر مرگی حیات است
مرا اینچنین پرورده اند مناینچنینم
پس چرا از فردا می ترسم
من تنهایی را از آزادی بیشتردوست دارم!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)