تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 27 از 469 اولاول ... 172324252627282930313777127 ... آخرآخر
نمايش نتايج 261 به 270 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #261
    کـاربـر بـاسـابـقـه Behroooz's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2005
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    6,210

    پيش فرض

    سلام دوستان
    من چند سال پیش رفته بودم خونه داییم مهمونی .سوار اسانسور شدم برم طبقه چهارم که نمی دونم چرا اسانسور طبقه سوم
    ایستاد من هم فکر کردم طبقه چهارم هستش .در اسانسور را باز کردم دیدم دوتا خانوم دم در خونه داییم وایسادن .
    فکر کردم دوست زن داییم هستن . رفتم جلو گفتم ببخشید اجازه بدید من برم تو . اولش اون زنها با تعجب نگام کردن من که تا دم در رفته بودم
    یک دفعه یکی از خانومها گفت کجا اقا ؟
    من هم تازه متوجه شدم که یک طبقه زود بیرون امدم .
    خلاصه با کلی خجالت برگشتم توی اسانسور .


    خوب بود یا نه؟

  2. #262
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    بهروز جان خداييش با حال بود

    ممنون

  3. #263
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Oct 2004
    محل سكونت
    Video Games !!!
    پست ها
    1,921

    پيش فرض

    برای تولد یه بابایی رفتم خونشون. 2-3 تا کادو هم برده بودم !!! یارو بعد از فوت کردن شمع ها و ... اومد کادو ها رو باز کنه ! رفت کادوی من رو باز کرد و دید که یه بازیه فکریه ! حسابی ذوق کرد . بعد رفت و کادوی یکی دیگه رو باز کرد و دقیقا همون چیزی رو که من داده بودم دوباره هدیه گرفت !!! گفتم عیبی نداره , بیا این یکی رو باز کن و اونم اومد و کادوی دومم رو باز کرد و منم توش یه خرس گذاشته بودم اما پسره با کمال پر رویی گفت : من که دختر نیستم بهم خرس میدی!!! منم اونجا سرخ شده بودم مثل .... !
    بعدش کلی پدر و مادرش پسره رو نصیحتش کردن و مجبورش کردن که ازم معذرت بخواد اما من هم خدایی یه سوتی گنده داده بودم دیگه ! باید بهش یه ماشینی , اسلحه ای چیزی میدادم تا خرس و باربی !!!!

    قربانتون سروش

  4. #264
    کـاربـر بـاسـابـقـه Behroooz's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2005
    محل سكونت
    ایران
    پست ها
    6,210

    پيش فرض

    بهروز جان خداييش با حال بود

    ممنون
    قابلی نداشت همشهری

  5. #265
    حـــــرفـه ای Hamid110's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    پست ها
    3,461

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط behroooz
    سلام دوستان
    من چند سال پیش رفته بودم خونه داییم مهمونی .سوار اسانسور شدم برم طبقه چهارم که نمی دونم چرا اسانسور طبقه سوم
    ایستاد من هم فکر کردم طبقه چهارم هستش .در اسانسور را باز کردم دیدم دوتا خانوم دم در خونه داییم وایسادن .
    فکر کردم دوست زن داییم هستن . رفتم جلو گفتم ببخشید اجازه بدید من برم تو . اولش اون زنها با تعجب نگام کردن من که تا دم در رفته بودم
    یک دفعه یکی از خانومها گفت کجا اقا ؟
    من هم تازه متوجه شدم که یک طبقه زود بیرون امدم .
    خلاصه با کلی خجالت برگشتم توی اسانسور .


    خوب بود یا نه؟
    اين يكي خيلي با حال بود . . . ! ( فقط شانس آوردي ديگه توي خونه نرفتي )

  6. #266
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ashkanbuffon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    محل سكونت
    The slums of Tehran
    پست ها
    349

    پيش فرض

    یه روز من به شدت عجله داشتم چون مدرسم دیر شده بود. دیدم آسانسور ساختمونمون خراب شده مجبور شدم با پله بیام پایین. از شانس بد من ما طبقه ی ششم بودیم. منم با سرعت از خونه دویدم بیرون دونه دونه تمام طبقه ها رو طی کردم اومدم پایین بعدش دویدم توی طبقه ی اول فکر کردم رسیدم هم کف! با همون سرعت رفتم طبقه ی اول بازهم از شانس بد من رفیقم توی طبقشون وایساده بود. یهو دیدم که اه(EH)!! این جا که راه نداره که برم بیرون!! انقدر ضایع شدم جلوی اون پسره که!! با همون سرعت که اومدم توی طبقه ی اول با همون سرعت هم دویدم بیرون رفتم یه طبقه پایینتر تا به هم کف برسم. بخاطر همین تا چند روز از نظر ها خودم رو پنهان می کردم!!

  7. #267
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ashkanbuffon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    محل سكونت
    The slums of Tehran
    پست ها
    349

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط behroooz
    سلام دوستان
    من چند سال پیش رفته بودم خونه داییم مهمونی .سوار اسانسور شدم برم طبقه چهارم که نمی دونم چرا اسانسور طبقه سوم
    ایستاد من هم فکر کردم طبقه چهارم هستش .در اسانسور را باز کردم دیدم دوتا خانوم دم در خونه داییم وایسادن .
    فکر کردم دوست زن داییم هستن . رفتم جلو گفتم ببخشید اجازه بدید من برم تو . اولش اون زنها با تعجب نگام کردن من که تا دم در رفته بودم
    یک دفعه یکی از خانومها گفت کجا اقا ؟
    من هم تازه متوجه شدم که یک طبقه زود بیرون امدم .
    خلاصه با کلی خجالت برگشتم توی اسانسور .


    خوب بود یا نه؟
    خیلی باحال بود. این اتفاق راجع به مهمونای ما هم که می اومدن خونه ما چندین و چند بار اتفاق افتاد.
    مرسی. جالب بود.

  8. #268
    اگه نباشه جاش خالی می مونه ashkanbuffon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2005
    محل سكونت
    The slums of Tehran
    پست ها
    349

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Soso
    برای تولد یه بابایی رفتم خونشون. 2-3 تا کادو هم برده بودم !!! یارو بعد از فوت کردن شمع ها و ... اومد کادو ها رو باز کنه ! رفت کادوی من رو باز کرد و دید که یه بازیه فکریه ! حسابی ذوق کرد . بعد رفت و کادوی یکی دیگه رو باز کرد و دقیقا همون چیزی رو که من داده بودم دوباره هدیه گرفت !!! گفتم عیبی نداره , بیا این یکی رو باز کن و اونم اومد و کادوی دومم رو باز کرد و منم توش یه خرس گذاشته بودم اما پسره با کمال پر رویی گفت : من که دختر نیستم بهم خرس میدی!!! منم اونجا سرخ شده بودم مثل .... !
    بعدش کلی پدر و مادرش پسره رو نصیحتش کردن و مجبورش کردن که ازم معذرت بخواد اما من هم خدایی یه سوتی گنده داده بودم دیگه ! باید بهش یه ماشینی , اسلحه ای چیزی میدادم تا خرس و باربی !!!!

    قربانتون سروش
    جالب بود. ولی این دفعه دیگه این کار رو نکنیا!!(شوخی)
    موفق باشی

  9. #269
    اگه نباشه جاش خالی می مونه mehdi_bjt's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    محل سكونت
    شیراز
    پست ها
    277

    12 سوتي.....

    سلام
    يه سري ما تو نخ يكي از دخترهاي دانشكده بوديم و اتفاقي با هم تو جهاد دانشگاهي روبرو
    شديم . آقا زبون ما گرفته بود و تا مي اومدم حرف بزنم تپق ميزدم . جالبيش اينجا بود كه طرف
    هم هول شده بود . آقا اين سوتي فراموش نشدنيه...

  10. #270
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    مهدي جان كاش ميشد متن جملات رد و بدل شده رو بگي !!! (با همون حالت تپق)

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •