مادر منم كه بر سر آرامگاه تو
باز آمدم كه شرح غمت باز گويم
باز آمدم كه با سر مژگان اشكبار
خاك مزار پاك تو را شستشو كنم
---------- Post added at 12:36 PM ---------- Previous post was at 12:35 PM ----------
مادر اي زيباترين احساس ها
بوي دامان تو عطر ياس ها
عشق در تو خودنمائي مي كند
مهر يزدان را تداعي مي كند
تار و پودي از محبت بافته
عشق حق در تو تجلي يافته
آفتاب زندگي ؛ چشمان تو
روح باران ميهمان جان تو
از وجودم تيرگي را رانده اي
آيه هاي عاشقي را خوانده اي
مادر اي خوابت فداي خواب من
چشم هايت تا سحر بي تاب من
خنده هايت ؛ خنده صبح بهار
اشك تو پاكيزه تر از جويبار
تا دلت را با دلم آميختي
شهد جانت را به كامم ريختي
من كيم ؟ از شير تو شيري شده
شيره جان خورده تا ميري شده
شاخ و برگم ؛ ريشه ام اما تويي
بي توام انديشه ام اما تويي
من كيم ؟ شامي كه مهتابش تويي
گرچه دريايم ولي آبش تويي
آسمان و كهكشان معناي تو
اي بهشت حق به زير پاي تو
چشم تو روشنگر دنياي من
خاموشي گيرد اگر ؛ اي واي من