ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود انچه مي پنداشتيم
تا درخت دوستي كي بر دهد
حاليل رفتيم و تخمي كاشتيم
گفت و گو ايين درويشي نبود
ورنه با تو ماجراها داشتيم
ما ز ياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود انچه مي پنداشتيم
تا درخت دوستي كي بر دهد
حاليل رفتيم و تخمي كاشتيم
گفت و گو ايين درويشي نبود
ورنه با تو ماجراها داشتيم
ما بيغمان مست دل از دست داده ايم
همراز عشق و همنفس جام باده ايم
برما بسی گمان ملامت کشيده اند
تا کار خود زابروی جــانان گشاده ايم
مکن کـــاری که بر پــا سنگت آیو ××× جهان بــا ایــن فراخی تنگت آیو
چـو فردا نامه خوانان نامه خوانند ××× تو را از نامـه خواندن شرمت آیو
و تو بي انكه فكر غربت چشمان من باشي
نمي دانم كجا تا كي براي چه
ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد
و بعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك برداشت
و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد
و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني دانه بر مي داشت
تمام بال هايش غرق در اندوه غربت شد
دخترك خنده كنان گفت كه چيست
راز اين حلقه زر
راز اين حلقه كه انگشت مرا
اين چنين تنگ گرفته است ببر
راز اين حلقه كه در چهره او
اينهمه تابش و رخشندگي است
مرد حيران شد و گفت
حلقه خوشبختي است حلقه زندگي است
همه گفتند : مبارك باشد
دخترك گفت : دريغا كه مرا
باز در معني آن شك باشد
سالها رفت و شبي
زني افسرده نظر كرد بر آن حلقه زر
ديد در نقش فروزنده او
روزهايي كه به اميد وفاي شوهر
به هدر رفته هدر
زن پريشان شد و ناليد كه واي
واي اين حلقه كه در چهره او
باز هم تابش و رخشندگي است
حلقه بردگي و بندگي است
ْْْْْْْْْْْْْْ...................... ....................
شعرت تكراري بود البته شعر من هم ابيات آخرش تكراريه (سخت نگيريد)
تا ديد ديد هر چه غم آلوده و عبوس
جغدي نشسته بر زبر بام و در فسوس
تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم×××روزی سراغ وقت من آیی که نیستم...غیر از خداوند عزو وجل نشناخت کس مرا...ای آدمیان به خدا قسم خداشناس شوید...این چند صباح عمر که میگذرد چو ابر در راه او(الله)چو ابر رهسپار شوید...خدای این بنده حقیر عاشقتم...
مونس اين زن هست آه او،
دخمه ي تنگي ست خوابگاه او.
در حقيقت ليك چار ديواري.
محبسي تيره بهر بد كاري،
ريخته از هم چون تن كهسار
پيكر ديوار
---------------------------
شعر من با س تموم شد شما چرا با ت شروع كردي؟!
اززبان آقا امام زمان(عج)...راز پنهان میکنم دشمن نداند....عاشق فاطمه(س) بودن کار مانست...چونکه آن دل این بداند قبر وی کو...باز هم دشمن کند بر کوی او رو...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)