دوست عزیز بنده هم 19 ماه خدمت کردم آش خوری به حد کافی دادم،دوست داشتم در ناجا باشم که افتادم ارتش ولی اون جا هم انقدر تلاش کردم تا ارشد قرارگاه شدم در نهایت!
وقتی برای گزینش پلیس افتخاری به حفا رفتم دو نفر از کادری ها گفتن چرا برای استخدام اقدام نمی کنی که گفتم سنم یه مقدار بالا رفته

اطمینان دارم در همین پلیس افتخاری کاراییم از خیلی از کادری ها بالاتر خواهد بود چون واقعا علاقه و همت دارم در این کار@
شما 2 ماه در پادگان بودید و بنده 19 ماه در پادگان،پس خاک پادگان هم خوردم به اندازش

راستش به کارای بازرسی و اطلاعاتی هم علاقه زیادی دارم و تواناییش هم دارم فقط اون زمان که 18 سالم بود به خاطر مخالفت پدر دنبال استخدام در ناجا نرفتم و گرنه الان باید منتظر درجه سروانیم بودم

شما که پیگیر مسائل نظامی از نوجوانی بودید پس باید خوب بدونید که فرق نیروی نظامی کشور های جهان اول با جهان سوم چیه
فک کنم شما متوجه نشدید که خدمت وظیفه بنده سال ها پیش تموم شده

اگه شما هم نصف اذیت هایی که بنده حقیر در طول خدمتم تحمل کردم رو چشیده بودید دیگه اسم کار نظامی رو هر نمی آوردید

یه نمونش رو برای مثال عرض میکنم:
آموزشی رو که کلا مرخصی استفاده نکردم و 62 روز در شهری بودم که 1000 کیلومتر از زادگاهم فاصله داشت به یگان هم که اومدم تا 20 روز هیچ گونه مرخصی نداشتم بعد 20 روز یه مرخصی 3 روزه و بعدش هم نزدیک 5 ماه،در هفت روز هفته شش روزش رو نگهبان بودم که اکثرا پاس 2 بودش اونم اواسط پاییز و کل زمستان،یه وقتایی 2 شب که بیدار میشدم برای پست تا فردا 12 شب یه ضرب بیدار بودم،از 6 صبح که می رفتم به ستاد تا 6 غروب اونجا بودم به جز تایم ناهار و نماز و وقتی هم بر می گشتم یا جارو دستم می دادن یا سر نیزه که برم سر پست نگهبانی

بعضی شبا به جای 9 که خاموشی بود ساعت 10 یا 11 می خوابیدم چون مشغول نظافت آسایشگاه بودم به دستور سربازان قدیمی چون معتقد بودن که من روزها در یگان نیستم باید شبا به جاش کار کنم

بازم هست ولی بیشتر سر دوستان رو درد نمیارم@