دوستان این هم لینک جدید تاپیک تحقیق در زمینه بختک:
اگه کسی تجربه بختک ( غول گرفتگی ) رو داشته بره و به سوالات جواب بدهکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
دوستان این هم لینک جدید تاپیک تحقیق در زمینه بختک:
اگه کسی تجربه بختک ( غول گرفتگی ) رو داشته بره و به سوالات جواب بدهکد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
من منتظر جوابم؟؟؟
معمولا کسایی که حوصله داشته باشن ، دوباره انجام میدن مراحل قبلیش رو ، ولی بعضی وقتا هم طرف از مرحله
های بالاتر شرو میکنه و نتیجه میده ، در کل به حوصله ی افراد بستگی داره
ممنون از راهنمایی گرانقدرت
خواهش میکنم ... قابلی نداشت
حالا من نمیدونم منظور دقیقت از این جمله چی بود ولی اگه برای مسخره کردن گفتی ، که فکر هم میکنم خواستی
مسخره کنی ، به جهنم ... دیگه هیچی برام مهم نیست
______________________ پست تکراری ______________________
البته به همین راحتی هم نیست که توسط یک تاپیک بتونید چنین علمی رو یاد بگیرید
بگویید ببینم چند نفر در این تاپیک موفق شدن انجام بدن
و حتی تلی پاتی رو اینقدر ساده یاد دادید که
من بعضی از کتابهاش رو نخوندم ولی نگاهی کردم خیلی پیشرفته تر هستند
و خطرات زیادی داره
------
راستی اینجا فقط در مورد همین چیزا هست یا احضار جن تسخیرات و .... هست ؟
به نظر من هم نه کتاب میتونه کمک کنه نه این تمریناتی که تو اینترنت هست ( البته به جز بعضی از تمرینایی که واقعا
به درد بخوره تو اینترنت ) .
تنها چیزی که هم معتبر باشه و هم زود جواب بده ، داشتن جزوه های قدیمی و نایابه که باید از افرادی که دارن پیدا
کرد ، یا مثلا مجموعه های گرون قیمت ، چون هر چیزی که قیمتش زیاده ، دلیلی داره !
یا داشتن یه استاد خوب ...
منظورم همینه
100 موافقم
باز هم سلام
خواب شما رو همون شب که بهتون گفتم دیدم یعنی براتون تعریف کردم
اما دیشب یا شب قبل تر هم خواب یه افراد تازه وارد رو دیدم یه عده افراد جدید
راستی گفتید از تجربه ها بگید من این هفته از 6 شب خواب قبلی تو 3 یا 4 تاش اختیارم دست خودم بووود وراحت شرایط رویام رو تغیییر میدادم البته قبلا هم اینطوری میشد اما این چند شب کاملا با فکر و منطقی
خیلی جالب بوووود
چند شب پیش هم خواب دیدم تو همون نقطه از خونمون که برون فکنی ناقص یا بختک داشتم با یه موجود عجیب برخورد داشتم که همون حالت های بختک رو داشت با این تفاوت که با من حرف میزد همیینطور که نفسم بند میومد هی از من یه چیزهایی میخواست که تکرار کنم قضیه ی خواب مفصله بماند چقدر باهام حرف زد وچطور از دستش نجات پیدا کردم اما وقتی بیدار شدم همونجایی بودم که باید باشم یعنی رو تختم
حالا این موجود چی بووود؟؟؟؟ نمیدونم
چند شب بعدش هم خواب یه دختری رو دیدم که همه جای خوابم بووود موهای بلند و صاف مشکی داشت و یه لباس یه دست سفید چشماش وحشتناک ببووود انگار یه نور ابیه عجیب توش بووود صورتش مثل مرده ها سفید بووود
تمام خوابم با من بووود نمیذاشت اونطور که مییخوام خوابم رو پیش ببرم چون گغفتم که الان چند وقتیه خواب هام رو هر جور بخوام تغییر میدم نمیذاشت هی بهش میگفتم جای تو اینجا نیست نباید اینجا باشی اما بهم توجه نداشت فقط لبخند وحشتناک میزد دیگه داشتم ازش میترسیدم تصمیم گرفتم برگردم و بیدار شم که دیدم بالای بدنم واستادم و اونم کنارم نشسته یعنی من داشتم خودم رو میدیدم که خوابیدم واونم بالای سرم یه جور انگار رو هوا میپرید اومد جلو دست رو موهام کشید گفت این موها اصلا به صورتت نمیاد صورتمو بوسید و رفت با بوسیدنش از خواب بیدار شدم هر چی دوررم رو نگاه کردم دیگه نبود اما بوسیدنش رو کاملا حس کردم حالا این موجود چی بود؟؟؟؟ نمیدونم
دیشب هم خوابم زیاد مهم نبووود وقتی واسه نماز صبح بیدار شدم یکم با خودم فکر کردم که چرا امشب هیچ خواب یادم نمیاد بعد نماز هم رفتم بخوابم البته قبلش یکم دعا کرده بووودم
همینطور که داشتم میخوابیدم گفتم ما هر شب برون فکنی میکنیم هر شب رویا میبینیم فقط کافیه سعی کنم بدنم بخوابه بعد در بیام تو همین فکرا بودم یعنی سعی داشتم خودم رو بیدار نگه دارم یکم که گذشت فکر کردم بهتره اشتباه همیشه رو تکرار نکنم شابد الان بدنم خوابیده به امتحانش می ارزه
یکدفعه حس کردم میتونم بلند شم
انگار دو تا شده بودم
تا یکم بلند شدم انگار مثل کنده شدن چسب چطور تق تق صدا میخوره اومدم بلند بشم که گفتم چرا اینطوری خودم رو به سمت افقی کشیدم بیرون اینو کاملا حس کردم خیلی خوب بووود اولین بار بووود که بیرون رفتن رو واقعا حس کردم
بعدشم بالای جسمم واستادم بالای خودم یعنی بدنم واستاده بودم و نگاش میکردم راستش تو هوا بووودم میترسیدم ازش دور شم و دیگه نتونم برگردم یا پیداش کنم انگار دلم واسه خودم که اونقدر قشنگ خوابیده بودم سوخت همه چیز همونطور بوووود همه ی فضای اتاق هیچ چیز عجیبی نبووود یکم دورم رو نگاه کردم و سریع برگشتم و بیدار شدم وقتی بیدار شدم پشیمون شدم که چرا ترسیدم و خرابش کردم
احساس میکنم وقتی برون فکنی میکنیم افکارمون با این چیزی که داریم فرق میکنه آخه من این همه منتظر این موقعیت بودم اونوقت به همین سادگی واسه یه ترس الکی و غیر معقول از دستش دادم
ببخشید یکم زیاده روی کردم چیکار کنم اینترنت مشکل دارم نمیتونم تند تند بیام!!
از بار تاپیک چقدر کم شده دوستان خسته نباشید
اگه یکی پیدا بشه یکم توضیح بده ممنون میشم خصوصا اینکه امکان داره شخصی بخواد از زبون یه مرده صحبت کنه مثلا اتفاقی
بازم ممنونم ( میدونم کسی جواب نمیده )![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)