تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 267 از 640 اولاول ... 167217257263264265266267268269270271277317367 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,661 به 2,670 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #2661
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    دختری استاده بر درگاه
    چشم او بر راه
    در میان عابران چشم انتظار مرد خود مانده ست
    چشم بر می گیرد از ره
    باز
    می دهد تا دوردستِ جاده مرغ دیده را پرواز
    از نبرد آنان که برگشتند
    گفته اند
    او بازخواهد گشت
    لیک در دل با خود این گویند
    صد افسوس
    بر فراز بام این خانه
    روح او سرگرم در پرواز خواهد گشت
    جاده از هر عابری خالی ست
    شب هم از نیمه گذشته ست و کسی در جاده پیدا نیست
    باز فردا
    دخترک استاده بر درگاه
    چشم او بر راه!

  2. این کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #2662
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
    من می شناختم او را
    نام تو راهمیشه به لب داشت
    حتی
    در حال احتضار
    آن دلشکسته عاشق بی نام و بی نشان
    آن مرد بی قرار
    روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
    هر روز پای پنجره غمگین نشسته بود
    و گفت وگو نمی کرد
    جز با درخت سرو
    در باغ کوچک همسایه
    شبها به کارگاه خیال خویش
    تصویری از بلندی اندام می کشید
    و در تصورش
    تصویر تو بلندترین سرو باغ را
    تحقیر کرده بود
    روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
    او پاک زیست
    پاکتر از چشمه ای نور
    هم چون زلال اشک
    یا چو زلال قطره باران به نوبهار
    آن کوه استقامت
    آن کوه استوار
    وقتی به یاد روی تو می بود
    می گریست
    روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
    او آرزوی دیدن رویت را
    حتی برای لحظه ای از عمر خویش داشت
    اما برای دیدن توچشم خویش را
    آن در سرشک غوطه ور آن چشم پاک را
    پنداشت
    آلوده است و لایق دیدار یار نیست
    روزی اگر سراغ من آمد به او بگو
    آن لحظه ای که دیده برای همیشه بست
    آن نام خوب بر لب لرزان او نشست
    شاید روزی اگر
    چه ؟ او؟ نه آه ... نمی آید

  4. 2 کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #2663
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    رنجوری تو را
    باور نمی کنم
    ای پیش مرگ تو همه رخشنده اختران
    تو مرگ آفتاب درخشان و پاک را
    باور مکن
    که ابر ملالی اگر تو راست
    چونان غروب سرد غم انگیز بگذرد
    دردی اگر به جان تو بنشست
    این نیز بگذرد
    تهمت به تو ؟
    تهمت زدن چگونه توانم به آفتاب ؟
    لعنت به آن کنم که دو رو بود
    نفرین به او کنم که عدو بود

  6. 2 کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #2664
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    در خانه خود نشسته ام ناگاه
    مرگ اید و گویدم ز جا برخیز
    این جامه عاریت به دور افکن
    وین باده جانگزا به کامت ریز



    خواهم که مگر ز مرگ بگریزم
    می خندد و می کشد در آغوشم
    پیمانه ز دست مرگ می گیرم
    می لرزم و با هراس می نوشم



    آن دور در آن دیار هول انگیز
    بی روح فسرده خفته در گورم
    لب بر لب من نهاده کژدمها
    بازیچه مار و طعمه مورم



    در ظلمت نیمه شب که تنها مرگ
    بنشسته به روی دخمه ها بیدار
    ومانده مار و مور و کژدم را
    می کاود و زوزه می کشد کفتار



    روزی دو به روی لاشه غوغایی است
    آنگاه سکوت می کند غوغا
    روید ز نسیم مرگ خاری چند
    پوشد رخ آن مغاک وحشت زا



    سالی نگذشته استخوان من
    در دامن گور خاک خواهد شد
    وز خاطر روزگار بی انجام
    این قصه دردناک خواهد شد



    ای رهگذران وادی هستی
    از وحشت مرگ می زنم فریاد
    بر سینه سرد گور باید خفت
    هر لحظه به مار بوسه باید داد



    ای وای چه سرنوشت جانسوزی
    اینست حدیث تلخ ما این است
    ده روزه عمر با همه تلخی
    انصاف اگر دهیم شیرین است



    از گور چگونه رو نگردانم
    من عاشق آفتاب تابانم
    من روزی اگر به مرگ رو کردم
    از کرده خویشتن پشیمانم



    من تشنه این هوای جان بخشم
    دیوانه این بهار و پاییزم
    تا مرگ نیامدست برخیزم
    در دامن زندگی بیاویزم

  8. 2 کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #2665
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    دوباره باز خواهم گشت

    نمی دانم چه هنگام٬از کدامین راه

    ولی یکبار دیگر باز خواهم گشت

    و چشمان تو را با نور خواهم شست

    به دیوار حریم عشق یکبار دگر٬من تکیه خواهم کرد

    رسوم عشق ورزی را دوباره زنده خواهم کرد

    به نام عشق و زیبایی٬دوباره خطبه خواهم خواند

  10. این کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #2666
    آخر فروم باز eshghe eskate's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    In Others Heart
    پست ها
    1,107

    پيش فرض

    آری دوباره دلم رنگ غم گرفت
    اشکی نمانده است برایم،دلم گرفت
    امشب واژه های مرا دست سرنوشت
    اینگونه از دفتر زمانه قلم گرفت
    تو بگو چگونه بی توسر کنم تنها
    وقتی ماندنم شکل عدم گرفت
    می روم تا تو بدانی این بار
    سرنوشت هم عشق مرا دست کم گرفت

  12. این کاربر از eshghe eskate بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #2667
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    برای پر پر شدن اقاقی..!
    برای بوسه های اتفاقی..!
    تو این روزا که مثل شب سیاهه،
    منتظر نور کدوم چراغی؟!

    برای لحظه های بی قراری،
    ساعتهای کشنده ی خماری،
    نشه میکردی دلم رو یه روزی ...!
    الان خزونیه کدوم بهاری ؟!

    رو صندلیه انتظار میشینم..!
    گلهای باغ حسرت رو میچینم!
    یا مثل سابق میشی بر میگردی؛
    یا نمیخوام دیگه تو رو ببینم ...!!!!

  14. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #2668
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    لعنتي ساده بودن را بلد بود ولي...

    نه براي من براي ديگري ...

  16. 4 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #2669
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    چه خبر؟ آه! نپرسيد خبر دست شماست

    خبر عالم و آدم همه در دست شماست

    يک نفر هست که گم کرده دلش را، آن را

    به خودش پس بده بی زحمت اگر دست شماست

    هی نگوييد شما دست نداريد در آن

    که همه زير سر دست زبردست شماست

    ابر و باد و مه و خورشيد و من و چرخ و فلک

    آه بانو! نفس چند نفر دست شماست؟

    واقعا باقی تقدير رقم خورده ی من

    چه قدر دست قضا و چه قدر دست شماست؟

    دوست داريد غزل های مرا لال کنيد؟

    ولی اين چشمه خدايی است! مگر دست شماست؟

  18. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #2670
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    چه درونم تنهاست

    من چه زشتم امشب

    و دلم می خواهد از همین گوشه ی دنج

    بروم آن بالا . . . .

    حس دلمرده گیم تازه شده

    و دو دستی خالی

    بی تو

    بی او

    بی خودم حتـــی !

    چه درونم تنـــهاست . . . .

  20. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •