منیم کؤنلوم معلیم دیر،دیزیم أوستو دبیستانی
او شاگیردم کی اویرندیم سکوت ایله الفبانی
خاقانی شروانی
منیم کؤنلوم معلیم دیر،دیزیم أوستو دبیستانی
او شاگیردم کی اویرندیم سکوت ایله الفبانی
خاقانی شروانی
یارب به خدایی خدایی
وانگه به جمال کبریایی
از عمر من آنچه هست برجای
بستان و به عمر لیلی افزا
الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
من و حس لطيف دست هايت
دو گلبرگ ظريف دست هايت
جسارت کرده ام گاهي سروده ام
دو بيتي با رديف دست هايت
تا ز روی شمع رخسار تجلّی تاب دوست
هر نفس در آتشی افتاده چون پروانه ایم
عمادالدین نسیمی
ما سینه زنان اهالی الستیم
ای دشمن حق ، ما دلیر و حق پرستیم
برگرد
تا سر بند یا زهرا(س) نبستیم.
من از بن بست متروك خيالي كهنه مي آيم
تو از زيباترين حسّ نگاه تازه مي آيي
تو مثل خنده ي خورشيد بر سرد تن پاييز
دل خون شقايق را سرودي گرم و زيبايي
به نبض خواب پروانه طنين خستگي جاريست
درنگي اي گل وحشي ، تو راز شعر رؤيايي
یا رب مددی ساز که یارم به سلامت
باز آید و برهاندم از بند ملامت ...
تن او به تنم خورد ، مرا برد ، مرا برد
گرم باز نیاورد ، به شکرانه بگردید
در پيش بيدردان چرا فرياد بي حاصل كنم
گر شكوه اي دارم ز دل با يار صاحبدل كنم
در پرده سوزم همچو گل در سينه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نيستم تا گريه در محفل كنم
اول كنم انديشه اي تا برگزينم پيشه اي
آخر به يك پيمانه مي انديشه را باطل كنم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)