آره بزار
چون میخوام دیگه اتفاق نیفته
دارم دیونه میشم
آره بزار
چون میخوام دیگه اتفاق نیفته
دارم دیونه میشم
سلام دوستان
یک نفر بگه موضوع جدید این تایپیک چیه ؟
سلام دیر جون خوبی نیستی دیگه
خبر جدیدی نیست موضوع اصلی بیداری تو خواب و برونفکنی هست که بحثای کوچولویی هم وارد شده مثل بختک که دارک استریت عزیز زحمتش را کشیدند مطلب گذاشتند بحث همزاد داشت توسط یاسین جان راه میوفتاد که بهم خورد و الانم مشکل سعید عزیز که در برونفکنی که داشتند دچار مشکل شدند.
شما چه خبر تجربه جدیدی نداری؟
راستی سعید جان اینم ادرس اون وبلاگی که گفتم مطالب جالب توش هست اگه کسی فکرش مشغول نمی شه بره بخونش .
البته درباره پرش که بهقول خود این اسما بهش داده گفته که فکر کنم WINTERGIRLSهم به این حالت دچار می شد.کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
.همونطور که پست قبل گفتم جن ها گاهی میومدن خونه ی ما و به قصد آزار مدتی پیشمون می موندن و ما هم قدرت بیرون کردنشون رو نداشتیم.
یکی از کابوسهای بچگی من 9 سال همخونگی با جن مردم آزار کافری بود که قد بلند و بدنی سنگین داشت و ضربه های زیادی به ما زد.
کوچکترینش ترسوندن من بود که تا اون زمان برخورد زیادی با جن های کافر نداشتم وقتی از مدرسه بر می گشتم، مامانم پشت پنجره می ایستاد و من عادت داشتم از حیاط نگاهش کنم و براش دست تکون بدم، اما خیلی مواقع دو تا مامان می دیدم. یکی پشت پنجره ی آشپزخونه ، یکی پشت پنجره ی پذیرایی که هردو منو تماشا می کردن.گاهی با تقلید صداهامون ما رو به اشتباه مینداخت یا صدای فامیل یا دوستامونو می شنیدیم که از اتاق دیگه ای با گریه و جیغ یا اینکه عادی صدامون می کنن.
البته این جریانات مال چندین سال پیشه، زمانی که امنیتمون در مقایسه با الان صفر در صد بود. مدتی ست که با کمک دوست و استاد عزیزی که اینجا M می نامم، از شر جن های کافر در امانیم و اگر کسی هم به خونه مون بیاد، مدت زیادی نمی تونه بمونه و آزار زیادی نداره. در این مدت با جن های مهربان و خردمند هم آشنا شدیم که کمکهایی زیادی بهمون کردند.خب به موضوع اصلی برگردیم.
تا قبل از 6-7 سالگی رو یادم نیست ولی حدودا از اون سن به بعد با مشکل "پرش" روبرو بودم. البته خودم اسمشو پرش گذاشتم. یه جور از دست رفتن حالت خودآگاهی. مثلا ممکنه الان که در حال تایپ این مطلبم، لحظه بعدی که پلک زدم و چشمامو باز کردم، در حالی خودمو پیدا کنم که توی کوچه با مشمای خرید تو دستم هستم! اوایل فکر می کردم جایی غیب میشم و بعد جای دیگه ای ظاهر میشم، اما اگر اینطور بود باید اطرافیانم در لحظه ی ظاهر شدنم تعجب می کردن. بعلاوه من وقتی غیب هستم چطور خرید کردم؟ بدون اینکه اصلا یادم باشه. تازه ساعتی که من مثلا جلوی کامپیوتر بودم تا زمانی که خودمو تو کوچه پیدا می کنم، حداقل یک ساعت فاصله داره درحالیکه برای من اندازه یک پلک زدن گذشته.
به کمک استاد M یک نمونه از پرش رو در کتابی به اسم "من بزرگ" پیدا کردم. نویسنده ی این کتاب دن چاون که جایی گفته خودش تجربه ی پرش داشته، این تجربه رو در شخصیتی به اسم "اندی" در کتابش نشون داده. از قلم سلیس و زیبای "دن چاون" توصیف پرش رو بخونید:"" داشتم آرام از کنار کوچه راه می رفتم و به عکسی در دستم نگاه می کردم. چند لحظه بعد خودم را سر میز شام دیدم و دیدم که دارم قاشق را می برم طرف دهانم. حسی شبیه پریدن از خواب بود، فقط سریع تر. انگار در یک چشم بهم زدن از جایی به جایی منتقل شده بودم. انگار خانواده ام متوجه نبودن من نشده بودند. همه شان ساکت و جدی مشغول خوردن بودند. انگار همه چیز کاملا عادی بود. بنظر نمی رسید کسی از ظاهر شدن ناگهانی ام یکه خورده باشد.یه ساعت دیواری نگاه کردم، یک جوریهایی حجم زیادی از زمان از دستم رفته بود، دست کم نیمساعت، سه ربع. آخرین چیزی که بوضوح یادم می آمد خیره شدنم به عکسی بود که در دست داشتم. انگار به یک نحوی از خودم، از تنم خارج شده بودم.کجا رفته بودم؟ در ذهنم هیچ خاطره ای نبود، فقط خلا بود و بس.""
چند بار سعی کردم با کمک خانواده م از اینکه چه کاری موقع پرش انجام میدم، سردربیارم. اما اونا هیچ تغییری نمی بینن، گویا در مدتی که زمان از دستم در میره عادی ام و کارای معمولی می کنم. اما وقتی به خودم میام هیچی یادم نیست. این مسئله باعث میشه فکر کنن فراموشکارم. مثلا حرفی رو همین دیروز زدم و حالا به هیچ وجه یادم نیست! چون وقتی اون حرفو زدم در حال پرش بودم. استاد M چیزی در موردش بهم نمیگه اما من فکر می کنم این پرش از دسته گلهای همون جن کافر همخونه مون بوده باشه.
----------------
پ.ن: اگر شما تا حالا پرش یا چیزی شبیهش رو تجربه کردین، حتما برام پیام بذارین و درموردش توضیح بدین.
کد:برای مشاهده محتوا ، لطفا وارد شوید یا ثبت نام کنید
تشکر
ولی من جن ندیدم و اعتقاد زیادی به جن ندارم
وای منم نگفتم جن دیدی ولی حالاتی شبیه اون داری حال داشتی یه نگاه بهش بکن
در ضمن بهتره به وجود جن باور داشته باشی چون اونا خوب باورت دارند..........
وای من باورم نمیشه
البته قبلش سلام به همگی
منظورم همین قضیه ی پرش هستش که یه مدت بهتون میگفتم همتون میگفتین از خستگی و تلقینه یادتون هست که یه مدت عجیب همه چیز رو فراموش میکردم البته بعد ها انقدر به خودم تلقی کردم که همه چیز حل شد منم مشکل پرش داشتم اما نه شدید و انقدر زیاد که الان حل شده چون فکر میکردم از خستگیه یا چون یه مدت زیاد درس خوندم
حالا پرش چیکار میکنه؟؟؟
ضرر که نداره خدا رو شکر من که خلاص شدم
راستی ببخشید اینجا میگم اما دارک استریت جان اون آزمون رو از همیشه افتضاح تر دادم جوابهاشو امروز دیدم حتی ضمیر ناخود آگاهم خالی خالیه( بدتر از ذهنمه )
شاد باشید
معنی این جمله چیه؟!
معنیش اینه که درسته خیلی از ما انسانها نمی تونیم جنها را ببینیم یا بهشون اعتقاد نداریم اما همونطور که تو قران گفته اونا وجود دارند و خیلی هم خوب ما را می بینند. بابای
سلام دوستان
شرمنده که نمیتونم سر بزنم
بشدت فعلا سرم شلوغه و نمیتونم فعلا تمرین کنم(دلم هم واسعه شما و هم واسعه تمرین تنگ شده)(تازه داشتیم به یه جاهیی میرسیدیم که ....هییییییییی)
انشالله که همیشه خوش باشین
بابای..
دوستان سلام
هچ معلوم هست کجا هستید؟ چرا کسی تجربه جدیدی انجام نمی ده؟
راستی در مورد wintergirl من شما رو توی خوابم دیدم فکر کنم چهارشنبه یا سه شنبه همین هفته بود تقریبا نزدیک ها صبح البته خواب بود ولی با توجه به اینکه من خواب هام با ادم های معمولی فرق داره و به خاطر تلاش برای برون فکنی تغییراتی توی اون بوجود اومده احتمال می دم ما با هم دیگه ملاقات کرده باشیم
اگه شما هم توی این هفته خواب من رو دیده بودید خبرم کنید
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)