دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
ز چشمم لعل رمانی چو می خندند می بارند
ز رویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
ز چشمم لعل رمانی چو می خندند می بارند
ز رویم راز پنهانی چو می بینند می خوانند
دل محزون نیهان آغلار،شبی هیجراندا یار ایستر/ یانار شوق اودلا پروانه، یانار، آغوشی نار ایستر
درختی دل کی قان ایچدی،آچار مین غونچه غم آندان/بو بیجا اینتیظارین وار،خزاندا غونچه بار ایستر
(گریه ی دل محزون در نهان است،در شب هجران در انتظار یار است،آری این چنین است که پروانه با آتش شوق به آغئش آتش می رود.این درخت دلم که با خون آبیاری میشود از آن هزار غنچه ی غم بر می آید،وای به روزی که خزان شود زیرا در آن روز شکوفه های غم سر باز می کند)
صاحبی تبریزی(پکر)
راستي وقتي پلنگ سايه ساز
پنجه زد در آسمان آبي ام
تيره شد پيشاني ماه بلند
در نگاه بركه ي مهتابي ام؟!
منم از نور نگاهـت
دل به عاشقی سپـردم
گرچه اين بازی عشقو
تو نگاه تو نبردم
من که تو شـطرنج عشقت
گاهی ؛ماتم؛ گاهی٫"کيـشم"!!
از تو و بازی عشقـت
به خدا خسته نميشم
من از کجا پند از کجا,باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را بر ریز بر جان ساقیا
امشب به هيچ وجه دلم وا نميشود
گويا كه خاطر كسي از من گرفته است
تو شبی در انتظاری ننشستهای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت
تو كه نباشي زندگي پوچ است ! پوچ است !
و تا هميشه داغدارم ، داغدارم !
تو كه نباشي مثل برگي مرده در خويش
خود را به دست باد و باران مي سپارم
موتی حالیندا منه باخدی پدر
بو دل ویرانیمی یاخدی پدر
زیر خاکه سو کیمی آخدی پدر
الفراق آه الفراق،آه الفراق
(در حال مرگ به من نگاهی کرد پدر/این دل ویرانم را سوزاند پدر/زیر خاک همچون آب روان شد پدر/ الفراق آه الفراق آه الفراق)
لیلی خانم(قرن7 قمری)
قسم به دوزخ قسم به چنگيز
قسم به حال و هواي پاييز
قسم به تهمت قسم به مريم
قسم به گندم گناه آدم
نه باغ ليمو نه باغ سيبي
نه دلربا و نه دلفريبي
نه مثل شعري که ناگهان است
نه مثل گريه که بي امان است
نه مثل شاهان هميشه مستي
نه چون خدايان هميشه هستي
تمام سعي ات شکست من بود
اگر چه مهرم وراي تن بود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)