هی بازیگر گریه نکن...
ما هممون مث همیم
صبحا که از خواب پا میشیم ...
نقاب به صورت میزنیم
هی بازیگر گریه نکن...
ما هممون مث همیم
صبحا که از خواب پا میشیم ...
نقاب به صورت میزنیم
وای از این شیدا دل من
مست و بی پروا دل من
سرمایه ی سودا دل من
رسوا دل من ، شیدا دل من
ناله تنها دل من
شام بی فردا دل من
مجنون هر سحرا دل من
رسوا دل من ، شیدا دل من
رسوای زمانه منم
دیوانه منم
من با سمند سركش و جادويي شراب
تا بيكران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره انديشه هاي گرم
تا مرز نا شناخته مرگ و زندگي
تا كوچه باغ خاطره هاي گريزپا
تا شهر يادها...
اي آفتاب حسن برون آ دمي ز ابر
كان چهره مشعشع تابانم آرزوست
تن رود همهمه آب
من پر از وسوسه خواب
واسه روياي رسيدن
من بي حوصله بي تاب
ميون باور و ترديد
ميون عشق و معما
با تو هر نفس غنيمت
با تو هر لحظه يه دنيا....
اي چرخ فلك هر آنچه كردي كردي
محتاج مكن مرا به هر نامردي
موي سيه ام سفيد كردن هيچ است
روي سيه ام سفيد كردي مردي
يك نفر مياد كه من منتظر ديدنشم ...
يك نفر مياد كه من تشنه بوئيدنشم ...
مثل يك معجزه اسمش تو كتاب ها اومده ...
تن اون شعرهاي عاشقانه گفتن بلده ...
خالي سفرمونو پر از شقايق ميكنه ...
واسه موج هاي سياه دست ها رو قايق ميكنه ...
مثل يك معجزه اسمش تو كتابها اومده ...
تن اون شعرهاي عاشقانه گفتن بلده ...
هميشه غائب من زخمامو مرحم ميزاره ...
هميشه غائب من گريه هامو دوست نداره ...
نكنه يه وقت نياد صداش به دادم نرسه ...
آينه ها سياه بشه كور بشه چشم ستاره ...
مثل يك معجزه اسمش تو كتاب ها اومده ...
تن اون شعر هاي عاشقانه گفتن بلده ...
هزارن بار منعش کردم از عشق ..
مگر برگشت از راه خطا دل
لبانش چون شكر لبخند او قند
شود جانم فداي يك شكر خند
بهاي خنده ات چون جان ما شد
بهاي بوسه ات جانا بگو چند؟
دستان من پر از حس خنده هات
لبریز از رهایی و سر ریز اشتیاق
لختی بخند
هم نفس لحظه های سرد
گیسو گشا
دخترک عشق های بعد!
گیسو گشا
برقص
دست ِ دست باد .
پر میشوم
پر احساس بودنت
وقتی که باد نام تو را جار میزند
سر ریز میشود
کلماتم به روی من
دستم برای نوشتن تو
پشت واژه هاست !
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)