تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2641 از 2734 اولاول ... 1641214125412591263126372638263926402641264226432644264526512691 ... آخرآخر
نمايش نتايج 26,401 به 26,410 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #26401
    آخر فروم باز ghazal_ak's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    1,260

    پيش فرض

    وقتی كه خاموش است مهتاب شبانه


    زیباترین احساس ناب شاعرانه


    همچون زمان رویش اندیشه ای نو


    در لحظه های من بماند یادگاری

  2. #26402
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همــــه جا هستم معمولا
    پست ها
    1,308

    پيش فرض

    یکی نبود و یکی بود و او نبود ... و من
    هنوز در تب یک نقطه از لبت بی تاب

  3. #26403
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    با مرگ او ستاره ی قلبم به سینه سوخت
    با مرگ او پرنده ی شعرم ز لب پرید
    بادی وزیذ و زوزه کشان آب را شکست
    ابری رسید و مرتع مهتاب را چرید

  4. #26404
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همــــه جا هستم معمولا
    پست ها
    1,308

    پيش فرض

    دیروز در کنار تو احساس عشق بود دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
    دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
    این واژه های غرق به خون مرا نوشت

  5. #26405
    پروفشنال hamid2006gh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    پست ها
    789

    پيش فرض

    دوست گرامی مشاعره را با "ت" باید شروع کنید

    موفق باشید



    به اولین پست خوانده نشده بروید و صفحه IE را refresh کنید
    شماره پست ها با احتساب پست شما و من می شود 26394 که به علت مقدار بالای آن پست ها ی اولیه قابل دسترسی نیستند

    با "ت" می توانید شروع کنید
    دوست عزيز مشكل حل نشد
    مشكل با رفرش و از اين حرفا حل نميشه نميدونم مشكل از كجاست فقط با همين تاپيك مشكل دارم
    هميشه 4 صفحه مونده به آخر رو ميتونم باز كنم و رو صفحات بعدي كه ميرم بازم همين صفحه بازميشه
    مثلا الان اون بالا من تاصفحه 2644 ميبينم ولي آخرين صفحه اي كه ميتونم باز كنم 2641 هست
    وهمچنين آخرين پستي كه ميتونم ببينم پست دوستمون CG art پست شماره26406 هست با اين متن:

    دیروز در کنار تو احساس عشق بود دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
    دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
    این واژه های غرق به خون مرا نوشت

    لطفا راهنمايي كنيد . باز هم عذرخواهم كه وسط مشاعره ميام ولي چون پست جالبي هست ميخوام استفاده كنم
    با تشكر و عذرخواهي از همه دوستان

  6. #26406
    آخر فروم باز sise's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    Anywhere but here
    پست ها
    5,772

    پيش فرض

    دیروز در کنار تو احساس عشق بود دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
    دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
    این واژه های غرق به خون مرا نوشت
    تو از من قول گرفتی
    .كه روز مرگت گلدان ها را آب بدهم
    :بخنده گفتم
    مگر چقدر مانده به مرگ اولین شب بو!؟
    خندیدی
    و باز تن لخت دیوار نگاه ترا ربود
    همیشه در متن تشویش ثانیه بودی
    همیشه امتداد نگاهت تقاطع ابر و اشك بود
    .و من همیشه مبتلای تو


    دوست عزيز مشكل حل نشد
    مشكل با رفرش و از اين حرفا حل نميشه نميدونم مشكل از كجاست فقط با همين تاپيك مشكل دارم
    هميشه 4 صفحه مونده به آخر رو ميتونم باز كنم و رو صفحات بعدي كه ميرم بازم همين صفحه بازميشه
    مثلا الان اون بالا من تاصفحه 2644 ميبينم ولي آخرين صفحه اي كه ميتونم باز كنم 2641 هست
    وهمچنين آخرين پستي كه ميتونم ببينم پست دوستمون CG art پست شماره26406 هست با اين متن:

    دیروز در کنار تو احساس عشق بود دستان کوچکت که پر از یاس عشق بود
    دستان کوچکت که جنون مرا نوشت
    این واژه های غرق به خون مرا نوشت

    لطفا راهنمايي كنيد . باز هم عذرخواهم كه وسط مشاعره ميام ولي چون پست جالبي هست ميخوام استفاده كنم
    با تشكر و عذرخواهي از همه دوستان
    سلام
    این مشکل خیلی وقته ایجاد شده و شما هم زیاد جدی نگیرید. همون صفحه ای که بعنوان آخرین صفحه میاد آخرینه.
    یعنی 3 تا صفحه بعدی عملا وجود ندارن. گاهی 3 تاست و گاهی 4 تا و گاهی دو تا!

  7. #26407
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همــــه جا هستم معمولا
    پست ها
    1,308

    پيش فرض

    تو از من قول گرفتی
    .كه روز مرگت گلدان ها را آب بدهم
    :بخنده گفتم
    مگر چقدر مانده به مرگ اولین شب بو!؟
    خندیدی
    و باز تن لخت دیوار نگاه ترا ربود
    همیشه در متن تشویش ثانیه بودی
    همیشه امتداد نگاهت تقاطع ابر و اشك بود
    .و من همیشه مبتلای تو
    وقتي سكوت ِ دهكده فرياد مي شود
    تاريخ ، از انحصار ِ تو آزاد مي شود

    تاريخ ، يك كتاب ِ قديمي ست كه در آن
    از زخم هاي كهنه ي من ياد مي شود

  8. #26408
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    در کنج غم نصیب من از عشق روی او
    جز درد و رنح و گریۀ بی اختیار نیست
    دردا که باخبر ز دل بیقرار من
    آن مایۀ قرار دل بیقرار نیست

  9. #26409
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همــــه جا هستم معمولا
    پست ها
    1,308

    پيش فرض

    تو باید بدانی
    عشق
    شکسته ی نستعلیق ست

    ویک غزل
    خوابش پریدو بعد خودش را که بند کرد
    پیش خودش صدای تورا هی بلند کرد
    کم کم نشست توی رلی باب میل تو
    خودرا که گریه بود بگو و بخند کرد
    خودرا گذاشت جای تو هی غصه می خورد
    دل را میان تلخی روح تو قند کرد
    در چشمهای فلسفی و گیج نیچه ایت
    ابرو کمان کشید ه وگیسو کمند کرد
    اینها فقط خیال خوشی بودو می گذشت
    یک عمر باتوو دل خود چون وچند کرد
    این چون وچندها که حسابی بزرگتر...
    خودراگرفته ازتو پراز قیدوبند کرد
    وقتی تمام استرس عشق را مکید
    حالش به هم ...به هم...به همه چیز گندزد

  10. #26410
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    دوستان خوبم درسته چند صفحه زیاد نشون میده
    ولی تو همون موقعی که میخواید پستتون رو ارسال کنید مطلبتون رو کپی کنید و
    روی اخرین شماره ( اخرین صفحه کلیک کنید
    هر صفحه ای که اومد همون صفحه اخره
    چون امکار داره اگه رفرش کنید صفحه جلوتر رفته باشه و مشخص نشه
    موفق باشید
    ..................
    خواب مانده بودم
    آفتاب دم صبح را زیارت نکردم
    تا غروب خواب دیدم
    آفتاب دم ظهر را تماشا نکرده بودم
    و در غروب نگاه کردم به خداحافظی آفتاب
    و دلم گرفت
    من از شب می ترسیدم
    شب هجوم خیال های نزدیک بود
    و من همیشه در دورها بودم
    در دوردست خودم
    و در دور دست جهان
    در دورها صدایی بود که من را دعوت می کرد به سفر
    به شوق
    به وصل
    به سکوت
    به تماشا
    هرچه دورتر بهتر
    روز آغاز خیال های دور بود
    ساعت را کوک کرده بودم که صبح با صدای زنگش از خواب بیدار شوم
    اما ساعت خوابیده بود
    نباید اعتماد می کردم به ساعت
    حیف
    ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •