تو مرا در دل دار...
تو مرا دوست , مرا دوست , مرا دوست بدار
طلب اين دل بيمار و فقير
ز تو اي دوست , همين است , مرا دوست بدار
هر چه با خود سخن پند , وليكن هيهات
دل من خيره سر و مست , مرا دوست بدار
تو مرا در دل دار...
تو مرا دوست , مرا دوست , مرا دوست بدار
طلب اين دل بيمار و فقير
ز تو اي دوست , همين است , مرا دوست بدار
هر چه با خود سخن پند , وليكن هيهات
دل من خيره سر و مست , مرا دوست بدار
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب، محرم و حرمان نصیب من باشد
تا چند اسير عقل هر روزه شويم
در دهر چه صد روزه چه صد ساله شويم
درده تو به كاسه مي از آن پيش كه ما
در كارگه كوزه گران كوزه شويم
واعظ شهر که از طول قیامت می گفت
غافل از قامت آن سرو سهی بالا بود
در اين دنياي بي حاصل چرا مغرور ميگردي ؟
سليمان گر شوي آخر خوراك مور ميگردي
ترک شراب کردم و ساقی به عشوه گفت
پیمان ز یک طرف ره و بتخانه یک طرف
ایمان و کفر زلف و رخش دل چو دید گفت
زد کعبه یک طرف ره و بتخانه یک طرف
در حیرتم که دل ز چه روی برند و دین
جانان ز یک طرف دل دیوانه یک طرف
فكرت هر دم دل ما مي شكند
دل ما مي شكند , فكر تو اما نرود
نكنم جز طلب وصل تو من كار دگر
فكر وصل تو محال است كه از سر برود
دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد
گویا به خواب شیرین فرهاد رفته باشد
دل با رخ دلبری صفائی دارد
گوهر نفسی میل بجائی دارد
شرح شب هجران و پریشانی ما
چون زلف بتان دراز نائی دارد
دي پير ميفروش كه ذكرش بخير باد ------------- گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز ياد
گفتم به باد ميدهد هم باده ، نام و ننگ --------- گفتا قبول كن سخن و هر چه باد باد
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)