وقتی قراری ما بین ِ نگاه ِ من
و بی اعتنایی نگاه ِ تو نیست،
ساعت به چه کار ِ من می اید؟
می خواهم به سرعت ِ پروانه ها پیر شوم!
وقتی قراری ما بین ِ نگاه ِ من
و بی اعتنایی نگاه ِ تو نیست،
ساعت به چه کار ِ من می اید؟
می خواهم به سرعت ِ پروانه ها پیر شوم!
من گؤرموشم بو غربتین دادینی(چشیده ام طعم غربت را)
یانیب- یانیب چوخ چئکمیشم اودونی(سوخته ام در آتشش بارها)
غملنیرسن هر گؤرنده شادینی(غمگین خواهی شد وقتی که خاطره ی شادش در ذهنت مجسم می شود)
بیر گون اولور وطن دئییب آغلارسان(روزی خواهد شد که وطن خواهی گفت و گریه خواهی کرد)
ن
خسته ویدادی
نگین خام عشق است گوهر دل و نیست
به غیر حرف وفا نقش آن نگین ما را
بلاگزینی ما اختیاری ما نیست
خدا نداده دل عافیت گزین ما را
ای همدمیم گئل کی گئدر جان دورماز( همدمم بیا که جان منتظر نخواهد ماند)
سنسیز توتماز سؤیله مه یه دیللر هی(بی تو زبانم قدرت حرف زدن ندارد)
کسیلیبدیر،یوخدور صبرو قراریم(رشته ی صبرم بریده شده)
بیر ساعتیم اولوب أوزون ایللر هی(یک ساعتم شد سالهای طولانی)
خسته ویدادی
یه روز یه باغبونی
یه مرد آسمونی
نهالی کاشت میون
باغچۀ مهربونی
می گفت سفر که رفتم
یه روز و روزگاری
این بوتۀ یاس من
می مونه یادگاری
یاخشی گونده یارو یولداش چوخ اولور
یامان گونده هئچ بولنمز،یوخ اولور
یاد ائللرین طعنی سؤزو اوخ اولور
بیر گون اولور وطن دئیب آغلار سان
(روزهای خوشم همه دوستند/روزهای بد دوستان کجا می روند!/طعنه ی بیگانگان همچون تیری است/روزی وطن خواهی گفت و گریه خواهی کرد)
ن
خسته ویدادی
روا مدار خدایا که در حریم وصال
رقیب، محرم و حرمان نصیب من باشد
واعظ شهر که از طول قیامت می گفت
غافل از قامت آن سرو سهی بالا بود
در اين دنياي بي حاصل چرا مغرور ميگردي ؟
سليمان گر شوي آخر خوراك مور ميگردي
يك ربع ديگر، پشت پرچين، لحظه ي ديدار
كفش سفيد راحتي، پيراهن گلدار
شايد بيايد از همين ور، باهمان لبخند
شايد كه من دستي بلرزانم بر اين گيتار
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)