مرا ماردم نام مرگ تو کرد
زمانه مرا پتک ترگ تو کرد
مرا ماردم نام مرگ تو کرد
زمانه مرا پتک ترگ تو کرد
دلخسته ام از این تفکر های بی درد
ای زخم خوب خانگی برگرد برگرد!
یادش به خیر آن روزهای دل تپیدن
وقتی کبوتر در نگاهم لانه می کرد
درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد
درخت تو گر بار دانش بگیرد
به زیر آوری چرخ نیلوفری را
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گویی کزین جهان به جهان دگر شدم
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند
که به یک شعله ، به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس تو را می شنود
و صدای پر مرغان سحر خیز می آید در باد
دید کزان دل آغوشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ
آه دست پسرم یافت خراش
وای پای پسرم خورد به سنگ
گره را ز راز جهان باز کن
که آسوده کند باده دشوارها
امروز عاشقانه سلامت کنند مرد!
ان روز بین که زهر به کامت کنند مرد!
دیباچه را به نام تو آغاز کرده اند
تا در شروع متن تمامت کنند مرد!
دریغا روز من شد چون شب تار
گلستان گلم شد پر خس و خار
دلم گردیده مالا مال اندوه
زنیرنگ و فریب یار مکار
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)