یک شب از خواب پریدم
خواب بد می دیدم
توی خواب گل یخ میچیدم
وقتی بیدار شدم
دیگه رفته بودی
روی میز نامه تو میدیدم
گفتی خسته شدی
و پر بسته شدی
گفته بودی که تمومه
رفتی و سالها گذشت
آب از این سر گذشت
نامه تو میبینی همونه ...
یک شب از خواب پریدم
خواب بد می دیدم
توی خواب گل یخ میچیدم
وقتی بیدار شدم
دیگه رفته بودی
روی میز نامه تو میدیدم
گفتی خسته شدی
و پر بسته شدی
گفته بودی که تمومه
رفتی و سالها گذشت
آب از این سر گذشت
نامه تو میبینی همونه ...
هميشه كنار تماشاي من مي نشستي
و مي خواندي اي شاعر سبز روشن ضميرم!
ببين پنجره رو به هيچ است و پايم تكيده ست
در اين جاده ي بي علائم تو شو دستگيرم
من تا آخر با تو بودم
تو از اولم نبودي
داشتم اشتباه ميکردم
که تموم زندگيمو
من به دستهاي تو دادم
حالا اينجا
تک و تنها
برگ بي خشک درختي غرق بادم
من به درماندگي صخره و سنگ
من به آوارگي ابر و نسيم
من به سرگشتگي آهوي دشت
من به تنهايي خود مي مانم
. . . . . . .
مخمل لب برق دندان ناز لبخند تو كو
دلبري ها را چه كردي آن دلارايي چه شد
گيسوان بر شانه ها افشاندن و ناز نگاه
گردش مستانه ي چشمان مينايي چه شد
دنیای فریب است به اقلیم دد و دیو
من در عجبم بی تو چسان جان به در آرم
مرغم که جدا از پر پروازم و زارم
لختی تو بمان تا که به جان بال و پر آرم
ویرایش شد:
من به آنان گفتم؛
آفتابی لب درگاه شماست
که اگر در بگشایید به رفتار شما می تابد
و به آنان گفتم؛
سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز، زیوری نیست به اندام کلنگ
در کف دست زمین گوهر ناپیدایی است
که رسولان همه از تابش آن خیره شدند
پی گوهر باشید
(سهراب سپهری)
Last edited by tohidkh; 25-09-2008 at 01:15.
دوست،اي دوست! مرا شب- همه شب-دست بگير
بس كه فانوس غزل هاي درخشان دارم
نيست در كوچه ى آيينه، غباري در كار
روز و شب، در گذر عاطفه باران دارم
می مخور با همه کس تا نخورم خون جگر
سر مکش؛ تا نکشد سر به فلک فریادم
مثل چوپان غريب وطن مادريم
پشت وزن غزلم ني زدنت را ديدم
بي تو اينجا همه ي آينه ها تب دارند
من خودم مُهر سكوت دهنت را ديدم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)