تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 26 از 47 اولاول ... 1622232425262728293036 ... آخرآخر
نمايش نتايج 251 به 260 از 465

نام تاپيک: سروده هاي محمد جاويد

  1. #251
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    نمی دانم چه چیزم چون الاغ است
    که هرکس می کند باری به بارم
    زبس ماندم به زیر بار محنت
    به شکّم من که انسان یا حمارم
    Last edited by محمد جاوید; 06-04-2007 at 00:35.

  2. #252
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    سفر ارزان قيمت

    شركت سايپا خدا خيرت دهد
    صاحب ماشين نمودي بنده را
    بعد سي سالي كه بودم بي اُتول
    برلبان من نشاندي خنده را
    عيد چون آيد ندارم غصه اي
    جورشد امسال اسباب سفر
    ماشين قسطي و چادرمي كند
    هركسي را از ديار خود به در
    گوشه ي پاركي به هر شهر و ديار
    مي شود برپا بساط چادرم
    تا كه چادر هست و ماشين پرايد
    غصه ي جا و هتل كي مي خورم؟
    گرچه هستم با نشاط و شادمان
    چون كه ارزان است اين گشت و گذار
    ليك چون تاريخ قسط آيد به ياد
    مي شود دركام من چون زهرمار
    بار و بنديلم كنم جمع آوري
    تخته گاز آيم سوي شهر و ديار
    سرعتم غير مجاز اما پليس
    باجريمه آرد از جدم دمار
    صرفه جوييهاي اين گردشگري
    مي كند جبران پليس هوشمند
    با صدور قبض هايش عاقبت
    توسن « جاويد» را سازد به بند

  3. #253
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    شولای عشق

    شولای عشقت بر تنم ،آهنگ یا حق می زنم// در پای تو سر می دهم ،بانگ انالحق می زنم
    بردار ِعشقت رفته ام ،بردارمی بینم تورا// « منصورم» و یا هو زنان، ستار می بینم تورا
    گر بخت من یاری کند ، جامی لبالب می زنم// تا مست گردم بیش از این، صد بوسه بر لب می زنم
    این بوسه هستی می دهد ، باده پرستی می دهد// یک بار گر بوسم لبت، صد بار مستی می دهد
    اینک من« اسماعیل ِ دل» ،آورده ام با اشتیاق// بستان زمن قربانی ام ، ترسی ندارم از فراق
    ای تیغ بُران شو دلم ،آهنگ رفتن کرده است// «هاجر» چه می داند که دل ،ترک سر و تن کرده است
    آتش شود چون گل سِتان ، گر عشق تو باشد به سر// کی سوزد« ابراهیم» اگر،آتش وَرا گیرد به بر
    گیرند صدها مار اگر، این راه را بر دل چه باک// چون با عصای عشق تو گردند آنها چاک چاک
    «جاوید» با سوز و گداز،آرد به تو دست ِ نیاز// صد بار اگر رانی زخود، آید به درگاه تو باز

  4. #254
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    دانشگاه مُفتی

    چوبیکاری مرا از پا در آورد// زفرط گشنگی رنگم بشد زرد
    زبس درمانده و بیچاره بودم// متاعی را زدُکانی ربودم
    مرا از بخت بد در بند کردند// به کار من بسی ترفند کردند
    وبامشت و لگد تعزیرگشتم// به چندین پُرس باتوم سیرگشتم
    شدم هم بند دزدانی تبهکار// ومردانی شرور و هم بزهکار
    همه استاد در جرم و جنایت// ودوره دیده درقتل و شقاوت
    بشد آغاز آموزش از آن شب // زسوی آن اسا تید مجرّب
    فنون سرقت وآدم ربایی// ره و رسم فریب وناقلایی
    شگرد دزدی ازماشین و منزل // به طوریکه نماند پای درگِل
    من بیچارۀ زندان ندیده// بدل گشتم به دزدی دوره دیده
    «کمال هم نشین در من اثر کرد»// نشد دیگر کسی من را هماورد
    وخوشحالم از اینکه بی زرو زور// بدون دادن یک بار کنکور
    شدم وارد به دانشگاه مُفتی // بدون ذرّه ای گردن کلفتی
    وبعد از دورۀ تحصیل دانم// که جفت و جور باشد آب و نانم
    ودرپایان سپاس بی کرانم // زاستادان خوب و خوش بیانم
    توای «جاوید» در شعرت بگنجان // درودم را به مسئولین زندان

  5. #255
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    روباه پیر

    روباه پير را كت و شلوار داده ايم
    يك روسري نازك گلدارداده ايم
    عكسي به يادگار تجاوز گرفته ايم
    اورا به كاخ دولت خود بار داده ايم
    در لحظه ي وداع در آغوش گرم خود
    اورا گرفته وعده ي ديدار داده ايم
    صياد هم نشان شجاعت گرفت ،چون
    الحق كه ارج وقرب به اين كار داده ايم
    اما نمك چو خورد نمك دان شكست و گفت
    ماها به او اذيت بسیار داده ايم
    اين دم بريده را نبُوَد اين عمل بعيد
    ما خود به او اجازه ي انكار داده ايم
    انكار رافت و كت و شلوار كرده است
    گويا لباس نه ،همه چلوار داده ايم
    اين كار؛دم بريده را به تجاوز حريص كرد
    با اين چراغ سبز كه يك بار داده ايم
    شد خاطرات سورچرانيش پول ساز
    مزد تجاوزات چه سرشار داده ايم
    « جاويد» بي خيال وزن و قافيه جَو گيرشد وگفت
    روباه نوع پيرترش حیله گر تر است!!

  6. #256
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    زنی دارم که ناترس و دلیر است
    شجاعت هاش خیلی چشمگیر است
    نمی ترسد زسوسک و موش هرگز
    توگویی که زجان خویش سیر است

    **********
    عیالوارم عیالوارم عیالوار
    به تار و پود این دنیا گرفتار
    حقوق آخر برجم سه مثقال
    بدهکاری و وامم چند خروار

  7. #257
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    يك سد بهتر از 300

    گرتو با سيصد هــجوم آورده اي...... يــك ســـد از مــا مــي كند اين كار را
    تا خودي ها خبره در كار خــودند...... پــس نــيـــازي نــيــست استـكبار را

    اي ( Cia) برپوز تو مشتي زديم......آب را بــســتـيــم بـــر فرهــنـگ خود
    هــــركـسي دارد درون كشورش.....اخــتــيــار قــبــر وكــوه وتـنـگ 1خود

    يك زمان گفتيمش آسوده بخواب......تــــا نــبــيـــند روزگــار و حــــال مــــا
    ايــن زمان بيدارش اما مي كنيم......چــون دگــــر نيـــكـــو بُـــود احوال ما

    گــر بـخوابي كورش، آبت مي برد.....خـواب تا كي جان من ديگر بس است
    گــر دو پا داري دوپا هم قرض كن.... شو فراري چون هوا خيلي پس است

    اي سيا شنو ز« جاويد»اين سخن..... سـيصـدت ايــن جـــا نـــدارد اعتـــبار
    ازبراي ماهمين يك سد بس است.....بــاقــي اش احــمــق دگر ما را چكار؟



    1= منظور تنگ بلاغي است

  8. #258
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    معمای زن

    هر خصلت زن خدا زيك چيز گرفت
    آن گاه گِل ِخلقت او را بِسرشت
    نازك دلي و لطافت ازبرگ گُلي
    سُكر آوري لبانش ازجام مُلي
    چشمان ِخُماراو زآهوي خُتَن
    شادابي اش ازخرّمي دشت و دَمَن
    افسونگري اش زگردش چرخ وفلك
    از روبَه ِ مكّار فقط دوز و كلك
    طنّازي و دلبري زطاووس چَمَن
    بوي گل ياس و رازقي عطربدن
    پرحرفي اوزجيك جيك گنجشك
    صافي دل از خلوص ياقوت سِرِشك
    گرمي تنش زخور،صفا از باران
    مهرازصفت فرشته،مكر از شيطان
    تقليد زطوطي و حريصيش زمور
    نيش سخنش زمار و رخسار زحور
    پيچيده ترين وجود ،موجودِ زن است
    هم باعث شادي و صفا هم مِحَن است
    اوضمن بدي، نيك ترين عبد خداست
    او مادر وسرسلسلۀ مهر ووفاست
    گاهي دلش ازمرغ سحر نازك تر
    يك وقت دگر سخت ترازسنگ وتبر
    او گاه رفیق ره چو لیلا باشد
    گه غرق هوس مثل زلیخا باشد
    مجموع خِصال نيك و بد در او جمع
    از سردي آب و گرمي شعلۀ شمع
    او جلوه گر قدرت« جاويد» خداست
    هم مظهرعشق و كينه ومهروجفاست


    جهانی را به هم آمیخت ایزد
    همه در قالب زن ریخت ایزد .........(رهی معیری)

  9. #259
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    با زن نشسته

    پس از سی سال و اندی کار و زحمت // گرفتم حکم آزادی زدولت
    به خانه آمد م با سرفرازی // ولی نیشخند بر لبهای نازی
    کادویی داد نازی دست بنده // ولی با حالتی زشت و زننده
    درون جعبه یک پیش بند زیبا // ویک اسکاچ و یک مقدار ریکا
    پس از آن پای حجله گربه را کشت// وبا یک جمله زد بر پوز من مشت
    زفردا کار تو از ساعت هفت// شود آغاز ،توی کلّـه ات رفت؟
    خرید و رُفت و روب و ظرف شویی // امور آشپزی با صرفه جویی
    زروز بعد شد برنامۀ من // تو گویی نیست او در خانۀ من
    تلیفش هی مرتب زنگ می زد // در آن حالی که مویش رنگ می زد
    گهی مشغول صحبت با فریبا// زمانی غیبت از همروس شهلا
    زبیکاری به وزنش شد اضافه// برای جابجایی شد کلافه
    تأ تر و سینما و پارک بازی// بشد برنامۀ هر روز نازی
    من ِبازن نشسته صبح تا شام// امور خانه می دادم سرانجام
    فشار کار آخر خسته ام کرد // لغز گویی همسر خسته ام کرد
    خبرکردم مدیر قسمتم را // همان شخصی که حکمم کرد امضاء
    به او آویختم با بی قراری// بگفتم این سخن با آه و زاری :
    کنید حکم مرا امروز باطل// نمی خواهم زن و فرزند ومنزل
    چرا که این به ظاهر ناز نازی// گرفته روح وجسمم را به بازی
    اگر سی سال دیگر در اداره// شوم فرمانبر دولت دوباره
    از آن بهتر که با پیش بندو سر بند // شوم مستوجب هرگونه ریشخند
    شده« جاوید» از منزل فراری// فدای لحظه ای کار اداری

  10. #260
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    استاد


    چراغ دانش و قاموس معرفت استاد
    درون مكتب خود درس عشق يادم داد
    لباس بينش و تقوي كند به قامت من
    بناي فكروسگالش از او شود ايجاد
    براي تربيتم بي دريغ مايه گذاشت
    نبود در پي پندار ِِهرچه بادا باد
    نهال علم زخون دلش شده سيراب
    كشيده بر سر ابليس جهل صد فرياد
    به بوستان خرد سرو ناز مي باشد
    وباغ معرفت از همّتش شود آباد
    وبر لبش گل لبخند چون شكفته شود
    زشاديش دل دانش پژوه گردد شاد
    به بحرعلم بُود او یگانه كشتي بان
    براي صيد دُري در يم ادب صيّاد
    هماره در پي ليلاي دانش او مجنون
    براي دلبر شيرين علم چون فرهاد
    فروغ دانش استاد تا ابد « جاويد»
    ز كاميابي شاگرد مي شود دلشاد


    روز معلم مبارک باد

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •