فرار از تلخی حتی اگر حقیقت باشد و شوق رفتن به سوی شیرینی حتی اگر دروغ باشد.
فیلمش دقیقا یادم نیست ولی یه همچین دیالوگی داشت :
من دوست ندارم دروغ بگم ولی واقعیت اینه که همه دوست دارن دروغ بشنون ...
+
پولی که پرداخت میکنند ، هزینه ی شنیدن دروغ به باورپذیرترین حالت ممکنه ...
به نظرم همیشه نباید به دروغ های شیرین به چشم منفی نگاه کنیم.
در جاهایی دروغ شیرین = امید به زندگی.
خیلی جاها انتظارات ما از آدمی که کلی بدبختی تو این دنیا میکشه زیاده، مثلا اون پسر بچه ای که سرطان گرفته و سرش رو تراشیده.
حقیقت تلخ اینست که وضعش خرابه و ممکنه بمیره.
اما دروغ شیرین اینست که پدر و مادرش هم سرشون رو میتراشن و کنارش میشینن و میگن چیزی نیست، ببین ما هم مو نداریم، موهامون در اومد خوب میشیم.
اگر دروغ شیرین، جنسش و هدفش خوب باشه من میرم تو اون مغازه حرید میکنم تا مغازه ای که حقایقی تلخ بدون ذره ای امید میفروشه.
Last edited by B.Russell; 02-04-2014 at 21:59.
یاد این دیالوگ افتادم : من همیشه راست می گم حتی وقتی دروغ می گم! ال پاچینو
نظر خودم : انسان درمانده به هر ریسمانی چنگ میزنه... تا سختی بالا رفتن از صخره رو به جون نخره... امید، لبحند، معجزه و ... در لحظه به هر قیمتی...
*نقطه اوج صف زنی هست که کودکی رو همراه می بره و باقی بزرگسالان همین کودکان سالهای گذشته هستند...
من یک منفی بینهایت تا مثبت بی نهایت خیلی عجیبی تو این عکس میبینم !!
اولین چیزی که به ذهن دوستان میرسه چیه؟
من دو حالت از این عکس میبینم:
1 ) این چکمه هایی که اون روش خوابیده مربوط به پدر اوست و تنها حس اون از محبت پدری خوابیدن روی چکمه های زبر پدرش است. که این قانون بی رحم جنگ رو نشون میده. ( حالت منفی )
2 ) محبتی در این کودک نهفته است که حتی با چکمه و پلاک جنگی پدرش چنان انسی گرفته که گویا خود پدرش است.
( حالت مثبت )
بخواد یا نخواد ، زندگیش از همون اول گره خورد به چکمه و نظامی گری ... این درحالیه که هنوز هیچ انتخابی نکرده ....
ارتباط دادن وقایع قابل کنترل به قضاو قدر و سرنوشت از پیش تعیین شده
مقاومت در برابر تغییر
اعتقاد به خرافات
قدرت و چیرگی زیاد تفکر انفعالی
این دریا و طوفان و اون کشیش ها و مرد بینوا منو یاد مرحوم مغفور توماس جفرسون انداخت که فرمود :
یك ماهی به انسانی بدهید و او را یك روز سیر كنید.
به او یك مذهــب بدهید، تا دم مرگ گرسنگی خواهد كشید و برای یك ماهی دعا خواهد كرد.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)