جمع دیالوگای بابا پنجعلی از قسمت 1 تا 15 سریال نیم صفحه هم نمیشد!
تاز اونا هم چند تا دیالوگ خاص بود که همش تکرار میشد مثل "زنـــــــــشـــــــــه" ؟
ولی به جاش تو قسمت آخر خیلی دیالوگ داشت همش داشت شعر میخوند![]()
جمع دیالوگای بابا پنجعلی از قسمت 1 تا 15 سریال نیم صفحه هم نمیشد!
تاز اونا هم چند تا دیالوگ خاص بود که همش تکرار میشد مثل "زنـــــــــشـــــــــه" ؟
ولی به جاش تو قسمت آخر خیلی دیالوگ داشت همش داشت شعر میخوند![]()
پایتخت 3 هم در راه است
1.این سبک فیلمبرداری با سبک فیلمبرداری با دوربین موبایل یا کلا سبک دوربین روی دست که تو سینمای ایران مد شده ( و منتقدانی مثل فراستی هم همیشه بهش حمله میکنند ) فرق میکنه , این سبک بصری و منحصر بفرد سیروس مقدم هست که به نوعی تبدیل به امصاش در کارهای تلویزیونی شده و چه خوشمون بیاد و نیاد سلیقه ی کارگردانه .
2. در مورد بازیها هم اتفاقا کاراکترها نسبت به سری قبل خیلی پخته تر شده بودند طوری که اگه رفتارها و حرکات ارسطو و حتی پنجعلی رو با سری اول مقایسه کنید میبینید که خیلی حساب شده تر و منطقی تر بودند , در سری اول کاراکتر بابا پنجعلی تنها به چند تکیه کلام تکراری خلاصه میشد و سهمی در داستان نداشت اما این سری با تکیه کلام هایی مثل " الکی میگه " باعث ضایع کردن کاراکترها و ایجاد طنز بر بستر متن میشد و حتی در موقعیتهای داستانی هم نقش داشت و حضورش تنها به بیان تکیه کلام ها خلاصه نمیشد (مثل سکانس گیر افتادنش در ون و تلاش خانواده برای نجات دادن او و یا ماجرای تخلف رانندگی ارسطو و لو رفتن ماجرای کلاه که اصل ماجرا از سکسکه ی بابا پنجعی شروع میشه ) ,در عین حال کاراکتر ارسطو رو داریم که در مقایسه با سری اول که فقط دنبال ازدواج بود و تکیه کلام هاش فقط به " حساس نشو " محدود میشد , اما اینبار این کاراکتر بخاطر شکستی که در رابطه با گلرخ خورده و تصادفی که داشته , کمی عصبیه و حتی کابوس هم میبینه , و البته کاراکتریه که بخاطر سادگی و حتی کمی بچه گانه بودن رفتارهاش باعث دردسرو ایجاد داستانک ها و موقعیت های کمیک میشه و حضورش در ایجاد موقعیتهای کمیک کاملا کلیدی و موثره.
3. در مورد داستان هم باید گفت که امکان پرداخت به مهاجرت و اینجور مسائل هم به خاطر تکراری شدن وجود نداشته و در عوض کارگردان و نویسنده با هوشمندی داستان رسوندن گنبد و گلدسته رو بهانه ای قرار دادن که ما با این ادمها همسفر بشیم و از موقعیتهایی که توش قرار میگیرن داستانک هایی درست کرده اند که بر بستر اصلی داستان (رسوندن گنبد و گلدسته ) روایت میشه , و اتفاقا بر خلاف نظر شما کمدی موقعیت در این سریال بسیار زیاده و نویسنده ها تقریبا تو هر لوکیشنی که اینها توش قرار دارن یه داستان با موقعیتهای کمیک خلق کرده مثلا : قبل از مسافرت : ماجرای دعوت کردن ان زن از نقی برای تشویق پسرش به درس خواندن , ماجرای کابوس های ارسطو ,,, در خانه و قبل از سفر : داستان بهبود و برادر معتادش و ..., در رستوران : گیر افتادن در رستوران سر راهی , در تهران : داستان اهدای کلیه که باعث ایجاد موقعیتهای کمیک در خانه و بیمارستان میشه , باز هم در تهران : عروسی در خانه سالمندان , در طول سفر : ماجرای کلاه و سگ و اون مرد ته چاه , در کشتی : ماجرای موبایل , و حتی در قشم : ماجرای خواستگاری ارسطو و گیر افتادن ماشین در اب , که سکانس درخشانی که میشه تو این اخری بهش اشاره کرد : بیننده خانواده رو میبینه که سوار ماشین شدن و دیلوگهایی رد وبدل میشه که انگار موضوع خرابی ماشین حل شده و تماشاگر به این نیتجه میرسه که ماشین درست شده اما بلافاصله دوربین ماشین رو از نمای بیرون نشون میده که داره با جرثقیل حمل میشه. ..اینجور ایجاد طنز بر پایه موقعیت در این سریال بسیار زیادتر از اینهاییه که من فقط من باب مثال عنوان کردم.
4. چرا ما همش انتظار یه پیام اخلاقی و اجتماعی از یه سریال و یا یه فیلم داریم ؟ مگه دهها سریال و فیلم تولید هالیوود( یا هر صنعت فیلمسازی دیگه ) همیشه دنبال پند واندرز و پیام اخلاقی هستند ؟ مثلا سری فیلمهای hangover که اتفاقا بسیار پرطرفدار و پرفروش هستند پیام اجتماعی دارند ؟ یا مثلا دهها فیلم و سریال کمدی دیگه ؟ ( مثل " تد " و یا اشنایی با مادر و friends و...) ..البته ممکنه این فیلمها در بطن خودشون هم پیام اجتماعی هم داشته باشند اما مطمئنا برای رساندن پیام به مخاطب ساخته نشده اند و پیام رسانی بعد از سرگرمی سازی در مرحله بعدی قرار میگیره , اصولا ذات سینما و تلویزیون بر پایه سرگرمی سازیه و پیام رسانی در مرحله بعد قرار میگره که این سریال در این هدف موفق بوده طوری که بسیاری از مردم که بدنبال سریال های ترکی و کلمبیایی بودند رو پای تلویزیون داخلی نشوند....
5. اما با اینکه معتقدم هدف اصلی این سریال در وهله اول سرگرمی سازی بوده اما معتقدم که این سریال حتی در دل داستانک های خودش موفق میشه پیامهایی اجتماعی و اخلاقی هم به بیننده بده : مذمت دروغگویی وپنهانکاری که در داستان بهبود و برادرش و همینطور در داستان گم شدن موبایل تو کشتی نمود پیدا میکنه , مذمت کارشکنی در کار مردم : که در داستان رساندن نامه به رییس جمهور خودش رو نشون میده : وقتی ارسطو ماشین رو به عمد خراب میکنه تا کار خودش درست بشه اما در نهایت ان بلا سر پنجعی میاد ونامه ها هم به قعر دره سقوط میکنند..ازار و اذیت حیوانات : که مجازاتش افتادن ته چاهه و وقتی شکارچی توبه میکنه , در نهایت هم یک حیوان ( سگ ) شکارچی رو که دنبال شکار حیوانات هست نجات میده,نشان دادن نقش تقدیر در سرنوشت انسانها: باز هم همان داستان شکارچی , احترام به والدین و بزرگترها : که در رفتار کل خانواده با بابا پنجعلی و رفتارهای کاراکتر ها در خانه سالمندان نشون داده میشه و عروسی ان دو سالمند که نشون میده انها هم انسان هستند و در هر سن وسالی حق زندگی انسانی دارند و در عین حال انتقادی بسیار بجا از فرزندانی که والدین خودشون رو به خانه ی سالمندان میسپارن.... مذهب : نشان دادن ادمهای مذهبی وتاثیر اعتقادات (بنظرم اینجا گنبد و گلدسته به شکلی نمادین نقش نوعی محافظ معنوی " که همون خدا باشه " رو برای این خانواده ایفا میکنه ) بر روی زندگی شون .بر خلاف بسیاری از فیلمها و سریال هایی که از صدا وسیما نشون داده میشه مذهبی بودن ادمهای قصه کاملا با نگاه رسمی و اغلب دافعه برانگیز حاکم بر صدا وسیما فرق میکنه و بیننده رو پس نمیزنه , و نشون میده که این ادمها ( برعکس ان چیزی که تا بحال دیدگاه رسمی صدا و سیما سعی در جا انداختنش داشته ) هم مذهبی هستند و هم ادمهایی از جنس همین مردم عادی کوچه وبازار....و نکته ی تحسین برانگیز پایتخت اینه که همه ی این موقعیت ها و پیام های انسانی و اخلاقی و مذهبی رو با ظرافت و بدون افتادن در ورطه ی شعارزدگی , در بطن این داستانک ها بیان میکنه.
البته این سریال هم مثل بسیاری کارهای دیگه نقاط ضعف هم داشت مثلا بعضی جاها کاملا واضح بود که به علت خستگی مفرط گروه سعی شده بود که کار هرچه سریعتر بسته بشه و اجرای برخی صحنه ها خام و دم دستی از کار در اومده بود , اما در کل بنظرم نقاط قوت پایتخت اینقدر زیاد بود که به نقاط ضعفش کاملا میچربید ...و البته بحث و مثال در مورد موقعیتهای کمیک و دستاوردهای این سریال بسیار زیادتر از مثالهاییه که من بیان کردم و بقیه ش رو میذارم به عهده ی خودتون....
Last edited by velvet revoulver; 05-04-2013 at 13:48.
من دوتا نکته مثبت فیلمنامه رو دوس داشتم....
1. کلیه ندادن ارسطو به خاطر جو گیر شدنش و اینکه نباید حتی کار های خوب رو هم بدون منطق و فکر انجام داد.... در صورتی که به خاطر جو شعاری که تو سیما وجود داره همه منتظر کلیه دادن ارسطو بودن به عنوان تبلیغ یه عمل خیر
2.ازدواج نکردن شعله و ارسطو در اخر فیلم ...چون عملا کل فیلم از اولش داشت به ما نشون میداد که این دو سنخیتی با هم ندارن و اتفاقا باز هم در ذات یه کار خوب بود چون نشون میداد که بابا بعضی وقت ها ادم ها بهم نمیخورن
این دو قسمت پایانی واقعا فیلمبرداری بهتری داشت چرا؟ چون خارج از لوکیشن های شلوغی مثه شهر و کوچه ها و خونه ها بود..و دیگه شاهد خیلی از اون ضایعات بصری که کارگردان بهش توجه نمیکرد نبودیم.
البته تو خود لنج باز هم به خاطر استفاده نامناسب از فضا باز هم کار مشکل داشت همونجوری که توی صحرا بالای سر چاه مشکل داشت.
بعد استفاده از دوربین توی سطح آب همینجوری الکی واسه قشنگی که نیست که... اینکار که هزینه کمی هم نداره باید حساب شده و با هدف صورت بگیره و برای اتنقال یه حس خاص استفاده میشه... زمانی از این زوایه استفاده میشه که کارگردان میخواد مثلا دید موجود زنده ای که در اب هست رو بده یا یه تارگتی که تو اب هست و حالا شخصیت ها دارن به اون نگاه میکنن از اون منظر رو نشون بده وخلاصه یه فهم از یه اتفاق رو بهمون بده که دقیقا هر دوتا نمونه درست و غلطش تو این سریال بود
نمونه غلط : زمانی که شخصیت ها میان به سمت ماشین و میبینن ماشین زیر ابه زاویه دوربین خیلی عجیب بود چون نه از منظر تارگت که ماشینه بود نه ربطی داشت به حرکت شخصیت ها دوربین سمت چپشون بود و شخصیت ها داشتن اونور رو نگاه میکردن که ماشین بود خب این کار واقعا بی فایده بود ..الان دوربین رو بردن نیمه در اب چه فایده ای در این صحنه داشت؟؟؟
نمونه درست : همون قسمت که یه پیرمرد با قایق اومد و دوتا شخصیت زن به دنبالش بودن . اینجا واقعا درست بود
حالا من خودم به شخصه انتظار داشتم این کار در یه صحنه انجام بشه ...اونم صحنه ای بود که رفتن وسایلشون رو از توی ماشین بردارن ، فکر کنم بازیگر ها سختشون بود که اون صحنه یکم به زیر اب ببرن سرشون رو چون به هر حال دنبال چیزاشون میگشتنو این صحنه غیر طبیعی شده بود.
راستش من دقیقا تو چند صفحه قبل یه پست گذاشتم در همین مورد حتما بخونش! مشکل اینه که ما نوع صحیح این سبک رو توی سریال تا ثریا دیدم برای همین میگیم اقا فیلمبردای اینکار خوب نبوده چون یه نمونه کار از همین گروه و همین کارگردان به صورت درست و منطقیش دیدیم!واسههمینه که گلایه داریماینکار به صورت دم دستی و بدون حساسیت و وسواس ساخته شده![]()
چه بحثای طولانی میکنید، سریال به نظر من بد نبود، به سریال ایرانی نمیشه لقب فوق العاده داد تموم شد رفت
سلام
اتفاقا دیشب من هم به همین فکر بودم. دقیقا درسته.
ساخت سری سوم «پایتخت» در تاجیکستان
حالا تا دیدن یه چیزی محبوب شده انقدر ادامش می دن که آخرش داغون شه...مثل زیر آسمان شهر!
پایتختم بلاخره 3 گانه شد
به نظرم بهتره 2 سال دیگه قسمت سوم رو ارائه بدن...اما شخصیتها هنوز برای ارائه شدن جا دارن...مثل ارسطو و پدر پنجعلی که میشه ابعاد خفته شخصیتیش رو تو قسمت سوم دید![]()
یه نکته ی جالب که تو عکسها دیده میشه اینه که ظاهرا کل کار با دوربین canon 5D گرفته شده و همین باعث شده که بخاطر کوچک و جمع وجور بودن این دوربین دست کارگردان و فیلمبردار برای کار با 2 و حتی بعضی مواقع 3 دوربین بطور همزمان بازتر باشه.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)