در هوس خیال او همچو خیال گشــــــتهام***وز سر رشــــــــــک نام او نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من***گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم
مولوی
در هوس خیال او همچو خیال گشــــــتهام***وز سر رشــــــــــک نام او نام رخ قمر برم
این غزلم جواب آن باده که داشت پیش من***گفت بخور نمیخوری پیش کسی دگر برم
مولوی
من دمی چند است که اینجا مانده ام*****دیگران رفتند و تنها مانده ام
بیم آن دارم که از این جور و عناد*****بر من افتد آنچه بر آنان فتاد
اعتصامی
دلم بی وصل شادی مبیناد***ز درد و محنت آزادی مبیناد
خراب آباد دل بی مقــدم تو***الهــــی هرگز آبادی مبیناد
بابا طاهر
دیدگانم همچو دالانهای تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
فروغ فرخزاد
در آن هم نکته ای جز نام حق نیست
مقدس همتى كاين بارگه ساخت
مبارك نيتى كاين كار پرداخت
درين درگاه هر سنگ و گل و كاه
اعتصامی
هنگام جوانی به خدا پیر شدیم
از گردش آسمان زمین گیر شدیم
ای عمر برو که خسته کردی ما را
وی مرگ بیا ز زندگی سیر شدیم
فرخی یزدی
مرا نقاد گردون قيمتى داد
كه بستندم چنين با قفل پولاد
بدو الماس گفت اى يار خود خواه
نه تنهايى رفيقى هست در راه
اعتصامی
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا***چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طرب خانــه خاک***نقاش ازل بهــــــــر چه آراست مرا
خیام
اندرين خانه بيم رهزن نيست
هر چه هست ايمنى و صلح و صفاست
نشنيدم بنا چنين محكم
گر چه در دهر صد هزار بناست
اعتصامی
تب کرد اثر در رخ و در غبغـــــــــــب تو***مه زرد شد اندر شکن عقرب تو
چون هست فسون عیسی اندر لب تو***افسون لبت چون نجهاند تب تو
خاقانی شیروانی
>سلام بچه ها،یه لطفی بکنین پست اول رو مطالعه کنین<
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)