بچه ها ، پویا نظری توی پارتی چی کار کرده که همه از دستش شاکی هستند ؟
بچه ها ، پویا نظری توی پارتی چی کار کرده که همه از دستش شاکی هستند ؟
کار خاصی نکرده بود فقط اکس مصرف کرده بود جهت کسب تجربه!
دقيقا همين طوره
تازه داره سریال باحال میشه ولی خیلی کشدار هستش مثلا در یک سریال کره ای مانند تاجر پوسان در هر قسمت حوادث و اتفاقاتی پیش میاد که ادم هر قسمت بیشتر جذب این سریال ها میشه ولی در سریال های ایرانی اینطور نیست شاید خلاقیتش رو ندارن که خیلی خوب نویسندگی کنن و بازدید جذب کنن
در کل ترانه مادری داستان ضعیفی داره
سلام بچه ها خوبید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اینتر جون به شدت باهات موافقم ......پس بزن قدش.....محمد جون ok بابا ok ......رغبار جون با تو هم پایم......خیلی دارن کشش میدن ....راستی بهرام( آره هاشو) خیلی باحال میگه مگه نه؟؟؟؟؟؟؟ این یه متنه حتما بخونید قشنگه :
خدایا این اشکای من این رویا های شبونه این غمی که تو دلمه ..........
اینارو چی کار کنم تو بگو ؟
وقتی بچه بودم نمیدونستم این عشق چیه که همه حرفشو میزنن با خودم میگفتم عشق واسه من یعنی بستی شکلاتی یعنی با دوستا رفتن پارک و بازی کردن یعنی خوردن غذای مورد علاقم یعنی و یعنی های دیگر......
عشق از زمانی تو دلم به وجود اومد که آغاز یه سال جدید بود یعنی رویش دوباره طبیعت یعنی هم آواز شدن پرندگان یعنی بوسه ی گرم خداوند بر کره ی زمین.....
همه میگفتن باید تو سال جدید آدم دیگه ای بشم باید عوض بشم ولی انگار دیگه لازم نبود من دست به کار بشم چون تقدیر سرنوشتمو خود به خود عوض کرد تو یه نگاه دل باختن تو یه نگاه دیوونه شدن تو یه نگاه به مرز جنون رفتن تو یه نگاه عاشق شدن.
آره من عاشق شدم وقتی اون چشارو دیدم دست و پام لرزید دلم ریخت و اشک به روی گونه هام جاری شد.............
وقتی رفتم جلوی آینه وقتی خودمو دیدم دیگه اون آدم سابق نبودم من عوض شده بودم من تغییر کرده بودم اونم عشق بود که منو عوض کرد منو به یه شکل دیگه در آورده بود.
ازت خواستم باهام همدردی کنی ازت خواستم که کمکم کنی و تو توی جواب بهم گفتی :وقتی داری اشک میریزی وقتی میخوای باهات همدلی کنم کاری از دستم بر نمیاد فقط میتونم شونمو در اختیارت بزارم تا باهم اشک بریزیم تا باهام گریه کنیم و درد این دلو تیمار کنیم.
داشتم از ساحل رد میشدمو با خدای خودم درد و دل میکردم بهش گفتم تو سختیا تو بیکسیا کمکم کن یارو یاورم باشم اونم قبول کرد بعد از این مشکل دردناک وقتی برگشتمو به ساحل پشت سرم نگاه کردم فقط یه رد پا دیدم .
به خدا گفتم مگه نگفتی باهامی مگه نگفتی که تا آخرش کمکم میکنی؟!؟!؟ نوازش گرمی روی سرم احساس کردم و کسی با صدای نرمی که پر از مهر و محبت بود بهم گفت :
بنده ی عاشق من ،این رد پا ها ماله منه و تو توی تمام این راه روی شونه های من بودی و این من بودم که یک لحظه هم از تو دور نشدم.
بغض راه گلویم را گرفت و به سختی سر بلند کردم و گفتم من عاشق تو وبنده ی توام پرسید او کیست که تو انقدر دلباخت اش هستی ؟ با چشمایی خیس و صدایی گرفته به سختی گفتم .........
ناگهان از خواب پریدم باورم نمشد که تمام ای ماجرا خوابی بیش نبوده و با صدایی بلند و رسا و با چشمانی که از اشک غم می سوخت فریاد زدم :
دوست دارم تازمانی که خون در رگ هایم جاریست و تا لحظه ای که 2 قدمی پرتگاه مرگ باشم....هرجا که باشم و هر کجا که باشم با تمام و جود دوستت دارم..............!!!!!!!!!!!
به به قطعه زیبایی بود
ولی حالا چه ربطی به این عشق مسخره پویا داشت؟
نکنه پویا هم یه روز صبح از خواب پا میشه میبینه همه چیز خواب بوده و کنکور قبول نشده
به نظر من تبدیلش میکردن به یه فیلم سینمایی خیلی سنگینتر بودن.
زمان سکانس ها بیخودی طولانیه, هجویات تا دلت بخواد توشه هر قسمتم که 5 دقیقه اولش تکراره.
یه قسمت بود سر کلاس داشتن بحثو میکشیدن به انرژی هسته ای, خواستم پاشم تلویزیون خاموش کنم
که سریع تمومش کردن.
آره خداییش حالم ادمو بد میکنن![]()
چه صحنه های احساسی داشت امشب
واااای امشب فوق العاده بود ...
برای اولین بار از پویا خوشم اومد ... کملا طبیعی و احساسی بازی کرد
بهرام هم که مثل همیشه کارش درسته
حیف که فقط یه قسمت مونده
البته چیزی نمونده که بخوان بیشتر از کشش بدن![]()
کاملا کش اومده در حده پنیر پیتزا
خیلی زودتر از اینا میتوستن تمومش کنن
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)