دلم تنگ است
دلم تنگ است
دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طوفانی است ؟!
دلم تنگ است
دلم تنگ است
دلم اندازه ی حجم قفس تنگ است
سکوت از کوچه لبریز است
صدایم خیس و بارانی است
نمی دانم چرا در قلب من پاییز طوفانی است ؟!
تو فقط براي من باش تا ابد اسير تم
زندگيم حتی نفس , روز و شبهاشم مال تو
خودتو ازم نگير من ديگه طاقت ندارم
اين دل و هر طپش وُ حتي صداشم مال تو
ميدونم دل کندن از تو کار من نيست ميدونم
انتخاب رفتن تا به کجاشم مال تو
و بر اين بام كه هر لحظه درو بيم فروريختن است
ابرها، همچون انبوه عزاداران
لحظه ي باريدن را گويي منتظرند...
در بسته به روی خود ز مردم
تا عیب نگسترند ما را
در بسته چه سود و عالم الغیب
دانای نهان و آشکارا
آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
یکی چشم انتظار یارش یکی اینجا دل شکسته
اون یکی به فکر نونه با دستای پینه بسته
همچو صبحم يك نفس باقيست با ديدار تو.
چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع
عشقم دادی ز اهل دردم کردی
از دانش و عقل و هوش خردم کردی
یاد تو در خواب هم مرا نکرده رها
می کند یادت در دلم غوغا و صفا
آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد
حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)