یه بار دوتا قزوینی از کنار هم رد می شن یکیشون بر می گرده می گه ببخشید علی جون از جلو
نشناختمت.
یه بار دوتا قزوینی از کنار هم رد می شن یکیشون بر می گرده می گه ببخشید علی جون از جلو
نشناختمت.
اصفهانیه در حال مرگ بوده از زنش می پرسه محمد کجاست ؟ زنش میگه : همین جا کنارت
نشسته . میگه علی کجاست ؟ زنش میگه اونطرفت نشسته . میگه حامد کجاست ؟ میگه اونم
همین جاست . یهو داد می زنه پس برای چی چراغ اون اتاق بی خودی روشنه ؟؟؟
عاشقی مثل ریدن تو شلواره ...همه می بیننت ولی گرماشو فقط خودت حس می کنی.....
به تركه گفتند: ۱۷ شهريور چه روزيه؟ کمی فکر کرد و گفت: فکر می کنم ۱۵ خرداد باشه
به یه ترکه میگن چرا همه جوک ها در مورد ترکاست؟ میگه: اخه بقیه ادم نیستند
عبود و جاسم مغازه تخم مرغ فروشی باز میکنن . رو تابلوش مینویسن : عبود . جاسم . تخم
مرغ ...........محصولی از کون مرغ
۳- ترکه ميخواسته هواپيما دزدی کنه.ميره به خلبانه ميگه برو لندن يارو ميگه نميرم.ترکه ميگه خب
برو دبی.يارو ميگه نميرم.ترکه ميگه پس برو اردبيل يارو ميگه نميرم.بعد ترکه بابا حد اقل بده يه بوق
بزنيم!!!
خبر نگاره نظر ترکه رو درباره سیگار میپرسه، ترکه میگه: به نظر من سیگار پدر سلامتیه! خبرنگاره
میگه: چطور آقا؟ دلیل شما چیه؟! ترکه میگه: آخه مادر سلامتی رو میگاد!
مزاحمه زنگ میزنه خونه یک بدبختی، میگه: ببخشید گوشی دستتونه؟ یارو میگه: بعله. میگه:
خوب پس بیزحمت بکنیدش تو کونتون! یارو شاکی میشه و طرف قطع میکنه. سه چهار روز بعد باز
مزاحمه زنگ میزنه همون خونه، میگه: ببخشید گوشی دستتونه؟ مرده میاد تیز بازی در بیاره، میگه:
نه! مزاحمه با صدای متجب میگه: ااا... یعنی هنوز تو کونتونه؟!
رشتیه به زنش مشکوک بوده، یک بار باید میرفته مسافرت، زیر تخت خانم یک سطل ماست
میگذاره و یک گوشکوب هم میبنده به زیر تخت، تا اگه بیشتر از یک نفر رو تخت خوابیدن گوشت کوبه
بیاد پایین وماستی شه. خلاصه میره سفر و چهار روز بعد برمیگرده میبینه ماسته دوغ شده.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)