اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند بخارا را
اگر آن ترك شيرازي بدست آرد دل ما را به خال هندويش بخشم سمرقند بخارا را
Last edited by starpars; 04-09-2008 at 23:45.
از باغ ِ چشمانت مرا یکباره راندی
با صد غزل شعر ِ مرا افسانه خواندی
احساس می کردم شبی با من بمانی
در حجم ِ تنهایی کنارم غم نشاندی
با کوله باری خسته بر دوش ِ نگاهم
تا انتهایِ شهر ِ چشمت می کشاندی
با من بمان در لحظه هایِ بی قراری
با اشکِ اندوهی که هر شب می تکاندی
یا پای شقاوت را بر تارک شیطان نه
یا کوس سعادت را بر عرش مکرم زن
یا کحل ثوابت را در چشم ملائک کش
یا برق گناهت را بر خرمن آدم زن
نخلی تکیده ام که ز تاج نگون بخت
در سایه ام گمان درنگ عابری نبست
مرغی به شاخه ام نتکانیده پُر ز خواب
برگی به باورم ز شبیخون غم نرست
تجربه بايد گرفت از سرگذشت
ليك ني وقتي كه اب از سر گذشت
عاشق صادق بخوان پروانه را
انكه از بال و پر و از سر گذشت
توي تنهائي کوچه
راهيم مثه يه عابر
يه غريبه پره غمها
مثه غربت مهاجر
پابپاي غربت شب
يه دل همراهم نمونده
اين غريبي «منو ازمن»
باز به تنهائي رسونده
همراه من مباش، که حسرت برند خلق
در دست مفلسی چو بینند گوهری
یک نفس زد و هدر شد
روزگار من به سر شد
چنگی عشقم راه جنون زد
مردم چشمم جامه به خون زد
دنگ ائتدی منی ناله ی چنگ،ای ساقی(ناله ی چنگ مرا دنگ کرد ای ساقی)
دور جام یئریت،قیلما درنگ ای ساقی(برخیز و جام را بگردان و درنگ مکن ای ساقی)
بد مستلیک ائتمه،قویما جامی الدن(بد مستی نکن و جام را زمین مگذار)
ائت دوری تمام لنگ - لنگ ،ای ساقی!(دور را تمام کن لنگ لنگان ای ساقی)
نباتی
Last edited by t.s.m.t; 06-09-2008 at 05:36.
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)