خیلی مثل اینکه این شعر رو دوست دارید دوست عزیز؟؟؟!!!
خیلی مثل اینکه این شعر رو دوست دارید دوست عزیز؟؟؟!!!
تماشايي ام در حضور نگاهت
به من يك نگاه تماشا بينداز
زمستاني ام بي تو، خورشيد من: تو
نگاهي به من گرم و گيرا بينداز
زنهار ازآن تبسم شیرین که میکنی
کز خنده شکوفه ی سیراب خوشتر است
شمعی به پیش روی تو گفتم که بر کنم
حاجت به شمع نیست که مهتاب خوشترست
تو بدری و خورشید تو را بنده شدهست
تا بندهی تو شدهست تابنده شدهست
زان روی که از شعاع نور رخ تو
خورشید منیر و ماه تابنده شدهست
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر داد توکل بایدش
شقایق اینجا من خیلی غریبم
آخه اینجا کسی عاشق نمیشه
عزای عشق غصه اش جنس کوهه
دل ویرون من از جنس شیشه
شقایق آخرین عاشق تو بودی
تو مردی و پس از تو عاشقی مرد
تو رو آخر سراب و عشق و حسرت
ته گلخونه های بی کسی برد
تمناييست جاويدان به دل ديدار روي تو
كه من از كوي عشاقت گذر كردم به كوي تو
دستم به ماه می رسد امشب، اگر که عشق
دست مرا دوباره بگیرد، مگر که عشق
کاری کند که آینه ها منعکس کنند
تصویر شانه های من و صد تبر، که عشق
Last edited by دل تنگم; 30-08-2008 at 13:04.
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
از جفا تا او چهار فرسنگ بود
از وفا تا عهد صد فرسنگ داشت
دل بماند از کاروان وصل او
ز آنکه منزل دور ومرکب لنگ داشت
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)