تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 257 از 421 اولاول ... 157207247253254255256257258259260261267307357 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,561 به 2,570 از 4206

نام تاپيک: آداب معاشرت

  1. #2561
    آخر فروم باز 1376MAXIMUM's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2012
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,583

    پيش فرض

    چهار تا از اون تعارف هارو بنویس تا برات مثال بزنم چی باس بگی.
    مثلا یکیشون مغازه داره
    هروقت سلام میکنم جواب میده سلام بفرمایید تو و .... ؟ من این طرف رو ۱۵ ساله میشناسم از حدود ۳-۴ سالگیم تا الان نه میشه میبینمش سلام نکنم نه اگر سلام کردم چیزی گفت جواب ندم منم همین طوری سرم رو میندازم پایین و فقط میگم مرسی مرسی

  2. #2562
    آخر فروم باز hamed29's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    محل سكونت
    سیاره زمین
    پست ها
    1,567

    پيش فرض

    مثلا یکیشون مغازه داره
    هروقت سلام میکنم جواب میده سلام بفرمایید تو و .... ؟ من این طرف رو ۱۵ ساله میشناسم از حدود ۳-۴ سالگیم تا الان نه میشه میبینمش سلام نکنم نه اگر سلام کردم چیزی گفت جواب ندم منم همین طوری سرم رو میندازم پایین و فقط میگم مرسی مرسی
    سرتون رو نندازید پایین، خوب نیست. البته اگه همجنس نیست فرق میکنه و خودتون میدونید چکار کنید.
    وگرنه اگه الان جوابی به ذهنتون نمیرسه، نگاهش کنید و لبخند بزنید. بین لبخند هم تشکر کنید: مرسی / لطف دارید و...

  3. این کاربر از hamed29 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  4. #2563
    کاربر فعال انجمن عکاسی sara_program's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,086

    پيش فرض

    سلام دوستان
    من یه جایی باشگاه تکواندو داشتم. البته به اصرار و پیشنهاد بقیه بود و علاوه بر باشگاه خودم قبول کردم اونجا هم برم. بعد از مدتی نگهبان اون سالن کم کم شروع به اذیت کردن کرد. مثلاً یهو میومد در سالن را باز می کرد که مثلا از من یه سوال بپرسه. یا اینکه می رفتم می دیدم در سالن را برای تمرین باز نمی کنه (بی دلیل). یا اینکه توی سانس من یه سانس دیگه دارن کار می کنن.
    من به هر کسی که شکایت کردم بهم گفتن این مرتیکه روانیه! باهاش درنیفت! منم در شأن خودم ندیدم که باهاش جر و بحث کنم. امروز رفتم پیش رئیسش و گفتم ببینید من به اصرار دیگران اینجا اومدم و نیازی هم به این سالن ندارم. با این شرایط من نمی تونم کار کنم. و می خوام سالن را تحویل بدم.
    میدونید به من چه جوابی داد؟!!!!!!!! گفت: خانم اگه می بینید برای ما مزاحمت ایجاد می کنید یا اینکه ما براتون مزاحمت ایجاد می کنیم بله بهتره که سالن را تحویل بدید.
    منم گفتم: من ذهنم آزاد نیست و نمیتونم با این شرایط خوب کار کنم.
    اون هم گفت: ما نمی خوایم شما را از دست بدیم ولی شما کار غیر قانونی نمیتونید بکنید!
    منم گفتم: من چه کار غیر قانونی کردم
    ایشون گفتند: چرا گیر می دید خانم؟ (بعدشم خندید و گفت ازیه تکواندو کار بعیده ، برید با مسئول سالن آشتی کنید)
    من اومدم بیرون . و نامه زدم که من دیگه اینجا سالن نمیام.

    بعدشم فهمیدم این مسئول سالن الان به یه خانم شوهر دار گیر داده و بیماری روانی داره. فقط موندم چرا رئیسش با من اینطوری برخورد کرد.

    می دونید خیلی افسرده شدم. نه بخاطر اینکه دو تا آدم روانی رفتن رو اعصابم! بلکه بخاطر اینکه همش از خودم می پرسم "چرا باید امروز من در چنین شرایطی قرار می گرفتم؟ چرا بیشتر حواسمو جمع نکردم؟"

    امروز خیلی حالم بد بود چون شأن و منزلتم اومده بود پایین. جواب اون همه زحمتم رو اینجوری دادن. من حتی از بچه ها شهریه هم نگرفتم چون وضعشون خوب نبود. دوستان کمکم کنید از این حالت روحی در بیام

  5. این کاربر از sara_program بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #2564
    آخر فروم باز 1376MAXIMUM's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2012
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,583

    پيش فرض

    سلام دوستان
    من یه جایی باشگاه تکواندو داشتم. البته به اصرار و پیشنهاد بقیه بود و علاوه بر باشگاه خودم قبول کردم اونجا هم برم. بعد از مدتی نگهبان اون سالن کم کم شروع به اذیت کردن کرد. مثلاً یهو میومد در سالن را باز می کرد که مثلا از من یه سوال بپرسه. یا اینکه می رفتم می دیدم در سالن را برای تمرین باز نمی کنه (بی دلیل). یا اینکه توی سانس من یه سانس دیگه دارن کار می کنن.
    من به هر کسی که شکایت کردم بهم گفتن این مرتیکه روانیه! باهاش درنیفت! منم در شأن خودم ندیدم که باهاش جر و بحث کنم. امروز رفتم پیش رئیسش و گفتم ببینید من به اصرار دیگران اینجا اومدم و نیازی هم به این سالن ندارم. با این شرایط من نمی تونم کار کنم. و می خوام سالن را تحویل بدم.
    میدونید به من چه جوابی داد؟!!!!!!!! گفت: خانم اگه می بینید برای ما مزاحمت ایجاد می کنید یا اینکه ما براتون مزاحمت ایجاد می کنیم بله بهتره که سالن را تحویل بدید.
    منم گفتم: من ذهنم آزاد نیست و نمیتونم با این شرایط خوب کار کنم.
    اون هم گفت: ما نمی خوایم شما را از دست بدیم ولی شما کار غیر قانونی نمیتونید بکنید!
    منم گفتم: من چه کار غیر قانونی کردم
    ایشون گفتند: چرا گیر می دید خانم؟ (بعدشم خندید و گفت ازیه تکواندو کار بعیده ، برید با مسئول سالن آشتی کنید)
    من اومدم بیرون . و نامه زدم که من دیگه اینجا سالن نمیام.

    بعدشم فهمیدم این مسئول سالن الان به یه خانم شوهر دار گیر داده و بیماری روانی داره. فقط موندم چرا رئیسش با من اینطوری برخورد کرد.

    می دونید خیلی افسرده شدم. نه بخاطر اینکه دو تا آدم روانی رفتن رو اعصابم! بلکه بخاطر اینکه همش از خودم می پرسم "چرا باید امروز من در چنین شرایطی قرار می گرفتم؟ چرا بیشتر حواسمو جمع نکردم؟"

    امروز خیلی حالم بد بود چون شأن و منزلتم اومده بود پایین. جواب اون همه زحمتم رو اینجوری دادن. من حتی از بچه ها شهریه هم نگرفتم چون وضعشون خوب نبود. دوستان کمکم کنید از این حالت روحی در بیام
    اگر کلاس مسئول باشگاهه مرد بوده و مدیرشم مرد بود ۱۰۰٪ شک نکن جفتشون مریض روانی و .... بودن
    امروز هم بهترین کار رو کردی چون اونجا شما نمیتونستی درست کار کنی وضعیت رو هم نمیتونستی عوض کنی چون این جور ادما خیلی پست تر از اون چیزی هستن که بشه باهاشون حرف زد و با منطق و .... باهاشون رفتار کرد فقط شما اذیت می شدی یه دبیر هم تو مدرسه ما بود من اون روز تو دفتر بودم قشنگ دیدم مدیرمون در اومد بهش گفت که شما چرا شلوار لی میپوشی و میری سرکلاس طرف هم تو همون مدت که مدیره داشت حرف میزد و چرند میگفت کیفش رو گذاشت رو میز و دفترش رو در اورد و کیفش روبست و برداشت دفتر کلاس رو داد دست مدیر بهش گفت شما برو یه نفر دیگه رو پیدا کن که شلوار لی نپوشه و ببرش سر کلاس و بعدم جمع کرد و رفت پشت سرشم نگاه نکرد والا چه کاریه مگه چقدر میدن برای یه کلاس بعد مدیره هم دید اجب غلطی کرده تا دم در ماشین دبیره رفت و التماس کرد
    بعدم شما خودتون ورزش کار هستید میدونید که هر جور شده باید ورزش کار ها اذیت بشن مخصوصا اگر زن باشن از فرهنگ بیخود ملت خودمون هم هست کاریش نمیشه کرد فقط هم مربوط به رشته کاری شما نمیشه تو همه رشته ها هست یه چیزای این طوری هرکی مدیر جایی شد و ... دیگه این قدر میخواهد قیافه بگیره که دیگه یادش میره که تا دیروز کجا بوده باید چیکار بکنه و مشکلات و.... چی بود
    Last edited by 1376MAXIMUM; 01-12-2014 at 16:02.

  7. 4 کاربر از 1376MAXIMUM بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #2565
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم ehsan_iace's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,220

    پيش فرض

    سلام دوستان
    من یه جایی باشگاه تکواندو داشتم. البته به اصرار و پیشنهاد بقیه بود و علاوه بر باشگاه خودم قبول کردم اونجا هم برم. بعد از مدتی نگهبان اون سالن کم کم شروع به اذیت کردن کرد. مثلاً یهو میومد در سالن را باز می کرد که مثلا از من یه سوال بپرسه. یا اینکه می رفتم می دیدم در سالن را برای تمرین باز نمی کنه (بی دلیل). یا اینکه توی سانس من یه سانس دیگه دارن کار می کنن.
    من به هر کسی که شکایت کردم بهم گفتن این مرتیکه روانیه! باهاش درنیفت! منم در شأن خودم ندیدم که باهاش جر و بحث کنم. امروز رفتم پیش رئیسش و گفتم ببینید من به اصرار دیگران اینجا اومدم و نیازی هم به این سالن ندارم. با این شرایط من نمی تونم کار کنم. و می خوام سالن را تحویل بدم.
    میدونید به من چه جوابی داد؟!!!!!!!! گفت: خانم اگه می بینید برای ما مزاحمت ایجاد می کنید یا اینکه ما براتون مزاحمت ایجاد می کنیم بله بهتره که سالن را تحویل بدید.
    منم گفتم: من ذهنم آزاد نیست و نمیتونم با این شرایط خوب کار کنم.
    اون هم گفت: ما نمی خوایم شما را از دست بدیم ولی شما کار غیر قانونی نمیتونید بکنید!
    منم گفتم: من چه کار غیر قانونی کردم
    ایشون گفتند: چرا گیر می دید خانم؟ (بعدشم خندید و گفت ازیه تکواندو کار بعیده ، برید با مسئول سالن آشتی کنید)
    من اومدم بیرون . و نامه زدم که من دیگه اینجا سالن نمیام.

    بعدشم فهمیدم این مسئول سالن الان به یه خانم شوهر دار گیر داده و بیماری روانی داره. فقط موندم چرا رئیسش با من اینطوری برخورد کرد.

    می دونید خیلی افسرده شدم. نه بخاطر اینکه دو تا آدم روانی رفتن رو اعصابم! بلکه بخاطر اینکه همش از خودم می پرسم "چرا باید امروز من در چنین شرایطی قرار می گرفتم؟ چرا بیشتر حواسمو جمع نکردم؟"

    امروز خیلی حالم بد بود چون شأن و منزلتم اومده بود پایین. جواب اون همه زحمتم رو اینجوری دادن. من حتی از بچه ها شهریه هم نگرفتم چون وضعشون خوب نبود. دوستان کمکم کنید از این حالت روحی در بیام
    من ماجرای شما را خواندم و متوجه نشدم که چرا حال‌تان بد شده!!!

    بگذارید از آخر شروع کنم : من با نگرفتن شهریه مخالفم! اگر ندارند قسطی بدهند ولی باید شهریه بدهند تا ارزش کار شما مشخص بشه!

    شما به رفتار بد آن فرد اعتراض کردی ولی رئیس‌اش نمیخواسته یا جرات نداشته یا اهل توبیخ نیروی زیر دست اش نبوده و میخواسته همه چی آروم بمونه (از اینجور مدیرها و رئیس‌ها هم ما داریم که جرات توبیخ ندارند و همه تعارضهای مجموعه شان را نادیده میگیرند!) !!!

    شما هم که کار درست را انجام دادید و بعد از اینکه دیدید اعتراض‌تان تاثیری نمی‌گذارد از آنجا زدید بیرون!
    مطمئناً این حرکت شما تاثیرش را روی رئیس خواهد گذاشت!

    اعتراض و نماندن به در شرایط بد نشان میده شما برای خودت ارزش و احترام قائلی و الان باید خوشحال باشی و به خودت آفرین بگی نه اینکه به خاطر بیمار بودن دیگری خودت را سرزنش کنی!

  9. 3 کاربر از ehsan_iace بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #2566
    کاربر فعال انجمن فوتبال داخلی Pejvak61's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    محل سكونت
    شهر باران
    پست ها
    1,602

    پيش فرض

    می دونید خیلی افسرده شدم. نه بخاطر اینکه دو تا آدم روانی رفتن رو اعصابم! بلکه بخاطر اینکه همش از خودم می پرسم "چرا باید امروز من در چنین شرایطی قرار می گرفتم؟ چرا بیشتر حواسمو جمع نکردم؟"

    امروز خیلی حالم بد بود چون شأن و منزلتم اومده بود پایین. جواب اون همه زحمتم رو اینجوری دادن. من حتی از بچه ها شهریه هم نگرفتم چون وضعشون خوب نبود. دوستان کمکم کنید از این حالت روحی در بیام
    من يه همشيره دارم كه دانشجوي پزشكي سال آخره و كم و بيش با مسائلي اينچنين برخورد ميكنه و مثل شما گلايه ميكنه و باهام درد دل ميكنه و به همين دليل به نظرم اين احساس بسيار آشنا اومد. افراد كم اهميتي كه قدرت دستشونه يا ميخوان خودشونو قدرتمند نشون بدن يا ... هميشه براي خانم هايي كه سرشون توي كارشونه و با جديت دارن كارشونو ميكنن دردسر درست ميكنن و البته تا تهش هم بري ميفهمي يارو ميخواسته جلب توجه كنه تا سر صحبت باز بشه و يا نهايتاً ميخواسته حالتونو بگيره كه شما احساس نكنيد ازشون بالاتريد.

    خواهر من در محل كارش بسيار با اين مسائل روبرو شده و هميشه سعي كرده حال طرفو بگيره ولي انصافاً هر وقت اين كارو ميكنه عصبي تر و افسرده تر ميشه و اخيراً تصميم گرفته زياد با اين طور آدم ها در نيفته و بذاره هر جور ميخوان رفتار كنن. آخه ما مملكت درست و درموني نداريم كه اگر اونا رو بكشوني تو محكمه كسي طرف تو رو بگيره معمولاً محكمه را هم پيش كسي ميبرن كه خودش عقده اي تمام عياره و نميتونه با انصاف قضاوت كنه.

    همشيره ام تعريف ميكنه يكي از شبهايي كه در بيمارستان كشيك بوده مدير بيمارستانش مياد سركشي (مدير بيمارستان يك پزشك يا متخصص نيست! نميدونم چه سوادي داره) و تقريباً تمام پرستارها و كادر خدمات ميان براي عرض پاچه خاري ولي ايشون كه مشغول نوشتن بعضي گزارشات شرح حال بوده چون مدير را نميشناخته به كار خودش مشغول ميشه و بعد از اينكه اون مديره ميره يكي از پرستارها مياد بهش ميگه مدير از من اسم شما را پرسيد و بهم گفت به شما بگم حجابتونو رعايت كنيد! شك ندارم اون مدير مسأله دار به دليل بي اعتنايي خواهر من به حضورش در بخش اين طور واكنش نشون داده وگرنه با توحه به ظاهر ايشون همچين گيري كاملاً بي مورد بوده و محلي از اعراب نداره.

    من به شما توصيه ميكنم اگر توان درگيري باهاشونو ندارين خيلي راحت كنار بكشيد. جامعه ما متأسفانه در مواحهه با مسائل اينچنيني به نفع مردان قضاوت خواهد كرد و بحث و جدل با اين افراد فقط به ضرر شماچه از نظر روحي و چه از نظر نتيجه كار خواهد انجاميد. باعث تأسفه كه تو چنين كشوري زندگي ميكنيم كه به خاطر جنسيت بايد بعضي تبعيضها را شاهد باشيم. يا شما را جدي نميگيرند و اگر هم سعي كنيد جديت پيشه كنيد متوسل به مسائل ديگري ميشن كه فقط ناراحتي شما را به دنبال خواهد داشت.

    من كه تا حالا از نزديك ممالك ديگر را نديدم ولي گاهي اوقات فكر ميكنم هر كسي بتونه با هر روشي از اين خراب شده فرار كنه و در هر جاي متمدن ديگري غير از اينجا زندگي كنه برنده واقعي اونه.

    يك سري چيزها هستن كه آدم نميتونه با ميليوو ها تومان پول تو اين كشور بدستشون بياره و دقيقاً در جاهاي ديگه هست و اينجا نيست. استرس تورم بدون هيج دليلي - سخت تر شدن شرايط زندگي - كم شدن انسانيت - پريدن به جان يكديگر بدون دليل موجه - نبود آزادي هاي مورد پذيرش عرف جامعه - نگاه به جنس زن به ديده تحقير و خلاصه كلي مطلب ديگه را ميشه در همين رابطه نام برد. البته بعضيهاشون ممكنه كم كم بهبود پيدا كنه ولي تا اون موقع شايد نوه هاي ما هم نتونن اون شرايط را ببينن.
    Last edited by Pejvak61; 01-12-2014 at 16:56.

  11. 4 کاربر از Pejvak61 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #2567
    کاربر فعال انجمن عکاسی sara_program's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,086

    پيش فرض

    من ماجرای شما را خواندم و متوجه نشدم که چرا حال‌تان بد شده!!!

    بگذارید از آخر شروع کنم : من با نگرفتن شهریه مخالفم! اگر ندارند قسطی بدهند ولی باید شهریه بدهند تا ارزش کار شما مشخص بشه!

    شما به رفتار بد آن فرد اعتراض کردی ولی رئیس‌اش نمیخواسته یا جرات نداشته یا اهل توبیخ نیروی زیر دست اش نبوده و میخواسته همه چی آروم بمونه (از اینجور مدیرها و رئیس‌ها هم ما داریم که جرات توبیخ ندارند و همه تعارضهای مجموعه شان را نادیده میگیرند!) !!!

    شما هم که کار درست را انجام دادید و بعد از اینکه دیدید اعتراض‌تان تاثیری نمی‌گذارد از آنجا زدید بیرون!
    مطمئناً این حرکت شما تاثیرش را روی رئیس خواهد گذاشت!

    اعتراض و نماندن به در شرایط بد نشان میده شما برای خودت ارزش و احترام قائلی و الان باید خوشحال باشی و به خودت آفرین بگی نه اینکه به خاطر بیمار بودن دیگری خودت را سرزنش کنی!
    مشکلم اینه که نمیتونم حسم رو بیان کنم. ببینید دقیقا حسم اینه که: ایکاش اینو می گفتم ایکاش اونو می گفتم...
    حس می کنم نتونستم اونطوری که لایقش بود برخورد کنم. شاید کمی شل برخورد کردم. مرتیکه من دارم حرف می زنم نگاه می کنه به ساعتش و یهو بین حرفام می پره می گه: من جلسه دارم آخرشو بگو!

    ایکاش همون موقع می ذاشتم میومدم.

    حس می کنم خودم خودمو خورد کردم. رفتاراش خیلی خیلی زننده بود و من خیلی صبوری الکی به خرج دادم

  13. #2568
    کاربر فعال انجمن هنر هفتم ehsan_iace's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    2,220

    پيش فرض

    مشکلم اینه که نمیتونم حسم رو بیان کنم. ببینید دقیقا حسم اینه که: ایکاش اینو می گفتم ایکاش اونو می گفتم...
    حس می کنم نتونستم اونطوری که لایقش بود برخورد کنم. شاید کمی شل برخورد کردم. مرتیکه من دارم حرف می زنم نگاه می کنه به ساعتش و یهو بین حرفام می پره می گه: من جلسه دارم آخرشو بگو!

    ایکاش همون موقع می ذاشتم میومدم.

    حس می کنم خودم خودمو خورد کردم. رفتاراش خیلی خیلی زننده بود و من خیلی صبوری الکی به خرج دادم
    من یک برخورد بدی در یک مهمانی باهام شد و حتی اعتراض هم نکردم بعد چند ده بار بهش فکر میکردم و در ذهنم این مثل فیلم میدیدم که چجوری دارم حقش را کف دستش میگذارم اما بعد از آن آرامتر نمیشدم که حالم بدتر میشد احساس خشم و نفرت شدید نسبت به اون شخص داشتم نمیتوانستم به کارهایم برسم!

    بعد متوجه شدم که داد و هوار و فحش و عربده کشی و ... تاثیری روی تغییر رفتار دیگران نداره!
    دیگران بخاطر تربیت‌شان از دوران کودکی و محیط خانواده و دوستانشان و دهها چیز دیگه اینطوری شدند که میبینیم و ما نمیتونیم با چند دقیقه حرف زدن تغییری در آنها ایجاد کنیم!

    شما هم به نظر من یک کاغذ A4 بردار و هرچی دلت میخواست بگی تو اون لحظه بنویس اصلاً فحش بنویس!
    بعد از اینکه خوب خشم خودت را روی کاغذ خالی کردی کاغذ را آتش بزن یا ریز ریز کن و دور بریز!

    و دیگه اون موضوع را رها کن

    چون به قول استادی که میگفت ما باید چاقویی که دیگران بهمون زدند را دربیاریم و زخم‌مان را ببندیم و پانسمان کنیم نه اینکه هر روز با فکر کردن به آن موضوع و آن لحظه یکبار دیگه به خومان چاقو بزنیم!

    بزرگترین انتقامی که میتونی از اون شخص بگیری اینکه حال خودت را خوب نگه داری و اون و نیروی نابغه‌اش! را رها کنی!

    لطفاً هیچ جای دیگه هم رایگان کار نکن تا حداقل در قبال زحمات‌ات دستمزدت را بگیری

    انتظار هم نداشته باش چون تو خوب و منطقی رفتار میکنی دیگران با تو خوب و منطقی رفتار کنند! آنها در حد عقل و شعورشان با تو رفتار میکنند!

  14. 7 کاربر از ehsan_iace بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #2569
    کاربر فعال انجمن عکاسی sara_program's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2007
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    1,086

    پيش فرض

    من یک برخورد بدی در یک مهمانی باهام شد و حتی اعتراض هم نکردم بعد چند ده بار بهش فکر میکردم و در ذهنم این مثل فیلم میدیدم که چجوری دارم حقش را کف دستش میگذارم اما بعد از آن آرامتر نمیشدم که حالم بدتر میشد احساس خشم و نفرت شدید نسبت به اون شخص داشتم نمیتوانستم به کارهایم برسم!

    بعد متوجه شدم که داد و هوار و فحش و عربده کشی و ... تاثیری روی تغییر رفتار دیگران نداره!
    دیگران بخاطر تربیت‌شان از دوران کودکی و محیط خانواده و دوستانشان و دهها چیز دیگه اینطوری شدند که میبینیم و ما نمیتونیم با چند دقیقه حرف زدن تغییری در آنها ایجاد کنیم!

    شما هم به نظر من یک کاغذ A4 بردار و هرچی دلت میخواست بگی تو اون لحظه بنویس اصلاً فحش بنویس!
    بعد از اینکه خوب خشم خودت را روی کاغذ خالی کردی کاغذ را آتش بزن یا ریز ریز کن و دور بریز!

    و دیگه اون موضوع را رها کن

    چون به قول استادی که میگفت ما باید چاقویی که دیگران بهمون زدند را دربیاریم و زخم‌مان را ببندیم و پانسمان کنیم نه اینکه هر روز با فکر کردن به آن موضوع و آن لحظه یکبار دیگه به خومان چاقو بزنیم!

    بزرگترین انتقامی که میتونی از اون شخص بگیری اینکه حال خودت را خوب نگه داری و اون و نیروی نابغه‌اش! را رها کنی!

    لطفاً هیچ جای دیگه هم رایگان کار نکن تا حداقل در قبال زحمات‌ات دستمزدت را بگیری

    انتظار هم نداشته باش چون تو خوب و منطقی رفتار میکنی دیگران با تو خوب و منطقی رفتار کنند! آنها در حد عقل و شعورشان با تو رفتار میکنند!
    الان دوستم پیامک داد که احوالم رو بپرسه چون امروز ظهر خیلی خیلی حالم بد بود. منم درجوابش هر چی فحش بلد بودم به اون مسئول سالن نوشتم و واسه دوستم ارسال کردم. انگار سبک شدم

    جدی خیلی سبک شدم. ممنون بابت پیشنهادتون

  16. #2570
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Dec 2008
    پست ها
    769

    پيش فرض

    سلام

    کلا تو این جور مواقع فقط به گذر زمان فکر کنید و مطمئن باشید بعد مدتی قضیه کامل فراموش میشه و ذهنتون آزاد میشه.

    به مرور زمان تو مواجهه با این موارد ، مهارت هایی رو کسب می کنید که باعث میشه این تیپ مشکلات رو راحت تر بتونید هضم کنید و حتی به نحو بهتری بتونید از خودتون دفاع کنید.
    ولی تا حد ممکن سعی کنید از درگیری با این افراد دوری کنید. چون این جور آدمای قیود اخلاقی که برای شما تعریف شده رو ندارن و راحت از پس شما بر میان و شما را آزار میدن.

  17. این کاربر از bijandarbari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •