تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 257 از 469 اولاول ... 157207247253254255256257258259260261267307357 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,561 به 2,570 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #2561
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2005
    محل سكونت
    افلاک
    پست ها
    2,196

    پيش فرض

    زمستون همين امسال يه سرى آخراى شب با بچه‌ها تو يكى پارك‌هاى اصفهان بوديم... يكى از دوستان نياز به قضاى حاجت پيدا كرد. رفت پشت يكى از همون درختايى كه اونجا بود كارش رو كرد و اومد! بعد از چند لحظه ديديم از اون سمت سه چهار تا از مفنگى‌هاى اون منطقه دارن دقيقا مى‌رن طرف همون نقطه‌اى كه رفيق ما تا چند لحظه پيش اونجا بود... تا رسيدن، بلافاصله پاى درخت و لابه‌لاى علف‌ها مشغول جستجو شدن... غافل از اينكه تمام مواد‌هايى كه تو اون نقطه از قبل قايم كرده بودن خيس ادرار شده و شب تا صبح رو مجبورن تو خمارى بمونن! ما هم كه وضعيت رو اين طورى ديديم قبل از اينكه بفهمن از كجا خوردن سريع اونجا رو ترك كرديم...


  2. #2562
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    همه چیز رو به همین سادگی انداختین گردن دخترا؟؟؟؟
    این پسرا همیشه همینطورین بیخیال ebicross امضات خیلی جالبه به همین روند ادامه بده ان شا الله یه خبرایی میشه

  3. #2563
    داره خودمونی میشه apollon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    سمنان
    پست ها
    164

    پيش فرض سوتی

    از اول شروع کردم به خوندن این تاپیک هر چی می خونم تموم نمیشه
    Last edited by apollon; 07-03-2008 at 16:12. دليل: ارسال مجدد

  4. #2564
    داره خودمونی میشه apollon's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    سمنان
    پست ها
    164

    پيش فرض سوتی

    یک چیز جالب از قول یکی از دوستام:

    من یه دوست داشتم که درس نمیخوند منم که درسم خوب بود همیشه میخوندم بهش تقلب میرسوندم

    پیش دانشگاهی که بودیم یک روز امتحان فیزیک داشتیم منم کار داشتم نمی تونستم بخونم به این دوستم گفتم این سری تو بخون به منم برسون خلاصه روز امتحان اومدم مدرسه ازش پرسیدم خوندی گفت نه کار داشتم منم نتونستم بخونم از اونجایی که معلممون امتحاناش مثل مثال های تو جزوش بود گفتیم عیب نداره دفتر و باز می کنیم مینویسیمهمه ی سوالارو با تقلب جواب دادیم ام یه سوالش خیلی سخت بود دوستم سه بار از اول تا آخر دفترشو نگاه کرد ولی چیزی شبیه اون پیدا نکرد

    آخرش قاطی کرد بلند شد دفتر رو گرفت بالا خیلی شاکی گفت:آقای فلانی من سه بار جزو رو خوندم ولی این مثال رو ندیدم.(حالا معلم رو داشته باشین)معلمون اومد طرفش گفت:"راست میگی؟ بده ببینم" یه لحظه نگاه کرد بعد گفت:بچه ها سوال رو عوض کنین
    ______________________________
    یه بار وقتی بچه بودم رفته بودم رو بالکن داشتم روی مورچه ها آجر میذاشتم مادرم اومد گفت چرا اینجوری میکنی منم گفتم : آجر میذارم روشون که یه وقت پرت نشن پایین

    ببخشید اگه بیمزه بود زیاد تو تعریف کردن مثل بعضیا حرفه ای نیسم
    .

  5. #2565
    پروفشنال winter+girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    رشت
    پست ها
    749

    پيش فرض

    یک چیز جالب از قول یکی از دوستام:

    من یه دوست داشتم که درس نمیخوند منم که درسم خوب بود همیشه میخوندم بهش تقلب میرسوندم

    پیش دانشگاهی که بودیم یک روز امتحان فیزیک داشتیم منم کار داشتم نمی تونستم بخونم به این دوستم گفتم این سری تو بخون به منم برسون خلاصه روز امتحان اومدم مدرسه ازش پرسیدم خوندی گفت نه کار داشتم منم نتونستم بخونم از اونجایی که معلممون امتحاناش مثل مثال های تو جزوش بود گفتیم عیب نداره دفتر و باز می کنیم مینویسیمهمه ی سوالارو با تقلب جواب دادیم ام یه سوالش خیلی سخت بود دوستم سه بار از اول تا آخر دفترشو نگاه کرد ولی چیزی شبیه اون پیدا نکرد

    آخرش قاطی کرد بلند شد دفتر رو گرفت بالا خیلی شاکی گفت:آقای فلانی من سه بار جزو رو خوندم ولی این مثال رو ندیدم.(حالا معلم رو داشته باشین)معلمون اومد طرفش گفت:"راست میگی؟ بده ببینم" یه لحظه نگاه کرد بعد گفت:بچه ها سوال رو عوض کنین
    ______________________________
    یه بار وقتی بچه بودم رفته بودم رو بالکن داشتم روی مورچه ها آجر میذاشتم مادرم اومد گفت چرا اینجوری میکنی منم گفتم : آجر میذارم روشون که یه وقت پرت نشن پایین

    ببخشید اگه بیمزه بود زیاد تو تعریف کردن مثل بعضیا حرفه ای نیسم.

    سلام نه بابا زیاد بد نبود جالب بود
    اشتباه نکن از همین جا یکم یکیم بخون بعد هر وقت حال داشتی برو عقب

  6. #2566
    آخر فروم باز alil1369's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    متغییر !!
    پست ها
    1,593

    پيش فرض

    امروز جلسه داشتیم به همه گفته بودیم رسمی بیایین چون مدیرای شرکت های سونی و کرتیو و زون دعوت بودن !! قرار بود یه از دوستام که همکارمه بیاد دنبالم ولی به خاطر اینکه زودتر بریم شرکت یه کم جمع و جور کنیم زودتر اومد دنبالم منم یه کت جدید خریده بودم سریع برداشتم رفتم ،
    کارارو رو به راه کردیم تمیز کاری و این حرفا رو انجام دادیم یهو دیدیم رسیدن منم لباس کار تنم بود سریع شلوارمو عوض کردم ، که دیدم اومدن تو منم باید سریع میرفتم استقبال دیگه فشنگی کت و پیراهنمو پوشیدم !

    وسط جلسه بودیم (من پای بیلبوردای تبلیغاتی بودم داشتم توضیح میدادم یهو دیدم همه زدن زیر خنده) گفتم وای خدا دیگه چه گندی زدم ابروم رفت ، برگشتم دوستم گفت پشت کتتو درست کن ، برگشتم پشتمو دیدم دیدم یه چیزی پشت کتم اویزونه (استین بود) کشیدمش دیدم یه پیراهن در اومد ! همه داشتن میخندیدن دیدم مدیر کریتیو ایران (یه مرد چینیه ) داره دست میزنه ! طرف فکر کرده من شعبده بازم !! اقا نمیدونید چقدر خجالت کشیدم ( شانس منم لباسه که زیرش اویزون کرده بودم رنگ استر کتم بود منم متوجه نشدم !!)

    خدا رو شکر بخیر گذشت این سری !
    بعد از جلسه هم قرار بود منشی مونو تا یه مسیری برسونم برگشته میگه جون من یه دونه کرواتم برای من در بیار !
    اینا هم که خدارو شکر تا اخر عمر برات دست میگیرن !

  7. #2567
    حـــــرفـه ای ebicross's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2007
    محل سكونت
    مـشـهـد
    پست ها
    3,508

    پيش فرض

    آقا دیشب داشتیم سیستم یه بنده خدایی رو که زیاد هم باهاش طبیعی نبدوم رو سیخ کاری میکردیم.
    قضیه این بود که میخواست CMOS رو Default کنه و هرچی باطری بر میداشتیم نمیشد و گفتم با جامپر Defualt کنیم.
    خلاصه جامپر رو برداشتم و چون باید کار دیگه ای میکردم طبق عادت معمول گذاشتم تو دهنم.
    کار که تمام شد اومدم برگردونم که دیدم ای بابا تو دهنم نیست.
    اینور اونور خلاصه اصلا نبود. هنوز تو کفم که چی شد. فکر کنم قورتش داده بودم.
    ولی بالاخره هر طور شد کار راه افتاد ولی همه بد نگاه میکردن. فکر میکردن شام نخوردم. آخه خیلی بد انداختم بالا جامپررو...
    میگم خوب بود حالا جامپر کوچیکه اگه CPU بود چی میشد؟

  8. #2568
    آخر فروم باز Genjo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    L.A
    پست ها
    3,298

    پيش فرض

    اینم یه سوتی قدیمی :

    سوم راهنمایی بودم که یه روز یکی از بچه ها زنگ زد گفت یه سی دی 18 + گرفتم بیا خونمون کسی نیست با هم ببینیم. ما هم رفتیم خونشون البته اینم بگم کامپیوترش پشت به دیواره و اتاقش هم جوری بود که کسی که از بیرون میومد اول اتاق دوستم رو میدید. ما نشسته بودیم و داشتیم فیلم رو نگاه میکردم با صدای تقریبا بلند و البته در حین فیلم اظهار نظر هم میکردیم در موردش و چرت و پرت میگفتیم و شوخی میکردیم و ....
    یهو من حس کردم یکی داره ما رو نگاه میکنه برگشتم پشتمو دیدم واااااای... مادر دوستم تو چارچوب در وایساده بود و داشت نگاه میکرد سریع رومو برگردوندم و تند اسکیپ رو زدم. دوستم گفت بیشعور چرا استپ کردی تازه داشتیم حال میکردیم و سریع اسپیس رو زد دوباره پلی شد حالا من هی اسکیپ رو میزدم اونم اسپیس رو میزد هی با آرنج میزدم بهش تا اینکه یه لحظه برگشت و پشت سرش رو دید با ترس گفت سلام مامان کی اومدی ؟ مادرشم بدون اینکه چیزی بگه رفت تو آشپزخونه و منم سریع جیم زدم نفهمیدم دیگه چی شد ولی اونطوری که دوستم میگفت همشو انداخت گردن من و گفته بود سی دی ماله من بوده و پیشنهاد من بوده و ....

    کامنت قشنگی بود

  9. #2569
    آخر فروم باز Genjo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    L.A
    پست ها
    3,298

    پيش فرض

    دیروز رفته بودم ارایشگاه ، تو راه برگشت یه تاکسی گرفتم ، که همه مرد بودن و داشتن درمورد دخترا صحبت میکردن !
    ماجرا سر دخترای خراب بود (دخترای پی سی ببخشید) ، خیلی خودمونی حرف میزدیم (گرفتید دیگه) !
    همه پیاده شدن من بودم و راننده (من جلو نشسته بودم) ، دیگه خلاصه از زمان شاه شروع کردیم تا الان !
    من پلیرم تو گوشم بود (بدبختی Noise Canceling داره هدفونم صدای هیچی رو نمیشنوم) ! وسط راه یه دختره (اوضاع فجیه بود شدیدا) رو دیدم که تاکسی میخواست راننده هم براش وایساد ! ولی سریع حرکت کردیم فکر کردم مسیرش به ما نمیخورده راننده هم حرکت کرده ، ولی نگو دختره سریع سوار شده منم هدفون تو گوشم صدای درم نشنیدم !
    یه کم رفتیم جلو تر (2 دقیقه بعد) ، رو کردم به راننده ه گفتم دیدی دختر رو میخواست سوار شه ، معلوم بود از اون جن...های سابقه داره از قیافش داد میزد تا حالا با ......................... الی اخر ! وسط های کار در مورد لباسش داشتم صحبت میکردم که یهو یکی از پشت سرم گفت خفه شو اشغال ، ( برق از سرم پرید ) اقا وایسا میخوام پیاده شم دیگه هرچی فحش بلد بود بما داد !
    بعد از اینکه دوباره راه افتادیم به راننده ه گفتم چرا نگفتی سوارش کردی ! گفت مگه نفهمیدی سواره گفتم نه گفت فکر کردم میدونی میخوای اذیتش کنی ! گفت حالا عیبی نداره کلی خندیدیم ! گفتم ندیدی چقدر فحش داد ! خلاصه دیگه ....... ولی خیلی باحال بود قیافه دختره موقع پیاده شدنش !!

    وای چقدر این قشنگ بود

  10. #2570
    آخر فروم باز Genjo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    محل سكونت
    L.A
    پست ها
    3,298

    پيش فرض

    یه سوتی خفن:
    دیشب یه مقداری زودتر از همیشه خوابیدم.
    ساعت 6 ونیم بیدار شدم دیدم نیاز وحشتناک به رفتن به دستشویی دارم.
    من عادت دارم با لباس زیر میخوابم.
    میدونید که آقایون صبح ها که بیدار میشن چه وضعیتی دارند!!!
    بلند شدم بدون اینکه شلوار بپوشم رفتم بیرون اتاقم, اصلا فکر اینو نمیکردم که کسی بیدار باشه ولی مامانم بیدار بود منم شرتم یه 10 20 سانتی جلوتر از خودم میرفت, تا دیدم مامانم اونجاست سریع دویاره برگشتم توی اتاقم.
    مامانم که مونده بود من چرا اینطوری کردم پشت سرم اومد تو اتاقم و نگران گفت چی شده؟؟؟
    منم سریع خودم و انداختم توی تختم و پتو رو کشیدم رو خودم گفتم هیچی بابا برو.
    نکته خیلی ضایع اینجا بود که بعد از چند ثانیه بلند شدم شلوار پوشیدم و رفتم دستشویی.
    ولی صبح گفتم خواب بد دیده بودم و قضیه یه مقدار ماست مالی شد.
    گفتم خواب دیدم خودمو حلق آویز کردم.
    عجب داستانی.....................

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •