دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست / چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
گفتم تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم / از پای تا به سر همه سمع و بصر شدمشیخ سعدی
دستم نداد قوت رفتن به پیش دوست / چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
گفتم تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم / از پای تا به سر همه سمع و بصر شدمشیخ سعدی
من ذره و خورشید لقائی تو مرا .:.:.:. بیمار غمم عین دوائی تو مـــــرا
بیبال و پراندر پی تو میپــــرم .:.:.:. من کاه شدم چو کهربائی تو مرا
مولانا
آن همه ناز و تنعم که خزان میفرمود / عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
شکر ایزد که به اقبال کله گوشهی گل / نخوت باد دی و شوکت خار آخر شدحافظ
دیده در گریه چو ابر است مرا،در غلطم
ابر را نیست چو چشم تر من گریانی
مدتی بهر یقین در پی کسب عرفان
عمر کردم تلف از غایت بی عرفانی
مولانا حکیم ملا محمد فضولی بغدادی(بایاتلی)
يارب از عرفان مرا پيمانهاي سرشار ده
چشم بينا، جان آگاه و دل بيدار ده
هر سر موي حواس من به راهي ميرود
اين پريشان سير را در بزم وحدت بار ده
در دل تنگم ز داغ عشق شمعي برفروز
خانهي تن را چراغي از دل بيدار ده
صائب تبریزی
همه ی سرو قدان باد فدای قد تو
که تویی از همه سرو قدان رعناتر
نیست پاکیزه تر از خاک درت باغ جنان
نیست حوری ز تو در باغ جنان رعناتر
مولانا فضولی
تقدیم به دوستان.....از یه بچه سید
////------>
ای تیر، خطا کن! هدفت قلب رباب است
یا حنجره سوخته ی تشنه ی آب است؟
کوتاه بیا تیر سه شعبه، کمی آرام
هوهو نکن این شاپرک تب زده خواب است
او آب طلب کرده فقط، چیزی زیادی است؟
گیرم که ندادند ولی این چه جواب است؟
رنگش که پریده، دو لبش مثل دو چوب است
نه، تیر! تو... نه، چاره ی کارش فقط آب است
این طفل گناهی که نکرده کمی انصاف
اینجاست، ببینید که حالش چه خراب است
این مرثیه را ختم کنید ای جماعت!
یک جرعه نه، یک قطره دهیدش که ثواب است
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد/// وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست/// به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
حافظ
یاشاسین...ای تیر، خطا کن! هدفت قلب رباب است
یا حنجره سوخته ی تشنه ی آب است؟
کوتاه بیا تیر سه شعبه، کمی آرام
هوهو نکن این شاپرک تب زده خواب است
او آب طلب کرده فقط، چیزی زیادی است؟
گیرم که ندادند ولی این چه جواب است؟
رنگش که پریده، دو لبش مثل دو چوب است
نه، تیر! تو... نه، چاره ی کارش فقط آب است
این طفل گناهی که نکرده کمی انصاف
اینجاست، ببینید که حالش چه خراب است
این مرثیه را ختم کنید ای جماعت!
یک جرعه نه، یک قطره دهیدش که ثواب است
دلم درجی ست،اسرار سخن دُرهای غلطانشتنت به ناز طبیبان نیازمند مباد/// وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست/// به هیچ عارضه شخص تو دردمند مباد
فضای علم،دریا فیض حق باران نیسانش
تعالی الله چه دُرهای لطیف و آبدار است این
که زیب گوش و گردن می کند ابکار عرفانش!
رهی دارد زبان گویا سوی این درج و آن دریا
که بی امساک می بینم هر ساعت دُر افشانش
زبان است آن که انسانیش می خوانند اهل دل
که حیوان تا نمی گوید،نمی گویند انسانش
مولانا حکیم ملا محمد فضولی بایاتلی
Last edited by t.s.m.t; 01-01-2010 at 13:02.
شاهدان گر دلبری زین سان کنند /// زاهدان را رخنه در ایمان کنند
هر کجا آن شاخ نرگس بشکفد /// گلرخانش دیده نرگسدان کنند
حافظ
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)