وای بر من,تو همانی که امیدم بودی؟
تو همان چشم سیه,دلبر افسونگر من؟
هر چه کوشم مگر این حادثه باور نکنم
میدود یاد خطاهای تو در باور من . . .
...
خدایا!
خورشید را به من قرض میدهی ؟
از تو كه پنهان نیست
سرزمین خیالم سالهاست یخ بسته است...
...
حتم دارم که تویی آن شبح آینه پوش
عاشقی جرم قشنگیست ,به انکار مکوش
...
ماه من پرده از آن چهره ی زیبا بردار
تا فلک لاف نیاید که چه ماهی دارد...
...
به اندازه دیوونه های دیوونه خونه ، دیوونه وار دیوونتم دیوونه !
...
شب شرابی خوردم و مستی مرا در بر گرفت / دوریت آمد به یادم هستی ام آتش گرفت . . .
...
صدای پای تو که میروی ، صدای پای مرگ که میآید . . . ( حسین پناهی )
...
در این شب پر از سکوت ، واژه ها یاری ام نمیکنند ، کاش تو بودی تا سکوتی مرگبار
بر لحظاتم سایه نمی افکند ، کاش تو بودی تا در دریای مهربانیت غرق میشدم
تو زیباترین ترانه ام هستی . . .
...
من تو را باز کجا خواهم یافت ؟ جز در اندیشه خویش و به جز قصه هجران و شکیب
چیست افسانه عمر . . . ؟
...
آفتاب پنجره را میشناسد حتی اگر بسته باشد
مهتاب به دیدارم می آید حتی اگر خسته باشد
دل هواتو میکند حتی اگر شکسته باشد . . .
...
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگران وای به حال دگران . . .