تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 254 از 640 اولاول ... 154204244250251252253254255256257258264304354 ... آخرآخر
نمايش نتايج 2,531 به 2,540 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #2531
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    وقتي مي آيي

    زمان را دو تايي پشت در ‏

    جا ميگذاريم.‏

    وقتي مي روي

    تنهايي

    از پس خاطرات مسن هم

    بر نمي آيم.‏

  2. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #2532
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    گوشه ای می نشینم و

    تک تک خاطراتم را رنگ آمیزی می کنم

    خاطرات شیرین را سفید

    خاطرات تلخ را سیاه

    تابلوی خاطراتم

    درست مثل آسمان شب می شود . . .



  4. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #2533
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    مي نویسم از تو

    می کشم تو را برای دلم

    ای معشوق من

    ای معبود من

    دلم به این چیزها راضی نمی شود

    معجزه ای کن . . .



  6. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #2534
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    مي‌تركد استخوانم

    در باد

    يك برگ ديگر


    از سر اين شاخه مي‌چكد.

    پاييز چندم است عزيزم؟

  8. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #2535
    پروفشنال r4pbr4p's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    † Mars †
    پست ها
    841

    پيش فرض

    دل داده ام بر باد بر هرچه باداباد

    مجنون تر ازلیلی شیرین تر از فرهاد

    هر قصر بی لیلی چون بیستون بر باد

    هر کوه بی فرهاد چون کاهی به دست باد

    هفتاد پشت ما از نسل غم بودند

    ارث پدر ما اندوه مادرزاد

    از خاک ما در باد بوی تو می آید

    تنها تو می مانی ما میرویم از یاد.

  10. 3 کاربر از r4pbr4p بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #2536
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    ببین ماه من ..!
    قرار نیست که

    قرار هایمان را بگذاریم
    بر بی قراری های من ..؟
    مگر قرار نبود

    تو ماه ِ تمام ِ من باشی و ..
    من پر ِ پرواز ِ تو ..؟

  12. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #2537
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    نقطه سر خط ...

    بعد تو پنجره ها رو به کسی باز نشد
    هیچکس با من دلسوخته دمساز نشد

    بی تو یک عمر نوشتیم که نقطه، سرخط
    نقطه های سرخط بعد تو آغاز نشد

    غزلی بودی و ناگفته تمامت کردیم
    اینکه – ای شعر پر ایهام من – ایجاز نشد!

    بغضهای بعد تو در حنجره هامان یخ بست
    ذره ای زمزمه از سوز تو آواز نشد

    گر چه پروانه صفت دور تو گشتیم ولی
    پر زدن دور سر شمع که پرواز نشد !

    سبزه ها را که گره با عشق ورود تو زدیم
    این گره غیر تو با دست کسی باز نشد

  14. 3 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #2538
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    خود را به که بسپارم

    وقتي که دلم تنگ است

    پيدا نکنم همدل

    دلها همه از سنگ است

    گويا که در اين وادي

    از عشق نشاني نيست

    گر هست يکي عاشق

    آلوده به صد رنگ است

  16. این کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #2539
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    بمب

    صدای گِرد و بمی داشت

    کمی متفاوت تر از موشک

    که تیز می بُرید.

    ما به شیشه هایمان چسب زدیم.

    ضربدر های بزرگ

    از گوشه ی آسمان

    تا ریشه ی قالی

    همه بمب ها خانه ما را نشانه می گرفتند

    و به جاهای دیگری می خوردند.

    ما بارها می مردیم.

    آن ها آدم های دیگری را دفن می کردند

    جنگ که تمام شد

    ضربدر ها را پاک کردیم

    جای شان روی شیشه مانده بود

    پنجره های ضربدری،

    شیشه هایی که بارها لرزیده بودند،

    آسمانی که سیاه مانده بود.

    دوستم پدرش را عوض کرد

    ما خانه مان را

    و بزرگ تر که شدیم

    آسمان مان را .

    می گویند جنگ سال هاست که تمام شده

    پس چرا بمب ها هنوز می ترکند؟

    شیشه ها می لرزند؟

    و هیچ شعری آرام مان نمی کند؟

  18. #2540
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    این روز ها عجیب دلم در هوای اوست

    این شعر های خسته تمامش برای اوست

    فریاد واژه‌ها به فدایش که سوختن

    در خلوت و سکوت فقط ادعای اوست



    دیگر نگاه شهر به من جور دیگریست

    انگار سال‌هاست که عاشق ندیده‌اند

    بیگانه‌اند و دوست که فرقی نمی‌کند

    دیگر تمام مردم دنیا غریبه‌اند



    آن روزها دلم به هوای تو می‌سرود:

    برگرد تا هنوز به یاد تو زنده‌ام

    من زنده‌ام هنوز ولی عشقمان چه شد؟

    می‌گیرد از دروغ خودم باز خنده‌ام




    دیدی امید جای خودش را به یأس داد

    من ماندم و نگاه تو و اشک ِ انتظار

    این جاده‌های یأس کجا می‌برد مرا

    آه ای خدا چه بر سرم آورده روزگار

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •