************************
************************
Last edited by t.s.m.t; 12-08-2008 at 17:46.
از دل برود ....
هر آنکه از دیده رود !
اومـدم تـا مـهـــربون تـو بـاشــــم
همــدم شـــیرین زبون تو باشــــم
اومــدم تا دلـت آروم بـگــــیــــره
دوباره ترانههات جون بگـیــــره
اومــدم که همســـفر بشــم باهات
بـگـیـرم خســتگــیا رو از پاهات
خواســتم عاشــقـت کـنـم اما نشـد
عشــق مـن تـوی دل تو جـا نشــد
نشــد از خودم بگــم یکــم بـرات
تا شـــاید بفـــهـمی لایـقـم بــرات
نشــــد از نـگـام بخــونی حـرفمو
نگــرفـتی دوتا دســت ســـردمــو
تو خواستی که من عاشقت باشـم
چطوری میشـــد شــقایقت باشــم؟
حالا روز و شب برام فرق نداره
مثل اون وقتا چشــام بآآرق نداره
حالا خیلی وقـتـه که جـات خـالیه
تــو نــمــیـدونی دلــم چـه حــالیه
کی دیگه میشـناسه خنده هامونو؟
کی میفهمه حرف گریه ها مونو؟
کی میدونه تو کجایی، من کجـام؟
کی ستاره می شماره توی شـبام؟
کی برامون خبر از هـــم میاره ؟
کی میدونه دلامون چی کم داره؟
کی میدونه ما چه حرفایی زدیـم؟
کی میفهمه ما خوبیم یا مهه بدیم؟
کی میتونه بگه تقصــیر کی بود؟
این جــدایی تو بگو کار کی بود؟
هیچ کــی ما رو یه جا باهم ندیده
آخه کی احســاس ما رو فهمیده ؟
دیگه شـــعرامون ترانه نمیشــن
قصه هامون عاشـقانه نمیشــــن
دیـــگه دنیا هـــم با ما را نیمیاد
دیـــگه رفتنم بهونه نــمی خواد
دیگه وقتشه بریم یه جـــای دور
ماکه نیستیم واسههم سنگصبور
دیــگه وقتشــه خداحافظی کـنیم
جــــدا از هــمدیگه زندگی کنیم.
...
دیشب از شدت غم نعره ی مستانه زدم
تا نهم بار غم از دل دو - سه پیمانه زدم
دل که از جور بتان سخت به جان آمده بود
قید دیر و حرم و کعبه و بتخانه زدم
مجید صباغ ایرانی
محرمان ما را هزار بار دیده اند
دیده ی نامحرمان ما را ندید(د)
مجید صباغ ایرانی
Last edited by t.s.m.t; 12-08-2008 at 18:00.
دست من حس تو را مینوشدمحرمان ما را هزار بار دیده اند
دیده ی نامحرمان ما را ندید(د)
آنچنان محو فروریختنی،
که تن واژه به من می خندد.
که سپید کاغذ،
پر از خط خطی حس من است.
اندکی تاب بیار،
تا تو را رسم کنم.
تا تو را نه
بودن پیش تو را وصف کنم.
وحشی کوچک من تاب بیار،
تا من عاشق بشوم
...
می شوم آن گه به چشم خلق عیان
ابرهای جهل خیزد از میان(ن)
مجید صباغ ایرانی
yalqiz
نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا
اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه
درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه
اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه
گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه
اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه
اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه
اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه
همچو موجهای تشنه خو که می دوند
رو به سوی آفتاب پای در نشیب
در غروبهای سرخ و خالی و خفته
دل به گرمی نوازش نگاههای خسته تو می دهم
سر به ساحل تو می نهم
ای کرانه عظیم دوست داشتن
ای زمین گرمسیر
رفتی و نفهمیدم
مرز دل و چشم تو
از شهر افق پیداست
من سرخی گل ها را
در خنده تو دیدم
در شهر اقاقی ها
تو پک ترین عشقی
من راز شکفتن را
از باغ دلت چیدم
لبخند زدی آرام
بر گونه غمنکم
من با گل لبخندت
بر حادثه خندیدم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)