بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود....
یادت همواره جاودان باد
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود....
یادت همواره جاودان باد
تا چند زنم بر درياها خشت ----- بيزار شدم ز بت پرستان كنشت
خيام كه گفت دوزخي خواهد بود ----- كه رفت به دوزخ و كه آمد ز بهشت
دوست عزیز!
چند روز پیش ناظر محترم اینجا فرمودن که روزی بیشتر از 1 پست کسی نده توی این تاپیک
لطفا رعایت کنین!
کاش به پست اول اضافه بشه قوانین جدید!
چه بی هیاهوست این خلوت نهانم
شعله ای بیافروز
تا در تنگناهای تاریک شبهای بی ستاره
تو را به تصویر در آورم
غزلهایم برای توست
چرا که تو قطب زنده غزلهای منی
ومن شکسته بال ترین عاشق چند بیت آخرم .
نقاش باشی!
چقدر می گیری
بیایی صفحه های سیاه دلم را رنگ کنی؟
بعد، برای دیوار اتاقم
یک روز آفتابی بکشی
که نور آفتاب تا میانه اتاق آمده باشد
راستی، من روی صورتم یک خنده می خواهم
نرخ خنده که گران نیست؟
نبسته ام به کس دل
نبسته کس به من دل
چو تخته پاره بر موج
رها رها رها من
ز من هر آن که او دور
چو دل به سینه نزدیک
به من هر آنکه نزدیک
از او جدا جدا من
نه چشم دل به سویی
نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی
به یاد آشنا من
ستاره ها نهفته اند
در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست
هوای گریه با من
كاش می شـُد
طنابـــــ ـــ بیندازم بــِ شانه های درَختــــ ..
و بی تابی ام را تابــــــ ــ دَهـــَم ..
یاد اون روزا که شروع آشنائی بود ..شروع آشنائی همیشه جالبه ولی زود گذره ...گفتمش : دل می خری ؟ برسید چند؟ گفتمش : دل مال تو، تنها بخند ! خنده کرد و دل زدستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روی خاک افتاده بود جای بایش روی دل جا مانده بود ...... اما همیشه هر شروعی پابانی هم داره .. پایان تلخی که هر روزش بد تر از مرگه ولی با گذشت زمان اون تلخی هم برات طعم شیرینی داره ،
می روم خسته و افسرده و زار
سوی منزلگه ويرانه خويش
بخدا می برم از شهر شما
دل شوريده و ديوانه خويش
می برم، تا كه در آن نقطه دور
شستشويش دهم از رنگ گناه
شستشويش دهم از لكه عشق
زينهمه خواهش بيجا و تباه
همه چیز تموم میشه و سه تا چیر باقی میمونه
تجربه و خاطره و گذر عمر
وقتی به گذر عمرم نگاه میکنم می بینم که ..... کاش هنوز 15 سالم بود تا اشتباهاتم رو تکرار نمی کردم ولی اینم می دونم 5-6 ساله دیگه هم به میگم کاش 25 سالم بود تا اشتبا......
سالهاس که سنگینی گذر ثانیه ها روی دوشم حس میکنم
ღღ
ღ
ای عشــ ـق مدد کن که به سامان برسیم
چون مزرعه ي تشـنـه به باران برسیــم
یــ ـا من برسم به یـــ ـار و یا یــار به مــ ـن
یا هـــ ــردو بـمیـ ــریم و به پـایـان برسیم
ღღ
ღ
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)