من مانده ام و تو انگار رفته ای
با انتظار ِ ثانیه ها، مثل ِ دیگران
گفتی که فرق می کند، این ماجرا بگو
در انتهای قصه، چرا مثل دیگران؟
باید دوباره دورترین نقطه ها شویم
از ذره های عشق جدا، مثل دیگران
من مانده ام و تو انگار رفته ای
با انتظار ِ ثانیه ها، مثل ِ دیگران
گفتی که فرق می کند، این ماجرا بگو
در انتهای قصه، چرا مثل دیگران؟
باید دوباره دورترین نقطه ها شویم
از ذره های عشق جدا، مثل دیگران
نمي داني ، پدر!
تفاوت خوشه گندم و تفنگ را ؟!
به او گفتم:
پسرم ! زماني مي دانستم شكل خوشه گندم را
شكل قرص نان را
شكل گل سرخ را
اما در اين زمانه سخت
درختان جنگل به عضويت ارتش در آمده اند
و گلهاي سرخ
سيه جامگان خستگي اند!
در دام حادثات ز کس یاوری مجوی
بگشا گره به همت مشکل گشای خویش
سعی طبیب موجب درمان درد نیتس
از خود طلب دوای مبتلای خویش
گفت آهویی به شیر سگی در شکارگاه
چون گرم پویه دیدش اندر قفای خویش
کای خیره سر بگرد سمندم نمی رسی
رانی و گر چو برق به تک بادپای خویش
چون من پی رهایی خود می کنم تلاش
لیکن تو بهر خاطر فرمانروای خویش
با من کجا به پویه برابر شوی از آنک
تو بهر غیر پویی و من از برای خویش
رهی معیری
![]()
شوقي ، اميدي ، يا خيالي در سر اوستبگريختند از بام يک يک ، دسته دسته
يا با سرابي مي فريبد خويشتن را
يا خون سرخ زندگي در پيکر اوست
من با کدامين کوشش و نيرنگ و پندار
از خواب خيزم بگذرانم زندگي را ؟
گيرم فريب تازه اي در خون من رست
آخر چه سازم اين غم درماندگي را
اندوه من تنها زمرگ آرزو نيست
بال و پر مرغ فريب من شکسته
آنوقت کبوترهاي برزخ آفرينم
هر چند که در مد نظر بود دو عالم
یک حرف ازین صفحه نخواندیم و گذشتیم
صائب
من طاقت هجران تو مهپاره ندارم
جز اینکه بمیرم به برت چاره ندارم
میا ن نور و ظلمت عالمی دارم نمی دانم
که شامم صبح،یا صبح امیدم شام نمی گردد
صائب
دل كه رنجيد از كسي خرسند كردن مشكل است
شيشه بشكسته را پيوند كردن مشكل است
كوه نا هموار را هموار كردن سخت نيست
حرف نا هموار را هموار كردن مشكل است
دوش . زير بار حمالان كشيدن سخت نيست
زير بار منت نامرد رفتن مشكل است
تا کی زنی لاف از عمل،بتخانه در زیر بغل
ای ساجد و عابد شده دائم،ولی اصنام را
نسیمی
اینجا
ابرهای خاکستری
بر آسمان دلم
هزاران نقش بسته اند
بی تو تنها
نقشی از بودن را در نبودنت
تکرار می کند
هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)