تو بزرگي مثل اون لحظه كه بارون ميزنه ...
تو همون خوني كه هر لحظه تو رگهاي منه ...
تو مث خواب گل سرخي لطيفي مثل خواب ...
من همونم كه اگه بي تو باشه جون ميكنه ...
تو بزرگي مثل اون لحظه كه بارون ميزنه ...
تو همون خوني كه هر لحظه تو رگهاي منه ...
تو مث خواب گل سرخي لطيفي مثل خواب ...
من همونم كه اگه بي تو باشه جون ميكنه ...
هوا هواي بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشيم جرعه جرعه شراب
در اين پياله چه ريختي پيداست
كه خوش به جان هم افتده اند آتش و آب...
به سراغ من اگر مي اييد نرم و اهسته بياييد مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من.
نازم به بی نیازیت ای شوخ سنگدل
می خواستم که بهتر از اینها ببینمت
تا نيارايد گيسوي كبودش را به
شقايق ها
صبح فرخنده
در آيينه نخواهد خنديد
دلم گر قصه گويد ، اينك آن گوش
لبم گر بوسه خواهد ، اين لب نوش
اگر شب زنده دارم ، اين سر زلف
چو خوابم در ربايد ، اينك آغوش
شوخ چشمان از تو می گیرند تعلیم نگاه
گردن آهو بلند از انتظار چشم توست
تا ماه رسیده آهم امشب
آه ار نرسد بماهم امشب
بی ماه رخش نخته چشمم
ای ماه توئی گواهم امشب
بسترم
صدف خالي يك تنهايي ست
و تو چون مرواريد
گردن آويز كسان دگري
سلام دوست گرامی
خوبید انشاالله...!؟
شعرهایتان بسیار زیباست اما مشکل این جاست که با خود نمی توانید مشاعره کنید...
شعرها را می توانید در تاپیک مخصوص به خود در انجمن ادبیات و علوم انسانی بگذارید و حتما مورد استقبال هم واقع می شود
برقرار باشید
__________________________
تا مي دويدم، تو به دنبال من، اما من
گُم مي شدم در كوچه هاي چشم هاي تو
مُردن چه فرقي مي كند با بي تو سَر كردن
اين را نمي داند خداي من، خداي تو؟
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)