تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 2506 از 2734 اولاول ... 15062006240624562496250225032504250525062507250825092510251625562606 ... آخرآخر
نمايش نتايج 25,051 به 25,060 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #25051
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    در ره منزل ليلي كه خطرهاست در آن
    شرط اول آن است كه مجنون باشي

  2. #25052
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    يك روز بي ترديد خواهم مرد
    يك روز مي فهميد خواهم مرد
    امروز يا فردا نمي دانم
    يك روز بي ترديد خواهم مرد

  3. #25053
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    در خانه خود نشسته ام ناگاه
    مرگ آيد و گويدم ز جا برخيز
    اين جامه عاريت به دور افكن
    وين باده جانگزا به كامت ريز

    خواهم كه مگر ز مرگ بگريزم
    مي خندد و مي كشد در آغوشم
    پيمانه ز دست مرگ مي گيريم
    مي لرزم و با هراس مي نوشم....

  4. #25054
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    ميان ماندن و رفتن حكايتي كرديم
    كه آشكارا در پرده ي كنايت رفت.
    مجال ما همه اين تنگمايه بود و دريغ
    كه مايه خود در وجه اين حكايت رفت

  5. #25055
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    تو مپندار كه من شعر به خود مي گويم
    تا كه هشيارم و بيدار يكي دم نزنم

  6. #25056
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    مرو راهي كه پايت را ببندند
    مكن كاري كه هوشياران بخندند

  7. #25057
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    ديوانه چون طغيان كند زنجير و زندان بشكند
    از زلف ليلي حلقه اي در گردن مجنون كنيد

  8. #25058
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    دلم از تو چون نرنجد كه به وهم در نگنجد
    كه جواب تلخ گويي تو به اين شكر زباني

  9. #25059
    مدیر انجمن هنرهفتم Mahdi Hero's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    nn374$|*|017
    پست ها
    13,262

    پيش فرض

    یاد یاران قدیمم نرود از دل تنگ
    چون هوای چمن از یاد اسیران قفس

  10. #25060
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    سیب نارس سبزی که از هلال ماه چیده ام
    با طلوعی از باران و انار و لیمو
    برای تو ، مخاطب سبز من
    روی دوشنبه ات
    جانماز ترمه ام را پهن می کنم
    و تو نگاه می کنی
    سبز سبز سبز می شوم
    چای می آوری چای سبز
    چای شرجی اواسط خاطره
    چای مه کرده ی کبوتران شمال
    تمام دیشب
    قرار بود سر روی شانه ی هلال ماه بگذاری
    و با صدای بلند سکوت کنی
    تمام دیشب
    داشتم آخرین دکمه ی پیراهن ماه را به شب می دوختم
    تمام دیشب
    نبودن تو را با چراغ می گفتم
    تمام دیشب
    هیچ کس صدای گریه ی باد را نشنید
    آه ، ستاره ، ستاره ، ستاره
    کاش اندازه ی یک سلام ساده
    یک ایینه ی کوچک پیش پا افتاده
    دوستم داشتی
    اما مگر می شود
    هیچ پنجره ای قبل از دیوار متولد نمی شود
    هیچ مریم و اناری قبل از غروب
    حالا می خواهم ابتدای هر اذان
    برایت شعر اول وقت بگویم
    برایت از دوشنبه های اتفاق
    از عصر های مرده
    از کبوتران سکوت علاقه
    از کوچه های پر رنگ پر از طعم چای و خاطره
    هیچ کس جز تو لای خواب باران
    از این کوچه ی نارنجی
    که ته بن بست آسمانش خانه ی من است
    عبور نکرده
    که رنگ نارنج و خاطره بگیرد
    و تو یش تر از تمام کوچه های تنگ کاغذی
    بن بستی
    و دست های بن بست ساده ات
    گاهی عجب اهل پرنده می شود
    اهل پیله
    اهل پروانه
    دست هایت پیش از تولد باران
    آسمانی شدند
    دست هایت پیش از تولد سبز
    نت های پر بسته ی کبوتران را می نواختند
    و دست هایت
    و دست هایت
    که گفته ای نبید این دست ها را آزار داد
    نباید بوسید
    نباید عاشق بود
    تو از هر آسمانی که گمان کنی
    ابری تر و بلندتری
    به ارتفاع که رسیدم یادم افتاد
    که اتفاق حتی از پیاله ی آب هم می افتد
    به ارتفاع که رسیدم
    آسمان افتاد
    تو به پیراهنم آمدی
    ششمین روز هشتاد
    از آخرین اسل غروب بود که
    عاشق شدم
    ...

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •