ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع جان هم سوخته پروانه
ياران چه غريبانه رفتند از اين خانه
هم سوخته شمع جان هم سوخته پروانه
حد اقل 14 بار دیگه از این شعر تو این تاپیک هست
شما که زحمت نمیکشید و جستجو نمیکنید
حد اقل اشعار تابلو رو 2 باره اینجا ننویسید
لطفا !
شد مثل ماجرای میازار موری که .....
...
هميشه بين ِ تبسم، ميانِ يك ترديد
كسي نگاهِ مرا پُشت لحظه ها دزديد
و باز آمد و يك لحظه هم توقف كرد
و چشم هاي مرا بي نشان ترين ناميد
غروب بود و من و وحشت از پشيماني
و آن كه پشت دلم را به خاك مي ماليد
دلم
برای باران تنگ شده
دلم برای آسمان ابری بغض آلود
تنگ شده
به قطره اشکی هم راضی ام
اما نه این آسمان خسیس گریه می کند
نه این چشمان خالی مبهوت
تو خيره مي شوي به بادها، به رقص قاصدک
به رنگ هاي روشن ِ بلوز ِ پشتِ پنجره
کنار ِ تو دلم به هيچ اعتنا نمي کند
به چهره هاي تلخ و کينه توز ِ پشتِ پنجره
بيا قسم به لحظه ها که بوي گريه مي دهم
بيا مرا صدا بزن به روز ِ پشتِ پنجره
هواپیما می گذرد
هر چه فریاد می کشیم
کسی نمی شنود
گیر افتاده ایم در این بیابان
چاره ای
جز شکار تو نداریم
ای خرگوش زیبا
ما را ببخش !
شبي از شبها تو مرا گفتي
شب باش
من كه شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود
شبي شب گشتم
به اميدي كه تو فانوس شب من باشي
يار خوبان ستم پيشه گران بود ، گران
كار عشاق جگر خسته دعا بود، دعا
Last edited by ARIATES; 06-08-2008 at 17:16.
اگه كوچه ی صدام يك كوچه ی باريكه
اگه خونم بی چراغه چشم تو تاريكه
ميدونم آخر قصه ميرسي به داد من
لحظه ی يكي شدن تو آينه ها نزديكه
هی بازیگر گریه نکن...
ما هممون مث همیم
صبحا که از خواب پا میشیم ...
نقاب به صورت میزنیم
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)