در رفت
فرار بزرگ
شهرام دگر حوصلۀ دام نداشت
در بند کشیدنش سرانجام نداشت
در رفت به اصطلاح اما بنگر
این کار طرف برات پیغام نداشت؟
***********************
چون حوصله اش زدست بعضي سر رفت
شهرام ز محبس اوين آخر رفت
با اين همه جرم و اتهامات درشت
خنديد به ريش مان وليكن در رفت
*************
جمعي كه محبتي نديدند زاو
در محبس و زنجير قرارش دادند
آنان كه نمك خورده و مديون بودند
زنجير گشودند و فرارش دادند
********************
از رفتن او دو دسته دلشاد شدند
بشكن زده و زغصه آزاد شدند
يك دسته نمك خوران بي نام و نشان
کز شانس بلند جمله از ياد شدند
يك قوم دگر كه از سر بدشانسي
در ليست نمك خوران قلمداد شدند