تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 25 از 49 اولاول ... 1521222324252627282935 ... آخرآخر
نمايش نتايج 241 به 250 از 483

نام تاپيک: ادبیات طنز

  1. #241
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض درددل يك بزاز اصفهاني

    درددل يك بزاز اصفهاني
    خانووم… بعد از اين كه هفت هشت دفعه، هي اومدس و رفته س وديده س و نخريدس ، بالاخره، باري آخركه اومدس، يه دفعه ديگه هم پارچه را ديدس، اين دفعه ، كم و بيش پسنديده س وخبري مرگش خريدس.
    برده س ، برا اينكه بعدآ آب نرد و كو چیك نشد ، پارچه را شسته س ، بعدش بريد ه س ، داده س خياط براش دوخته س ، پوشيده اس ، باهاش رفته اس عروسي، توعروسي كلي پزداده س، قر داده س ، رقصيده س ، لاسيده س……..
    بعدش رفته س خونه ، كلي توش نيشسته س ، با هاش بغل شوورش خوابيده س وغلطيده س وكپيده س .
    خيري سرش كلي توش گوزيده س . يه چند روز بعد دلشو زد ه س، رفته س پيرنو
    شيكافته س، دوباره شسته س، حالا پس اورده اس !

    ميگد از رنگش خوشم نيومدس !!
    اين پارچه دون ، حج آقا !
    لطفآ پولمو پس بديند…..!
    راستي راستي كه خيلي ناكس ونانجيب و پدر سوخته س !!!

  2. 2 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #242
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض طوطی مدیرارشد

    طوطی مدیرارشد مردي به يك مغازه فروش حيوانات رفت و درخواست يك طوطي كرد.
    صاحب فروشگاه به سه طوطي خوش چهره اشاره كرد و گفت: «طوطي سمت چپ ۵۰۰ دلار است.»


    مشتري: «چرا اين طوطي اينقدر گران است؟»
    صاحب فروشگاه: «اين طوطي توانايي انجام تحقيقات علمي و فني دارد.»
    مشتري: «قيمت طوطي وسطي چقدر است؟‌
    صاحب فروشگاه: طوطي وسطي ۱۰۰۰ دلار است. براي اينكه اين طوطي هر كاري را كه ساير طوطي ها انجام مي دهند، انجام داده و علاوه بر اين توانايي نوشتن مقاله اي كه در هر مسابقه اي پيروز شود را نيز دارد.»
    و سرانجام مشتري از طوطي سوم پرسيده و صاحب فروشگاه گفت: «‌ ۴۰۰۰ دلار.»
    مشتري: «اين طوطي چه كاري مي تواند انجام دهد؟»
    صاحب فروشگاه جواب داد:‌ «صادقانه بگويم من چيز خاصي از اين طوطي نديدم ولي دو طوطي ديگر او را مدير ارشد صدا مي زنند.»

  4. 2 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #243
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض گفتمان شتر و مادرش

    گفتمان شتر و مادرش آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت وگویی به شرح زیر صورت گرفت:

    بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟

    شتر مادر: حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟

    بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم.

    بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف و پای ما گرد است؟

    شتر مادر: پسرم. قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است.

    بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد.
    شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم ها ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند.
    بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شن های بیابان است… .
    بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم… ..
    شتر مادر: بپرس عزیزم.
    بچه شتر: پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم؟
    نتیجه گیری: مهارت ها، علوم، توانایی ها و تجارب فقط زمانی مثمرالثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید… پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟











    .
    .
    .
    .
    .

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  6. 3 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #244
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض طنز کتاب مکر زنان حيل النساء

    طنز کتاب مکر زنان حيل النساء آورده اند مردي بود که پيوسته تحقيق ِ مکرهاي زنان مي کرد و از غايت غيرت ،هيچ زني رامحل اعتماد خود نساخت وکتاب” حيل النساء ” (مکرهاي زنان) را پيوسته مطالعه مي کرد. روزي در هنگام سفربه قبيله اي رسيد وبه خانه اي مهمان شد.
    مرد ِخانه حضور نداشت ولکن زني داشت در غايت ظرافت ونهايت لطافت . زن چون مهمان را پذيرا شد با او ملاطفت آغاز نمود. مرد مهمان چون پاپوش خود بگشود وعصا بنهاد،به مطالعه کتاب مشغول شد. زن ميزبان گفت: خواجه ! اين چه کتاب است که مطالعه ميکني؟ گفت:حکايات مکرهاي زنان است. زن بخنديد وگفت : آب دريا به غربيل نتوان پيمود وحساب ريگ بيابان به تخته خاک ، برون نتوان آورد و مکرهاي زنان در حد حصر نيايد . پس تير ِغمزه در کمان ِابرو نهاد و بر هدف ِ دل او راست کرد واز درمغازلت و معاشقت در آمد چنان که دلبسته ي ِ او شد. در اثناي آن حال، شوهر او در رسيد..
    زن گفت : شويم آمد وهمين آن که هر دو کشته خواهيم شد . مهمان گفت:تدبير چيست؟ گفت :برخيز ودر آن صندوق رو . مرد در صندوق رفت. زن سرِ صندوق قفل کرد . چون شوهر در آمد پيش دويد و ملاطفت ومجاملت آغاز نهاد و به سخنان دلفريب شوهر را ساکن کرد. چون زماني گذشت گفت: تو را از واقعه امروز ِ خود خبر هست؟ گفت نه بگوي. گفت: مرا امروز مهماني آمد جوانمردي لطيف ظرايف و خوش سخن و کتابي داشت در مکر زنان و آن را مطالعه ميکردمن چون آن را بديدم خواستم که او را بازي دهم به غمزه بدو اشارت کردم ، مرد غافل بود که چينه ديد و دام نديد. به حسن واشارت من مغرور شد و در دام افتاد .و بساط عشقبازي بسط کرد وکار معاشقت به معانقه (دست در گردن هم)رسيد. ساعتي در هم آميختيم! هنوز به مقام آن حکايت نرسيده بوديم که تو برسيدي وعيش ما منغض کردي! زن اين ميگفت و شوهر او مي جوشيد ومي خروشيد وآن بيچاره در صندوق از خوف مي گداخت و روح را وداع مي کرد. پس شوهر از غايت غضب گفت: اکنون آن مرد کجاست؟ گفت:اينک او را در صندوق کردم و در قفل کردم.. کليد بستان و قفل بگشاي تا ببيني. مرد کليد را بستاند و همانا مردبا زن گرو بسته بودند(جناق شکسته بودند) و مدت مديدي بود هيچ يک نمي باخت. مرد چون درخشم بود بياد نياورد که بگويد *يادم * و زن در دم فرياد کشيد *يادم تو را فراموش . * مرد چون اين سخن بشنيد کليد بينداخت وگفت :
    ” لعنت بر تو باد که اين ساعت مرا به آتش نشانده بودي و قوي طلسمي ساخته بودي تا جناق ببردي.”
    پس با شوهر به بازي در آمد و اورا خوش دل کرد .چندان که شوهرش برون رفت ، درِ صندوق بگشاد و گفت: اي خواجه چون ديدي،هرگز تحقيق احوال زنان نکني؟
    گفت:توبه کردم و اين کتاب را بشويم که مکر و حيلت ِ شما زيادت از آن باشد که در حد تحرير در آيد.

  8. این کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #245
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض فلسفه بافی ها برای در چاه فتاده

    فلسفه بافی ها برای در چاه فتاده روزي مردي داخل چاهي افتاد و بسيار دردش آمد
    يک روحاني او را ديد و گفت :حتما گناهي انجام داده اي
    يک دانشمند عمق چاه و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت
    يک روزنامه نگار در مورد دردهايش با او مصاحبه کرد
    يک يوگيست به او گفت : اين چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند
    يک پزشک براي او دو قرص آسپرين پايين انداخت
    يک پرستار کنار چاه ايستاد و با او گريه کرد
    يک روانشناس او را تحريک کرد تا دلايلي را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاه کرده بودند پيدا کند
    يک تقويت کننده فکراو را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است
    يک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود يکي از پاهات رو بشکني
    سپس فرد بيسوادي گذشت و دست او را گرفت و او را از چاه بيرون آورد




  10. 3 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #246
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض تعریف مشاغل

    سياستمدار: كسي است كه مي تواند به شما بگويد به جهنم برويد منتها به نحوي كه شما براي اين سفر لحظه شماري كنيد.

    مشاور: كسي است كه ساعت شما را از دستتان باز مي كند و بعد به شما مي گويد ساعت چند است.
    حسابدار: كسي است كه قيمت هر چيز را مي داند ولي ارزش هيچ چيز را نمي داند.
    بانكدار: كسي است هنگامي كه هوا آفتابي است چترش را به شما قرض مي دهد و درست تا باران شروع مي شود آن را مي خواهد.
    اقتصاددان: كسي است كه فردا خواهد فهميد چرا چيزهايي كه ديروز پيش بيني كرده بود امروز اتفاق نيفتاد.
    روزنامه نگار: كسي است كه %۵۰ از وقتش به نگفتن چيزهايي كه مي داند مي گذرد و %۵۰ بقيه وقتش به صحبت كردن در مورد چيزهايي كه نمي داند.
    رياضيدان: مرد كوري است كه در يك اتاق تاريك بدنبال گربه سياهيه مي گردد كه آنجا نيست.
    هنرمند مدرن: كسي است كه رنگ را بر روي بوم مي پاشد و با پارچه اي آن را بهم مي زند و سپس پارچه را مي فروشد.
    فيلسوف: كسي است كه براي عده اي كه خوابند حرف مي زند.
    روانشناس: كسي است كه از شما پول مي گيرد تا سوالاتي را بپرسد كه همسرتان مجاني از شما مي پرسد.
    جامعه شناس: كسي است كه وقتي ماشين خوشگلي از خيابان رد مي شود و همه مردم به آن نگاه مي كنند، او به مردم نگاه مي كند.
    برنامه نويس: كسي است كه مشكلي كه از وجودش بي خبر بوديد را به روشي كه نمي فهميد حل مي كند.



  12. 2 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #247
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض چند روز در سال كار مي كني؟

    چند روز در سال كار مي كني؟ يك مرد پس از ۲ سال خدمت پي برد كه ترفيع نمي گيرد، انتقال نمي يابد، حقوقش افزايش نمي يابد، تشويق نمي شود. بنابراين او تصميم گرفت كه پيش مدير منابع انساني برود. مدير با لبخند او را دعوت به نشستن و شنيدن يك نصيحت كرد: «از تو به خاطر ۱ يا ۲ روز كاري كه تو واقعاً انجام مي دهي، تقدير نمي شود.»
    مرد از شنيدن آن جمله شگفت زده شد اما مدير شروع به توضيح نمود.
    مدير : يك سال چند روز دارد؟
    مرد: ۳۶۵ روز، بعضي مواقع ۳۶۶.
    مدير: يك روز چند ساعت است؟
    مرد: ۲۴ ساعت
    مدير: تو چند ساعت در روز كار مي كني؟
    مرد: از ۱۰صبح تا ۶ بعدازظهر؛ ۸ ساعت در روز.
    مدير: بنابراين تو چه كسري از روز را كار مي كني؟
    مرد: ۳/۱
    مدير: خوبت باشه!! ۳/۱ از ۳۶۶ چند روز مي شود؟
    مرد: ۱۲۲ روز.
    مدير: آيا تو تعطيلات آخر هفته را كار مي كني؟
    مرد: نه آقا.
    مدير: در يك سال چند روز تعطيلات آخر هفته وجود دارد؟
    مرد: ۵۲ روز شنبه و ۵۲ روز يكشنبه، برابر با ۱۰۴ روز.
    مدير: متشكرم. اگر تو ۱۰۴ روز را از ۱۲۲ روز كم كني، چند روز باقي مي ماند؟
    مرد:۱۸ روز.
    مدير: من به تو اجازه مي دهم كه در تا ۲ هفته در سال از مرخصي استعلاجي استفاده كني .حال اگر ۱۴ روز از ۱۸ روز كم كني ، چند روز باقي مي ماند؟
    مرد: ۴ روز.
    مدير: آيا تو در روز جمهوري (يكي از تعطيلات رسمي مي باشد) كار مي كني؟
    مرد: نه آقا.
    مدير: آيا تو در روز استقلال (يكي ديگر از تعطيلات رسمي مي باشد) كار مي كني؟
    مرد: نه آقا.
    مدير: بنابراين چند روز باقي مي ماند؟
    مرد: ۲ روز آقا.
    مدير: آيا تو در روز اول سال به سر كار مي روي؟
    مرد: نه آقا.
    مدير :بنابراين چند روز باقي مي ماند؟
    مرد: ۱روز آقا.
    مدير: آيا تو در روز كريسمس كار مي كني؟
    مرد: نه آقا.
    مدير: بنابراين چند روز باقي مي ماند؟
    مرد: هيچي آقا.
    مدير: پس تو چه ادعايي داري؟
    مرد: !!!
    نتيجه اخلاقي:
    هرگز از مديريت منابع انساني كمك نخواهيد.
    مديريت منابع انساني = HR يعني High Risk = ريسك بالا

  14. این کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #248
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض پاسخ جالب انیشتین به خواستگارش

    پاسخ جالب انیشتین به خواستگارش می گویند "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت اینشتین " که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !
    اقای " اینشتین " هم نوشت : ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا هم که چه غوغایی می شود ! ولی این یک روی سکه است . فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !


  16. 4 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #249
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    6 زرنگ بازی یک اصفهانی

    حتما ماجرای راننده ایرانی در کانادا را شنیده‌اید که دنده عقب می‌رفته که به ماشین یک کانادایی می‌زند و پلیس که می‌آید، از راننده ایرانی عذرخواهی می‌کند و می‌گوید " لابد راننده کانادایی مست است که مدعی‌ شده شما دنده عقب می‌رفتید!"

    حالا اتفاق جالب‌تری در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهاني ما توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ كيلومتر در ساعت می رفته كه پليس با دوربينش شكارش می كند و ماشينش را متوقف مي كند. پليس مي‌آید كنار ماشين و می‌گوید:

    "گواهينامه و كارت ماشين!" اصفهانی با لهجه غلیظی می‌گوید:" من گواهينامه ندارم. اين ماشينم مالی من نيست. كارتا ايناشم پيشی من نيست.


    من صاحَب ماشينا كشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوَم داشتم ميرفتم از مرز فرار كونم، شوما منا گرفتين."

    مامور پليس كه حسابی گیج شده بوده بيسيم می‌زند به فرمانده‌اش و عين قضيه را تعريف می‌كند و درخواست كمك فوری مي‌كند.

    فرمانده اش هم ميگوید که او كاری نكند تا خودش را برساند! فرمانده در اسرع وقت خودش را به محل می‌رساند و به راننده اصفهاني مي‌گوید:

    آقا گواهينامه؟ اصفهانی گواهينامه اش را از توی جيبش در مي‌آورد و می‌دهد به فرمانده. فرمانده می‌گوید: كارت ماشين؟ اصفهانی كارت ماشين را كه به نام خودش بوده از جيبش در می‌آورد و مي‌دهد به فرمانده.

    فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور می‌دهد راننده در صندوق عقب را باز كند. اصفهانی در را باز ميكند و فرمانده مي‌بيند كه صندوق هم خالي است.

    فرمانده كه حسابي گيج شده بوده، به راننده اصفهانی مي‌گوید:" پس اين مأمور ما چي ميگه؟!"

    اصفهانی مي‌گوید: "چی ميدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم می‌خواد بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت می‌رفتم؟"

  18. 6 کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #250
    پروفشنال ssaraa's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2009
    پست ها
    973

    پيش فرض

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    ورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت وگویی به شرح زیر صورت گرفت:
    بچه شتر: مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟
    شتر مادر: حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟
    بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟
    شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم.
    بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف و پای ما گرد است؟
    شتر مادر: پسرم. قاعدتا برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است.
    بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقت ها مژه ها جلوی دید من را می گیرد.
    شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشم ها ما را در مقابل باد و شن های بیابان محافظت می کنند.
    بچه شتر: فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژه هایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شن های بیابان است... .
    بچه شتر: فقط یک سوال دیگر دارم... ..
    شتر مادر: بپرس عزیزم.
    بچه شتر: پس ما در این باغ وحش چه غلطی می کنیم؟


    نتیجه گیری:
    مهارت ها، علوم، توانایی ها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید... پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟



  20. این کاربر از ssaraa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •