باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده ، به آبپاش مرخصی داد.
قطره باران غمگین روی گونه ام اشک میریزد.
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست.
باغبان وقتی دید باران قبول زحمت کرده ، به آبپاش مرخصی داد.
قطره باران غمگین روی گونه ام اشک میریزد.
فواره و قوه جاذبه از سربه سر گذاشتن هم سیر نمی شوند.
قلبم پر جمعیت ترین شهر دنیاست.
نانوايي جوش شيرين ميزد ... بيچاره فرهاد
توضيح :
داستان شيرين و فرهاد رو يادتون مياد ؟
آرزو مي كنم در سال جديد حتي اتوموبيلها هم با محور صداقت
كار كنند.
در روزهای بارانی سایه ام به دنبال کارهای شخصی اش میرود
نمی دانم چرا همه به فکر روز مبدا هستند ولی اسمی ازاین روز در تقویم نیست.
بعضی از آدمها قبل از اتمام تاریخ مصرفشان، فاسد میشوند.
وقتی نوشته هایم به پایان رسید ، قلم از فرط خستگی به خواب رفت.
ویزای سفر افکارم را رویاها صادر می کنند.
آنهایی که مغز ندارند ، دچارمرگ مغزی نمی شوند
زمان دشمن عمر ماست ، زمانه را چه عرض کنم.؟!!
راهزنان پائیزی، درختان را لخت می کننند.
آدم لال درون حنجره اش تار سکوت می نوازد
هنوز حقوق بشر پرداخت نشده ، تورم چند برابر شده است
سكوت از بلعيدن واژه ها لذت مي برد
بیشتر اوقات موهای سرم را با لالائی سشوار می خوابانم.
معمولا میکرب عشق از راه چشم وارد بدن میشود.
بعضی ها باورها و عقاید خود را از بازار آزاد تهیه می کنند.
وقتي آخر ماه مي شود، كيفم از فراق اسكناس اشك مي ريزد!
کلیه نوشته هایم سنگ ساز شده است.
شست پایم گاهی از روزنه جورابم سلام میکند
نوه ام از مینی«بوس» های من کلافه شد.
برای اینکه حرفهای پخته بزنم ،به کلاس آشپزی رفتم.
باد دیوانه وار کتابم را ورق زد.
وقتی چشمهای نخودیش را دیدم از آبگوشت خوشم آمد.
سلام دوستان
این تاپیک با پست من به روز شد!!
از دوستان خواهش میکنم مثل سایر تاپیکها اینجا هم فعالیت داشته باشند
وقتی تجربه با "ناکامی" تصادف کرد، سر کوشش شکست.
وقتی می خواهم بخوابم، فتیله نگاهم را پایین می کشم.
اشکها اسکی سوارانی ماهرند که از پیست زیر چشمها شروع می کنند و از روی گونه ها با مهارت می پرند و در کنار لب ها از خط پایان می گذرند.
وقتی دستش را برید، رگها گریه کردند.
میخواست زمان نگذرد، باتری ساعت را درآورد.
میخواست با خودش حرف بزند، شماره خانه خودشان را گرفت.
قرار ِ من باش ! تا در مدار ِ تو باشم ! ... چه قرار مداری بهتر از این...!
آنقدر دست و پايش را گم ميكرد ...كه بي دست و پاشد!!!
Last edited by nil2008; 24-07-2011 at 12:10. دليل: ببخشيد قبلي ،تكراري بود...
آب تنی ماهی یک عمر طول می کشد
به نگاهم خوش آمدی
سایه ی 4 نژاد از یک رنگ است
پرنده ی پیر با کمک گربه از درخت پایین می اید
سکوت راه را برای فریاد هموار می کند
آدم گرسنه از زندگی سیر می شود
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)