دوست داشتن کساني که دوستمان ميدارند کار بزرگي نيست، مهم آن است آنهايي را که ما را دوست ندارند، دوست بداريم
دوست داشتن کساني که دوستمان ميدارند کار بزرگي نيست، مهم آن است آنهايي را که ما را دوست ندارند، دوست بداريم
دنیا همه هیچ و کار دنیا همه هیچ ، ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که ز آدمی پس از مرگ چه ماند ، لطف است و محبت است و باقی همه هیچ
نابينا به ماه گفت : دوستت دارم . ماه گفت : چه طوري ؟ تو که نمي بيني . نابينا گفت : چون نمي بينمت دوستت دارم . ماه گفت : چرا ؟
نابينا گفت : اگر مي ديدمت عاشق زيباييت مي شدم ولي حالا که نمي بينمت عاشق خودت هستم .
یک نفر دلش شکسته بود
توی ایستگاه استجابت دعا
منتظر نشسته بود
منتتظر،ولی دعای او
دیر کرده بود
او خبر نداشت که دعای کوچکش
توی چار راه آسمان
پشت یک چراغ قرمز شلوغ
گیر کرده بود
*
او نشست و باز هم نشست
روزها یکی یکی
از کنار او گذشت
*
روی هیچ چیز و هیچ جا
از دعای او اثر نبود
هیچ کس
از مسیر رفت و آمد دعای او
با خبر نبود
*
با خودش فکر کرد
پس دعای من کجاست؟
او چرا نمی رسد؟
شاید این دعا
راه را اشتباه رفته است!
پس بلند شد
رفت تا به آن دعا
راه را نشان دهد
رفت تا که پیش از آمدن برای او
دست دوستی تکان دهد
رفت
پس چراغ چار راه آسمان سبز شد
رفت و با صدای رفتنش
کوچه های خاکی زمین
جاده های کهکشان
سبز شد
*
او از این طرف، دعا از آن طرف
در میان راه
باهم آن دو رو به رو شدند
دست توی دست هم گذاشتند
از صمیم قلب گرم گفت و گو شدند
وای که چقدر حرف داشتند
*
برفها کم کم آب می شود
شب ذره ذره آفتاب می شود
و دعای هر کسی رفته رفته توی راه مستجاب می شود
شعر: عرفان نظرآهاری
اولين باري که عاشقت شدم يادته ؟ من يه کرم سيب بودم و تو يه کرم ابريشم .
من به تو قول دادم ديگه هيچوقت سيب نخورم و تو هم قول دادي دور خودت پيله نزني .
ولي نمي دونم چي شد که من طاقت نياوردم و فقط يه خورده سيب خوردم .
تو هم از غصه دور خودت پيله بستي . ...
حالا دومين باره که عاشقت شدم ولي حالا من هنوز يه کرم سيبم و تو يه پروانه خوشگل تو پر زدي و رفتي
و من موندم و سيبايي که جايي براي خورده شدنشون نمونده ... از هر چي سيبه منتنفرم
ما بدهكاريم
ما بدهكاريم به كسانيكه صميمانه ز ما پرسيدند : معذرت مي خواهم چندم مرداد است؟
و نگفتيم چون كه مرداد گور عشق گل خون رنگ دل ما بوده است
اين خانوما فقط تو نوشتن جمله ها مهارت دارند . . . !
نمي دونم چي شدش .... پاي خودنويس چشمات .... پاي كاغذ نگاهت.... يهو لرزيدو لغزيدو نوشتم . . . دوست دارم . . . به خدا دست خودم نيست !
اینو هستمنوشته شده توسط mohsenkheradmandg
.فقير آن نيست که کم دارد بلکه آن است که بيشتري مي طلبد !!!
ببينم موضوع ديگه اي غير از عشقو دوست داشتن نيست ؟ ... بابا يكم از اين دوران بياييد بيرون ... چيزي ازتون كم نمي شه !
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)