تبلیغات :
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 25 از 29 اولاول ... 15212223242526272829 آخرآخر
نمايش نتايج 241 به 250 از 290

نام تاپيک: *** تاپيك ويژه براي اشعار طنز ***

  1. #241
    حـــــرفـه ای boy iran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    طحرآن
    پست ها
    24,878

    پيش فرض

    مي گن وقتي بارون مياد همه چيز زيبا ميشه گلها , درختان , خلاصه همه چيز راستي تو هم برو زير بارون شايد يه فرجي بشه

  2. #242
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    اپراتور اتوماتیک مرکز روانپزشکی!

    اپراتور اتوماتیک تلفنی مراکز روانپزشکی! سلام...از تماس شما با مركز
    بيماريهاي اعصاب و روان متشكريم.لطفا" تلفن خود را در وضعيت تون (tone)
    قرار دهيد و قسمت مورد نظر خود را انتخاب نماييد...اگر شما دچار اختلال
    وسواس هستيد شمارهء1 را 10 مرتبه فشار دهيد. يا اگر مايل هستيد 20 مرتبه
    فشار دهيد! اگر شما دچار اختلال وابستگي شديد هستيد از يك نفر خواهش كنيد
    كه شمارهء2 را براي شما فشار دهد! اگر شما دچار اختلال چند شخصيتي هستيد
    شماره هاي3 و 4 و 5 و7 را فشار دهيد! اگر شما دچار اختلال بدبيني هستيد
    آنقدر پشت خط بمانيد تا مطمئن شويد از جانب ما بلايي سرتان نازل نمي شود ،
    سپس هر شماره اي كه مايل هستيد فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال اسكيزوفرني
    هستيد به صداهايي كه به شما مي گويند كدام شماره را فشار دهيد گوش كنيد اگر
    شما دچار اختلال افسردگي هستيد مهم نيست كدام شماره را فشار دهيد... در هر
    صورت به زودي مي ميريد ! اگر شما دچار اختلال هجوم افكار پوچ و بيهوده
    هستيد شمارهء8 را فشار دهيد و سپس رئيس مركز شخصا" با شما تماس خواهد گرفت.
    اگر شما دچار اختلال دوقطبي هستيد شمارهء6 را فشار دهيد و سپس پيام خود را
    پس از صداي بوق يا قبل از صداي بوق يا بعد از صداي بوق يا قبل از صداي بوق
    بگذاريد. لطفا" منتظر صداي بوق باشيد. اگر شما دچار اختلال در حافظهء كوتاه
    مدت هستيد شمارهء 9 را فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال در حافظهء كوتاه مدت
    هستيد شمارهء9 را فشار دهيد. شمارهء 9 را فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال
    در حافظهء كوتاه مدت هستيد شمارهء9 را فشار دهيد.شماره 9 شماره 9 شماره 9
    .اگر شما دچار اختلال احترام به نفس هستيد لطفا" تماس را قطع كنيد.
    اپراتورهاي ما نمي خواهند با شما صحبت كنند . اگر شما دچار تمام اختلالات
    ذكر شده بطور همزمان هستيد سلام رئيس! روزتون بخير رئيس. خسته نباشيد.
    شمارهء0 رو فشار دهيد تا به دفتر منشيتون وصل كنيم!



  3. #243
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    ازدواج به سبک اینترنتی!
    عروس خانم دوشیزه shirin_sooskesiah آیا وکیلم شما را به مهر :
    گوگل عدد سکه بهار آزادی
    ( گوگل عددی است که تشکیل یافته از 1 و هزار صفر جلوی آن : ...........
    100000000 )
    یک وب کم
    سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام
    یک مودم DSL
    اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح!
    LCD و شمعدان
    و یک هدست بی سیم
    به عقد دائم آقای feri_ferferi در بیاورم ؟
    جمعیت : عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!!
    حاج آقا : برای بار دوم آیا وکیلم ؟
    جمعیت : عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه!!
    حاج آقا :!!!BUZZ , برای بار سوم خفم کردی آیا وکیلم ؟
    عروس : با اجازه بزرگترهای Room بله!

  4. #244
    آخر فروم باز Venus's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,607

    پيش فرض

    اگه پسرا با جنبه بشن چی میشه!!!!



    1.هر پسری فقط یه دوست دختر داشت(و از اونجایی که امار تعداد دختران از پسران بیشتره،سر

    تعداد کثیری از دختران بی کلاه می موند و لذا جنگ جهانی سوم بین دختران اتفاق می افتاد).


    2.هر پسر هفته اول اشنایی با یه دختر به خواستگاریش می رفت(لذا دوران خوش دوستی و

    استرس های قرار ملاقات از بین می رفت).


    3.فشار بر روی دختران برای قبول شدن در دانشگاه به شدت افزایش می یافت.


    4.بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد).


    5.ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد.


    6.برای گرفتن گل از دست عروس در عروسی خون و خونریزی راه می افتاد.


    7.مانتو ها تنگ تر،جوراب ها کوچیک تر،شلوارها کوتاه تر و روسری حذف می شد.


    8.شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن آن به وجود می امد.


    * پس به این نتیجه می رسیم که پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره

    هم برای تمدن و جامعه بشری

  5. #245
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    شکایت خر

    الاغ بی نوایی کرد عرعر// چه می خواهند آدمها زیک خر
    خدایا پس چرا بختم کج افتاد؟// ازاوّل آدمی بامن لج افتاد
    مگر غیراز من بیچارۀ خر// نباشد احمق و نادان دیگر؟
    که آدم بار برپشتش گذارد// واورا احمق ونادان شمارد
    به هرجایی مدکارش شدم من// همیشه یارو غمخوارش شدم من
    کمرخم شد به زیر بار آدم// تنم آماج چوب نارآدم
    سزای خدمتم را خوب داده// به جای مزد کارم چوب داده
    هزاران نام بد برمن نهاده// مرا حیوان کودن نام داده
    برای آدمی باید شوی مار// که از نامت به خود لرزد زند زار
    بدرّانی چوگرگی برّه اش را // درآری اززبونی نعره اش را
    نه چون من یک خر بیچارۀ زار// برَم دائم برایش این همه بار
    «خودم کردم که لعنت برخودم باد»// چرا مادرازاوّل احمقم زاد؟
    تو ای « جاوید» در شعرت بگنجان // که ای آدم خر خود را مرنجان

  6. #246
    اگه نباشه جاش خالی می مونه رويا خانوم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    پست ها
    407

    پيش فرض کمربندها را ببندیم ؟؟؟

    كمربند وسيله بسيار مفيدي مي باشد كه در جاهاي زيادي كابرد دارد.
    از كمر بند در اتومبيل، شلوار، زور زدن، جاده(كمربندي) و .... استفاده ميشود.
    كمر بند شلوار وسيله اي است كه از پايين آمدن شلوار شما و رفتن آبرو و حيثيت شما جلوي ملت جلوگيري ميكند. اين نوع كمر بند در خيلي از جاها از شما محافظت ميكند كه به دليل اينكه خانواده اينجا رفت و آمد ميكند از تشريح بيش از حد آن خودداري مينماييم.
    كمربند اتومبيل اصولا براي حفظ ايمني طراحي شده كه در ايران بيشتر براي حفظ سرمايه استفاده ميشود. يك راننده ايراني هنگامي كه سوار اتومبيل خود شده و آن را روشن كرده و حركت كرده و به اولين چهار راه رسيده و افسر راهنمايي رانندگي را مشاهده كرده. به اين نتيجه ميرسد كه بايد كمر را ببندد. ولي چون كمربنداتومبيل او جايي براي قفل شدن ندارد آن را روي شانه انداخته و سر آنرا داخل شلوار ، و يا به كمربند شلوار خود گره ميزنند تا به اصطلاح افسر راهنمايي رانندگي را خر نموده و جريمه نشود.
    شركتهاي خودرو سازي در ايران بسيار به فكر مشتريان خود هستند و طالب راحتي آنها ميباشند. كمربند را طوري طراحي ميكنند كه اگر فردي دچار يك تصادف شديد شد هنگام تصادف سر افراد بيخ تا بيخ بريده شود كه تا هنگاميكه گروه امدادي بعد از 1 الي 2 ساعت رسيد، آنها در اين مدت زجر نكشند.
    مسئول توليد گروه ايران خوردو گفت: اين افراد كه قرار است كشته شوند چرا زودتر نميرند. ما ايرانيان هميشه مشتاق مرگ بوديم و هستيم

  7. #247
    آخر فروم باز robert's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    2,438

    10

    ميدونيد چرا سكرترم رو اخراج كردم

    صبح كه داشتم بطرف دفترم مي رفتم سكرترم ژانت بهم گفت: ” صبح بخير آقاي رئيس، تولدتون مبارك!“ از حق نميشه گذاشت، احساس خوبي بهم دست داد از اينكه يكي يادش بود. تقريباً تا ظهر به كارام مشغول بودم. بعدش ژانت درو زده و اومد تو و گفت:” ميدونين، امروز هواي بيرون عاليه؛ از طرف ديگه امروز تولدتون هست، اگر موافق باشين با هم براي ناهار بريم بيرون، فقط من و شما!“ ” خداي من اين يكي از بهترين چيزهائي بوده كه ميتونستم انتظار داشته باشم. باشه بريم.“ براي ناهار رفتيم و البته نه به جاي هميشه گي براي نهار بلكه باهم رفتيم يه جاي دنج و خيلي اختصاصي اول از همه دوتا مارتيني سفارش داده و از غذائي عالي در فضائي عالي تر واقعاً لذت برديم. وقتي داشتيم برمي گشتيم، ژانت رو به من كرده و گفت:” ميدونين، امروز روزي عالي هست، فكر نمي كنين كه اصلاً لازم نباشه برگرديم به اداره؟ مگه نه؟“ در جواب گفتم: ” آره، فكر ميكنم همچين هم لازم نباشه.“ اونم در جواب گفت:” پس اگه موافق باشي بد نيست بريم به آپارتمان من.“ وقتي وارد آپارتمانش شديم گفتش:” ميدوني رئيس، اگه اشكالي نداشته باشه من ميرم تو اتاق خوابم. دلم ميخواد تو يه جاي گرم و نرم يه خورده استراحت كنم.“ ”خواهش مي كنم“ در جواب بهش گفتم اون رفت تو اتاق خوابش و بعداز حدود يه پنج شش دقيقه اي برگشت. با يه كيك بزرگ تولد در دستش در حالي كه پشت سرش همسرم، بچه هام و يه عالمه از دوستام هم پشت سرش بودند كه همه با هم داشتند آواز ” تولدت مبارك “ رو مي خوندند. ... در حاليكه من اونجا... رو اون كاناپه نشسته بودم... لخت مادرزاد
    واااااااااااای خیلی توپ بود کبریت جون مستقیم زدی تو خال

  8. #248
    اگه نباشه جاش خالی می مونه KING ESFANDIYAR's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    IN THE BEAUTIFUL WORLD...IN PERSIA...IN YOUR MIND
    پست ها
    540

    پيش فرض

    سلام به همه
    دوباره مطالب زيبا و جالب ...

    رويا خانوم و محمد جاوید و Venus عزيز كه واقعا دستشون درد نكنه ...واقعا بهترين مطالب طنز رو در پستهاشون قرار ميدن...
    من كه خودم شخصا عاشق اشعار جاويد عزيز هستم...دمتون گرم

  9. #249
    داره خودمونی میشه Wili's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    46

    پيش فرض

    آقا واقعا ممنون، همیشه به این تایپک سر می زنم

  10. #250
    اگه نباشه جاش خالی می مونه رويا خانوم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    پست ها
    407

    پيش فرض داستان خركي

    اين داستاني است از زبان يك خر كه عاشق يك گاو شد. اين داستان به هيچ وجه وجود خارجي نداشته و كليه شخصيتها خيالي هستند.

    تو محله ما هر كي واسه خودش يه لقب داره الا من بيچاره كه همه همون خر صدام مي‌كنن. آخه جريانايي داره واسه خودش، كه باعث شده به خاك سياه بشينم...
    كساي زيادي تو محله ما هستن مثلا يكي از اونا كه هميشه عاشقه بهش ميگن (خردل).
    دوتام هستن كه مثل كاردو پنير ميمونن آخه يكيشون خيلي خودخواهه و همش من من، ميكنه كه بهش ميگن (خرمن) و اون يكي هم كه همش باهاش دعوا ميكنه بهش ميگن (خرمنكوب).
    يكيشونم هست كه از صبح تا شب تو خيابونا ول مي‌گرده و همش به فكر عشقوصفاست (خر كيف) نام داره.
    يه خانوم و آقام هستن كه عاشق هم بودن و براي رسيدن به هم كلي سختي كشيدن و چون خيلي براي هم گريه كردن بهشون ميگن آقاي خراب و خانوم خرابه.
    يكيشونم هست كه هميشه حرفهاي مردم رو از رو فضولي گوش ميده، بهش ميگن (خرگوش).
    يه استاد موسيقي هم داريم كه چنگ ميزنه كه بهش ميگن (خرچنگ).
    تو اين ميون يه خانم خيلي خوب هست كه معمولا كار به كار كسي نداره و براي خودش زندگي آرومي‌داره كه چون موهاي اون بوره بهش ميگن (زنبور) و يك مگس هم داريم كه چون از وقتي بدنيا اومد به خاطر مرگ بابا و مامانش، خرها اون رو بزرگ كردن بهش ميگن (خرمگس ).
    حالا از همه اين حرفا بگذريم. من اشتباه بزرگي كردم كه عاشق شدم و الان مثل خر پشيمونم. يادم مياد باباي مرحومم مي‌گفت: مبادا يكي بياد و خرت كنه‌ها. منم تو دلم ميگفتم توي خر چه ميفهمي عشق چيه آخه. ولي حالا به حرفش رسيدم....
    يه روز داشتم راه ميرفتم و آواز مي‌خوندم كه يه هو يه خانم گاو مثل گاو اومد و بهم تنه زد. منم مثل خر يه لقد زدم بهش. بيچاره بيهوش شد و افتاد رو زمين. خيلي ترسيدم. نمي‌دونستم چي كار كنم. مثل خر تو گل مونده بودم. آخر زنگ زدم بيان و با آمبولانس ببرنش. من هم باهاش رفتم. براي اين كه زودتر خوب بشه و يه موقع گناهي به گردنم نيفته همه كار ميكردم. پول بيمارستان و دوا و دكتر و خلاصه همه چي....
    ولي خدا رو شكر كه حالش خوب شد و به خاطر كارهايي كه براش كرده بودم من رو بخشيد. ولي مثل اينكه عاشقم شده بود. ديگه ولم نميكرد. خلاصه اونقدر بهم بند كرد كه دوست دارم و عاشقتم كه بالاخره خرم كرد. وقتي به بابام گفتم كه ميخوام با خانم گاو ازدواج كنم بهم گفت: پسر مگه مغز خر خوردي؟ منم چه ميدونستم، جوون بودم و خريت ميكردم. بالاخره اونقدر اصرار كردم و در مقابل مخالفت مامان و بابام كله خر بازي در آوردم تا تونستم راضيشون كنم.
    بله ما با هم ازدواج كرديم و من فكر ميكردم كه با هم زندگي خوبي خواهيم داشت آخه بيش از اندازه بهش علاقمند شده بودم ولي همش اشتباه بود. بر عكس اون چيزي كه فكر ميكردم كه زنم خيلي فهميدست، خيلي هم كم عقل بود، درست مثل يه گاو.
    وقتي بچه‌دار شديم مونده بوديم اسمش رو چي بذاريم، آخه اصلا با هم تفاهم نداشتيم .براي همين هم رفتم از مردم سوال كردم: از خانوم سوسك و آقاي مار سوال كردم گفتن اسم بچشون رو گذاشتن (سوسمار).
    از آقاي مار و خانوم جوجه تيغي سوال كردم اونا اسم بچشون رو گذاشته بودن سيم خاردار.
    آقاي خروس و خانم گربه وحشي هم جواب دادن خروس جنگي.
    آقاي اسب و خانم ماهي هم گفتن اسب آبي.
    آقاي خر و خانم بز هم (خربزه ) گذاشته بودن.
    وقتي داشتم به خونه بر ميگشتم تو راه به يه بچه جوجه برخوردم كه داشت بازي ميكرد. ميخواستم برم سراغ بابا يا مامانش تا در مورد اينكه اسم بچشون رو چي گذاشتن و چي شد كه اين اسم رو انتخاب كردن، سوالاتي بكنم براي همين به بچه جوجه گفتم: پسرم مامان و بابات كجان؟ گفت: من مامان و بابا ندارم... گفتنم: اوه، اسمت چيه؟ گفت: جوجه ماشيني! منم يه بوسش كردم و رفتم.
    بالاخره اون شب با زنم كه مثل گاو سرشو انداخته بود پايين و به حرفام بي توجهي ميكرد (من خرو بگو كه هيچي بهش نميگفتم) به اين نتيجه رسيديم كه اسم بچمون رو بذاريم (گاو خر) از همه اين حرفا كه بگذريم، اونقدر زندگي با اين زن برام سخت شده بود كه آخر طلاقش دادم. بعد از اون هم هنوز نتونستم يه زندگي خوب و راحت براي خودم دست پا كنم و توبه كردم كه ديگه عاشق نشم و نذارم كسي خرم كنه.

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •