مي گن وقتي بارون مياد همه چيز زيبا ميشه گلها , درختان , خلاصه همه چيز راستي تو هم برو زير بارون شايد يه فرجي بشه
مي گن وقتي بارون مياد همه چيز زيبا ميشه گلها , درختان , خلاصه همه چيز راستي تو هم برو زير بارون شايد يه فرجي بشه
اپراتور اتوماتیک مرکز روانپزشکی!
اپراتور اتوماتیک تلفنی مراکز روانپزشکی! سلام...از تماس شما با مركز
بيماريهاي اعصاب و روان متشكريم.لطفا" تلفن خود را در وضعيت تون (tone)
قرار دهيد و قسمت مورد نظر خود را انتخاب نماييد...اگر شما دچار اختلال
وسواس هستيد شمارهء1 را 10 مرتبه فشار دهيد. يا اگر مايل هستيد 20 مرتبه
فشار دهيد! اگر شما دچار اختلال وابستگي شديد هستيد از يك نفر خواهش كنيد
كه شمارهء2 را براي شما فشار دهد! اگر شما دچار اختلال چند شخصيتي هستيد
شماره هاي3 و 4 و 5 و7 را فشار دهيد! اگر شما دچار اختلال بدبيني هستيد
آنقدر پشت خط بمانيد تا مطمئن شويد از جانب ما بلايي سرتان نازل نمي شود ،
سپس هر شماره اي كه مايل هستيد فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال اسكيزوفرني
هستيد به صداهايي كه به شما مي گويند كدام شماره را فشار دهيد گوش كنيد اگر
شما دچار اختلال افسردگي هستيد مهم نيست كدام شماره را فشار دهيد... در هر
صورت به زودي مي ميريد ! اگر شما دچار اختلال هجوم افكار پوچ و بيهوده
هستيد شمارهء8 را فشار دهيد و سپس رئيس مركز شخصا" با شما تماس خواهد گرفت.
اگر شما دچار اختلال دوقطبي هستيد شمارهء6 را فشار دهيد و سپس پيام خود را
پس از صداي بوق يا قبل از صداي بوق يا بعد از صداي بوق يا قبل از صداي بوق
بگذاريد. لطفا" منتظر صداي بوق باشيد. اگر شما دچار اختلال در حافظهء كوتاه
مدت هستيد شمارهء 9 را فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال در حافظهء كوتاه مدت
هستيد شمارهء9 را فشار دهيد. شمارهء 9 را فشار دهيد. اگر شما دچار اختلال
در حافظهء كوتاه مدت هستيد شمارهء9 را فشار دهيد.شماره 9 شماره 9 شماره 9
.اگر شما دچار اختلال احترام به نفس هستيد لطفا" تماس را قطع كنيد.
اپراتورهاي ما نمي خواهند با شما صحبت كنند . اگر شما دچار تمام اختلالات
ذكر شده بطور همزمان هستيد سلام رئيس! روزتون بخير رئيس. خسته نباشيد.
شمارهء0 رو فشار دهيد تا به دفتر منشيتون وصل كنيم!
![]()
![]()
![]()
![]()
ازدواج به سبک اینترنتی!
عروس خانم دوشیزه shirin_sooskesiah آیا وکیلم شما را به مهر :
گوگل عدد سکه بهار آزادی
( گوگل عددی است که تشکیل یافته از 1 و هزار صفر جلوی آن : ...........
100000000 )
یک وب کم
سند یک سایت اینترنت اختصاصی دات کام
یک مودم DSL
اینترنت پرسرعت به اندازه طول عمر نوح!
LCD و شمعدان
و یک هدست بی سیم
به عقد دائم آقای feri_ferferi در بیاورم ؟
جمعیت : عروس رفته آف هاش رو چک کنه!!!
حاج آقا : برای بار دوم آیا وکیلم ؟
جمعیت : عروس رفته ویروس کش آپدیت کنه!!
حاج آقا :!!!BUZZ , برای بار سوم خفم کردی آیا وکیلم ؟
عروس : با اجازه بزرگترهای Room بله!
اگه پسرا با جنبه بشن چی میشه!!!!
1.هر پسری فقط یه دوست دختر داشت(و از اونجایی که امار تعداد دختران از پسران بیشتره،سر
تعداد کثیری از دختران بی کلاه می موند و لذا جنگ جهانی سوم بین دختران اتفاق می افتاد).
2.هر پسر هفته اول اشنایی با یه دختر به خواستگاریش می رفت(لذا دوران خوش دوستی و
استرس های قرار ملاقات از بین می رفت).
3.فشار بر روی دختران برای قبول شدن در دانشگاه به شدت افزایش می یافت.
4.بوی ترشی کشور رو بر می داشت (لذا مشکلات زیادی برای شهرداری پیش می یومد).
5.ازدواج برای دختران تبدیل به ارزو و رویای شبانه می شد.
6.برای گرفتن گل از دست عروس در عروسی خون و خونریزی راه می افتاد.
7.مانتو ها تنگ تر،جوراب ها کوچیک تر،شلوارها کوتاه تر و روسری حذف می شد.
8.شوهر مثل قند و پنیر کوپنی می شد و صف های طولانی برای گرفتن آن به وجود می امد.
* پس به این نتیجه می رسیم که پسر ها همین طور بی جنبه باقی بمونن هم برای دخترا بهتره
هم برای تمدن و جامعه بشری
شکایت خر
الاغ بی نوایی کرد عرعر// چه می خواهند آدمها زیک خر
خدایا پس چرا بختم کج افتاد؟// ازاوّل آدمی بامن لج افتاد
مگر غیراز من بیچارۀ خر// نباشد احمق و نادان دیگر؟
که آدم بار برپشتش گذارد// واورا احمق ونادان شمارد
به هرجایی مدکارش شدم من// همیشه یارو غمخوارش شدم من
کمرخم شد به زیر بار آدم// تنم آماج چوب نارآدم
سزای خدمتم را خوب داده// به جای مزد کارم چوب داده
هزاران نام بد برمن نهاده// مرا حیوان کودن نام داده
برای آدمی باید شوی مار// که از نامت به خود لرزد زند زار
بدرّانی چوگرگی برّه اش را // درآری اززبونی نعره اش را
نه چون من یک خر بیچارۀ زار// برَم دائم برایش این همه بار
«خودم کردم که لعنت برخودم باد»// چرا مادرازاوّل احمقم زاد؟
تو ای « جاوید» در شعرت بگنجان // که ای آدم خر خود را مرنجان
كمربند وسيله بسيار مفيدي مي باشد كه در جاهاي زيادي كابرد دارد.
از كمر بند در اتومبيل، شلوار، زور زدن، جاده(كمربندي) و .... استفاده ميشود.
كمر بند شلوار وسيله اي است كه از پايين آمدن شلوار شما و رفتن آبرو و حيثيت شما جلوي ملت جلوگيري ميكند. اين نوع كمر بند در خيلي از جاها از شما محافظت ميكند كه به دليل اينكه خانواده اينجا رفت و آمد ميكند از تشريح بيش از حد آن خودداري مينماييم.
كمربند اتومبيل اصولا براي حفظ ايمني طراحي شده كه در ايران بيشتر براي حفظ سرمايه استفاده ميشود. يك راننده ايراني هنگامي كه سوار اتومبيل خود شده و آن را روشن كرده و حركت كرده و به اولين چهار راه رسيده و افسر راهنمايي رانندگي را مشاهده كرده. به اين نتيجه ميرسد كه بايد كمر را ببندد. ولي چون كمربنداتومبيل او جايي براي قفل شدن ندارد آن را روي شانه انداخته و سر آنرا داخل شلوار ، و يا به كمربند شلوار خود گره ميزنند تا به اصطلاح افسر راهنمايي رانندگي را خر نموده و جريمه نشود.
شركتهاي خودرو سازي در ايران بسيار به فكر مشتريان خود هستند و طالب راحتي آنها ميباشند. كمربند را طوري طراحي ميكنند كه اگر فردي دچار يك تصادف شديد شد هنگام تصادف سر افراد بيخ تا بيخ بريده شود كه تا هنگاميكه گروه امدادي بعد از 1 الي 2 ساعت رسيد، آنها در اين مدت زجر نكشند.
مسئول توليد گروه ايران خوردو گفت: اين افراد كه قرار است كشته شوند چرا زودتر نميرند. ما ايرانيان هميشه مشتاق مرگ بوديم و هستيم
واااااااااااای خیلی توپ بود کبریت جون مستقیم زدی تو خال![]()
![]()
![]()
سلام به همه
دوباره مطالب زيبا و جالب ...
رويا خانوم و محمد جاوید و Venus عزيز كه واقعا دستشون درد نكنه ...واقعا بهترين مطالب طنز رو در پستهاشون قرار ميدن...
من كه خودم شخصا عاشق اشعار جاويد عزيز هستم...دمتون گرم
اين داستاني است از زبان يك خر كه عاشق يك گاو شد. اين داستان به هيچ وجه وجود خارجي نداشته و كليه شخصيتها خيالي هستند.
تو محله ما هر كي واسه خودش يه لقب داره الا من بيچاره كه همه همون خر صدام ميكنن. آخه جريانايي داره واسه خودش، كه باعث شده به خاك سياه بشينم...
كساي زيادي تو محله ما هستن مثلا يكي از اونا كه هميشه عاشقه بهش ميگن (خردل).
دوتام هستن كه مثل كاردو پنير ميمونن آخه يكيشون خيلي خودخواهه و همش من من، ميكنه كه بهش ميگن (خرمن) و اون يكي هم كه همش باهاش دعوا ميكنه بهش ميگن (خرمنكوب).
يكيشونم هست كه از صبح تا شب تو خيابونا ول ميگرده و همش به فكر عشقوصفاست (خر كيف) نام داره.
يه خانوم و آقام هستن كه عاشق هم بودن و براي رسيدن به هم كلي سختي كشيدن و چون خيلي براي هم گريه كردن بهشون ميگن آقاي خراب و خانوم خرابه.
يكيشونم هست كه هميشه حرفهاي مردم رو از رو فضولي گوش ميده، بهش ميگن (خرگوش).
يه استاد موسيقي هم داريم كه چنگ ميزنه كه بهش ميگن (خرچنگ).
تو اين ميون يه خانم خيلي خوب هست كه معمولا كار به كار كسي نداره و براي خودش زندگي آروميداره كه چون موهاي اون بوره بهش ميگن (زنبور) و يك مگس هم داريم كه چون از وقتي بدنيا اومد به خاطر مرگ بابا و مامانش، خرها اون رو بزرگ كردن بهش ميگن (خرمگس ).
حالا از همه اين حرفا بگذريم. من اشتباه بزرگي كردم كه عاشق شدم و الان مثل خر پشيمونم. يادم مياد باباي مرحومم ميگفت: مبادا يكي بياد و خرت كنهها. منم تو دلم ميگفتم توي خر چه ميفهمي عشق چيه آخه. ولي حالا به حرفش رسيدم....
يه روز داشتم راه ميرفتم و آواز ميخوندم كه يه هو يه خانم گاو مثل گاو اومد و بهم تنه زد. منم مثل خر يه لقد زدم بهش. بيچاره بيهوش شد و افتاد رو زمين. خيلي ترسيدم. نميدونستم چي كار كنم. مثل خر تو گل مونده بودم. آخر زنگ زدم بيان و با آمبولانس ببرنش. من هم باهاش رفتم. براي اين كه زودتر خوب بشه و يه موقع گناهي به گردنم نيفته همه كار ميكردم. پول بيمارستان و دوا و دكتر و خلاصه همه چي....
ولي خدا رو شكر كه حالش خوب شد و به خاطر كارهايي كه براش كرده بودم من رو بخشيد. ولي مثل اينكه عاشقم شده بود. ديگه ولم نميكرد. خلاصه اونقدر بهم بند كرد كه دوست دارم و عاشقتم كه بالاخره خرم كرد. وقتي به بابام گفتم كه ميخوام با خانم گاو ازدواج كنم بهم گفت: پسر مگه مغز خر خوردي؟ منم چه ميدونستم، جوون بودم و خريت ميكردم. بالاخره اونقدر اصرار كردم و در مقابل مخالفت مامان و بابام كله خر بازي در آوردم تا تونستم راضيشون كنم.
بله ما با هم ازدواج كرديم و من فكر ميكردم كه با هم زندگي خوبي خواهيم داشت آخه بيش از اندازه بهش علاقمند شده بودم ولي همش اشتباه بود. بر عكس اون چيزي كه فكر ميكردم كه زنم خيلي فهميدست، خيلي هم كم عقل بود، درست مثل يه گاو.
وقتي بچهدار شديم مونده بوديم اسمش رو چي بذاريم، آخه اصلا با هم تفاهم نداشتيم .براي همين هم رفتم از مردم سوال كردم: از خانوم سوسك و آقاي مار سوال كردم گفتن اسم بچشون رو گذاشتن (سوسمار).
از آقاي مار و خانوم جوجه تيغي سوال كردم اونا اسم بچشون رو گذاشته بودن سيم خاردار.
آقاي خروس و خانم گربه وحشي هم جواب دادن خروس جنگي.
آقاي اسب و خانم ماهي هم گفتن اسب آبي.
آقاي خر و خانم بز هم (خربزه ) گذاشته بودن.
وقتي داشتم به خونه بر ميگشتم تو راه به يه بچه جوجه برخوردم كه داشت بازي ميكرد. ميخواستم برم سراغ بابا يا مامانش تا در مورد اينكه اسم بچشون رو چي گذاشتن و چي شد كه اين اسم رو انتخاب كردن، سوالاتي بكنم براي همين به بچه جوجه گفتم: پسرم مامان و بابات كجان؟ گفت: من مامان و بابا ندارم... گفتنم: اوه، اسمت چيه؟ گفت: جوجه ماشيني! منم يه بوسش كردم و رفتم.
بالاخره اون شب با زنم كه مثل گاو سرشو انداخته بود پايين و به حرفام بي توجهي ميكرد (من خرو بگو كه هيچي بهش نميگفتم) به اين نتيجه رسيديم كه اسم بچمون رو بذاريم (گاو خر) از همه اين حرفا كه بگذريم، اونقدر زندگي با اين زن برام سخت شده بود كه آخر طلاقش دادم. بعد از اون هم هنوز نتونستم يه زندگي خوب و راحت براي خودم دست پا كنم و توبه كردم كه ديگه عاشق نشم و نذارم كسي خرم كنه.
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)